جامعه علمی در کشور در حال تبدیل به جامعه مداحان است



یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب درباره پیامدهای اخراج اساتید گفت: پیامدهای این امر این است که افراد و کسانی که نمی‌توانند خودشان را با این قالب‌های تنگ‌نظرانه سازگار کنند، بالاخره یا باید حذف شوند، یا باید تن به فعالیت‌های ریاکارانه بدهند یا تن به مهاجرت بدهند. یعنی اقتضای این عملکردها و سیاست‌ها این است که همه نخبگانی که با این تنگ‌نظری‌ها و رویکردهای قالبی هماهنگ نیستند، رانده می‌شوند.

به گزارش ایلنا، علی محمد حاضری درباره دلایل اخراج اساتید دانشگاهی گفت:‌ فکر می‌کنم اگر مسئولان دانشگاهی در این مورد بخواهند توضیح دهند و اگر صادقانه‌تر برخورد کنند، کافی است تصریح کنند که تقریبا این اساتید، نه تنها هیچ کدامشان از نظر حرفه‌ای، تخصصی و شغلی مشکلی ندارند و در ردیف اساتید برجسته و اثرگذار و معتبر رشته خود قرار دارند، بلکه فقط به علت نقاط قوتی که دارند، با آن‌ها برخورد می‌شود.

جامعه علمی در حال تبدیل به جامعه مداحان و ریاکاران است

خبر اخراج محمد فاضلی جامعه شناس و استاد دانشگاه شهید بهشتی بازتاب زیادی داشت و منتقدان در نقد این اتفاق نوشتند فضایی ایجاد شده که نخبگان اخراج یا مجبور به مهاجرت شده‌اند و از آن سو مدیریت کشور در دست افرادی قرار گرفته که درک درستی نسبت به فضای جامعه ندارند و همین کافی است تا با سرعت پرشتاب‌تری به سمت عقب پیش برویم.

به گزارش رویداد 24،، تقی آزاد ارمکی جامعه شناس در تفسیر چنین اتفاقی گفته کسانی که احتمالا می‌توانند در آینده صدایی بلند داشته باشند یا اینکه نماینده صدای متفاوتی باشند را حذف می‌کنند، این یک اشتباه محاسباتی اصولاگرایی بوده، هست و ادامه پیدا خواهد کرد. برخی دیگر هم بر این عقیده هستند که این اتفاق‌ها یک تسویه حساب و بدسلیقگی است که تبعات بی‌شماری برای جامعه به همراه دارد. دکتر فیاض زاهد استاد تاریخ که اتفاقا خودش از تدریس در دانشگاه ممنوع التدریس شده است، درباره پیامدهای حذف چهره‌های مستقل و صاحب‌نظر از دانشگاه‌ها با رویداد۲۴ گفت‌وگو کرده و بر این باور است که نتیجه غلط سیاست‌های جمهوری اسلامی، تضعیف علوم انسانی است که نتیجه آن خالی شدن دانشگاه‌ها از اساتید برجسته و بدون نوآوری است.

فیاض زاهد می‌گوید: من خود سال ۸۰ از دانشگاه گیلان و سال ۸۴ از دانشگاه علامه به اتهام دگراندیشی ممنوع التدریس شدم. سال قبل از آن که ممنوع التدریس شوم، به عنوان استاد برتر و نمونه از من تقدیر به عمل آمده بود، اما ممنوعیت من ضربه هولناکی بود و تا مدت‌های طولانی نمی‌توانستم آن را هضم کنم و تمامی افکارم نسبت به نظام و انقلاب و ارزش‌های اسلامی دچار تردید شده بود. فکر می‌کردم یک متفکر مسلمان که کارش تدریس دانشگاه است، این اجازه را دارد که با رویکرد‌های متفاوت و غیرکلیشه‌ای پاسخ بدهد. نسل قدیم دانشگاه گیلان به خاطر دارند که کلاس‌هایم ۳۰ نفره بود اما ۱۵۰ نفر دانشجوی مهمان می‌آمد بنابراین کلاس را در آمفی‌تئاتر برگزار می‌کردم. اما همین را هم برنتابیدند. بعد از ممنوع التدریسی به همان کار روزنامه‌نگاری برگشتم و در مقاله‌ای نوشتم که شما اجازه ندادید من در یک کلاس ۳۰ یا ۱۵۰ نفره صحبت کنم، اما حالا صحبت‌ها و اندیشه مرا مردم ایران و جهان می‌خوانند. فارغ از بحث خودم، اگر بخواهم به صورت عمومی به تحلیل این رویکرد بپردازم، باید بگویم که بزرگترین لطمه‌ای که اخراج اساتید برجسته از دانشگاه به دانشگاه می‌زند، اخلال در فضای کاوش، نوآوری و طرح ایده‌های جدید است. ضمن اینکه این اقدام پیامی به همه اساتید است که به هیچ عنوان نباید در نقش واقعی خودشان یعنی ایجاد نوآوری یا تشکیک در برخی از مطالب و رهیافت‌های دینی، انسانی و … باشند.

