معلم: بیشتر دانش آموزان در این مدرسه “شاغل” هستند..

تامین معاش، کودکان خانواده‌های بی‌بضاعت در مناطق کم برخوردار کشور را ملزم به اشتغال کودکان می‌کند. این موضوع در نواحی لازم التوجه کشور به کرات دیده شده است؛ یعنی دانش آموزانی که صبح درس می‌خوانند و عصرها کارگری می‌کنند. شهر زاهدان می‌تواند مصداق عینی این آسیب اجتماعی باشد، در عمده خانواده‌های این شهر فرزندان زیاد با تفاوت سنی کم دیده می‌شود و آن کودکانی که تقریبا می‌توانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند، می‌توانند نان‌‌آوری خانواده باشند.

منطقه حاجی آباد واقع در حاشیه شهر زاهدان یکی از مناطق با جمعیت قابل توجه دانش آموزی است. حاجی آباد حاشیه شهر بوده و فاصله چندانی با مرکز شهر ندارد، اما سطح زندگی افراد این منطقه با مرکز شهر تفاوت زیادی دارد. مسیر و جاده کشی این منطقه کاملا به دور از چشم شهرداری استان است که همین امر موجب دشواری تردد دانش آموزان به مدرسه می‌شود. وقتی مسیر مدرسه با مشکلاتی از جمله مسافت زیاد یا ناایمن بودن همراه باشد زمینه ترک التحصیلی محصلان و روی آوردن آنها به شغل‌های کاذب را فراهم می‌کند.

بیشتر دانش آموزان ما در این مدرسه شاغل هستند و بعد از اینکه شیفت صبح تمام می‌شود، آن‌ها مشغول به کار می‌شوند.

“محمدرضا سالارزهی” مدیر مدرسه پسرانه ابتدایی حاجی آباد است، او درباره تعداد دانش آموزان این مدرسه و دانش آموزانی که در کنار درس مجبور به اشتغال هستند، گفت: ما در شیفت صبح این مدرسه ۷۰۰ دانش آموز و در شیفت بعد از ظهر ۳۰۰ دانش آموز داریم.تعداد جمعیت هر کلاس هم به ۵۵ دانش آموز می‌رسد.

وی در پاسخ به این سوال که چرا تعداد دانش آموزان در کلاس‌های درس تا این اندازه بالا است؟ گفت: این تراکم به خاطر جمعیت بالای این منطقه است. فقط امسال ۳۰۰ دانش آموز به این مدرسه اضافه شده است.

این مدیر در پاسخ به این سوال که چه میزان دانش آموز شاغل دارید؟ گفت: اکثر دانش آموزان ما در این مدرسه شاغل هستند. بعد از اینکه شیفت صبح تمام می‌شود و من می‌خواهم از محل فلکه کارگر تا سر بلوار کشاورز بروم همه مرا صدا می‌کنند و سلام می‌دهند، چون اکثر آن‌ها دانش آموزان مدرسه خودمان هستند که بعد از مدرسه در کارگاه‌های همین مسیر کار می‌کنند. اینجا در رنج ۱۲ تا ۱۵ سال دانش آموز داریم و بیشتر از این سن را نمی‌توانیم پذیرش کنیم.

کارگری می‌کنیم اما دستمزدمان را نمی‌دهند

ما همه کار می‌کنیم.البته کار که نیست، اما اگر کاری گیرمان بیاید حتما کار می‌کنیم. ما اینجا برای کارگران بنا که مدرسه یا خانه می‌سازند، آجر می‌آوریم و هم با آن‌ها کارگری می‌کنیم.

منطقه بعدی که وارد آن می‌شویم همت آباد نام دارد، در اینجا مدرسه‌ای در حال ساخت است که هنوز نامگذاری نشده و به زودی تکمیل خواهد شد. قاسم یکی از دانش آموزان منطقه همت آباد است که مجبور است هر روز برای تحصیل با پای پیاده به مدرسه حاجی آباد برود. قاسم گفت: خانه ما همین پشت است، آب و برق نداریم، اما گاز را با کپسول به ما می‌رسانند. چهار خواهر و برادر هستیم. ما پدر نداریم و چون مجبور بودیم به اینجا آمدیم؛ مادرم در خانه کار می‌کند، من هم گاهی کار می‌کنم و فقط من به مدرسه می‌روم، خواهر و برادرهای دیگرم از من بزرگتر هستند، اما هیچ کدام به مدرسه نرفته‌اند. به ظاهر قاسم می‌آید که ۱۳ یا ۱۴ ساله باشد از او میپرسم چندساله هستی؟ می گوید ۵ سال! می پرسم کلاس چندمی؟ می‌گوید کلاس پنجم هستم. گویا قاسم سن خود را از زمانی که به مدرسه رفته، حساب کرده است. او می‌گوید مدرسه را دوست دارد و می‌خواهد در آینده دکتر شود.