چرا که اساسا اساتید قشر متوسط تحصیلکرده هستند و اگر احساس خطر کنند در لاک خودشان فرو می‌روند.
وی ادامه داد: بنا بر ادعای مقامات کشور، به دلیل داشتن یک حکومت ایدئولوژیک در معرض برخورد با تشکیک‌های مختلف قرار دارند. این در حالی است که اسلام به عنوان موضوعی که نظام مدعی حفاظت از آن است، در قرن‌های متمادی توانسته روی پای خود بایستد و افراد زیادی را به سمت خود جذب کند بدون اینکه نیاز به اینکه محققی مستحق اخراج باشد. برخی اندیشمندان در اروپا در قرون وسطی حتی درباره ستاره‌شناسی و شیمی و … اظهار نظر کردند اما سوزانده شدند. نتیجه این شد که استاد مطهری در کتاب «علل گرایش و مادی‌گرایی» یکی از دلایل رشد مکتب مارکسیسم را رشد کلیسا دانسته است اما کاری که اکنون در حال انجام است کپی‌برداری ناشیانه‌ای از این اتفاق است.

وی ادامه داد: مگر در دنیای امروز می‌توان مانع از سخن و یک اندیشه شد؟ مگر می‌شود نوشته و تصویری را پنهان کرد؟ اتفاقا اینکار‌ها باعث می‌شود اساتید شناخته‌تر شودند و مردم با حساسیت بیشتری پیگیر آن‌ها شوند لذا این روش‌های نخ‌نما شده مشکلی را حل نمی‌کند. کار استاد دانشگاه این است که روحیه پرسشگری ایجاد کند و کاری کند که دانشجوی او شب نتواند به راحتی بخوابد. دانشگاه با پرسشگری زنده است و با افرادی که ۳۰ سال است که ۳۰ صفحه جزوه به دانشجویان می‌دهد، اتفاقی رخ نخواهد داد.

زاهد می‌گوید: روزی به مرحوم نوایی [عبدالحسین نوایی نویسنده و تاریخ‌نگار] که دانشجوی دکتری او بودم گفتم دانشگاه اصرار دارد کلاس در دانشگاه برگزار شود نه منزل شما. به دلیل بدحالی ایشان کلاس در منزلش برگزار می‌شد. او به من گفت دانشگاه جایی است که نوایی آنجاست و آن دانشگاه بدون نوایی جز دیوار و انجماد چیز دیگری نیست.

او معتقد است نتیجه غلط سیاست‌های جمهوری اسلامی، پنهان کردن و تضعیف علوم انسانی است. ما در علوم انسانی بیش از ۵۰ سال از دنیا عقب مانده‌ایم. تضعیف دانشگاه‌ها نشان دهنده خالی شدن آن از اساتید برجسته و بدون نوآوری است. این اتفاق‌ها و شتاب اخراج اساتید صرفا با مهندسی فکر و ذهن انجام می‌شود که در دنیای جدید چنین چیزی امکان‌پذیر نیست.

زاهد با بیان نتیجه این روند، حکومت را بیش از پیش از نخبگان و منتقدان تهی و سنسور‌های حکومت را ناکارآمد می‌کند، گفت: این روند جامعه علمی را به جامعه مداحان و ریاکاران تبدیل می‌کند. استادی داشتم که اخراج شده بود و پیش رئیس دانشگاه که امام جمعه آن شهر هم بود رفت و گفت ۱۰ سال هر روز که دانشگاه آمدم اول نماز خواندم در حالی که نماز ریاکارانه را دوست ندارم اما ۱۰ سال به شما دروغ گفتم تا بتوانم سر کلاس به دانشجویانم راست بگویم! این نتیجه رفتار‌های حاکمیت است که باعث ایجاد دو تفکر واقعی و دروغین در جامعه شده است، در حالی که جامعه نباید از نخبگان و منتقدان خود خالی شود. بسیاری از استادان جرات نمی‌کنند از فهم خود استفاده کنند، مگر همه می‌توانند قهرمان باشند؟ اساتید هم می‌خواهند زندگی کنند. رفتار‌های حاکمیت همین حالا هم تاثیر منفی خود را گذاشته است و اگر نگاهی به مدیران بیندازیم کاملا این نکته را می‌بینیم.