نامه جمعی از کنشگران اقلیت های جنسی خطاب به معلمان ایران
نگرانی عفو بینالملل در مورد اتهامات یک مدافع حقوق دگرباشان جنسی در ایران
سازمان عفو بین الملل روز سه شنبه در بیانیه ای نسبت به پرونده یک فعال حقوق جامعه “الجیبیتی” به نام زهرا صدیقی همدانی، معروف به ساره، که چند ماه پیش در ایران بازداشت شد ابراز نگرانی کرده و خواستار آزادی فوری او شده است.
بنابه گزارش ها خانم صدیقی همدانی از روز پنجم آبان ۱۴۰۰ در شهر ارومیه در بازداشت به سر می برد و ظاهرا با اتهام “فساد فی الارض” که می تواند مجازات مرگ داشته باشد روبروست.
ساره ۲۸ ساله، ساکن و شاغل در کردستان عراق بوده و در شبکه های اجتماعی درباره مسائل مربوط به دگرباشان جنسی اطلاع رسانی میکرد.
او قصد داشت به ترکیه سفر کند و در آنجا تقاضای پناهندگی کند که در مرز دستگیر شد.
به گزارش بی بی سی، سازمان “شش رنگ” (شبکه ایرانی های لزبین و تراجنسیتی) می گوید که ساره در ۵ آبان موقع “خروج از مرز توسط ماموران اطلاعات سپاه دستگیر شد و به ۵۳ روز تحت بازجویی های شدید همراه با آزار و اذیت، تهدید به اعدام و توهین به هویت و ظاهرش قرار گرفت.”
نامه جمعی از کنشگران اقلیت های جنسی خطاب به معلمان کشور
خبرگزاری هرانا – جمعی از کنشگران حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی، طی نامه ای خطاب به معلمان ایران، ضمن اشاره به گذشته خود در مدارس شهرها و روستاهای کشور، نوشتند “امروز چشم امید به بینش معلمان داریم تا در همکاری با خانوادههای ما، یا با آموزش به خانوادههای ما و دیگر اعضای جامعهٔ آموزگاران، امکان پشتیبانی از بچهها و نوجوانانی را فراهم کنند که چه بسا همین امروز به علت گرایش جنسی و هویت جنسیتی، در محیط آموزشی در ترس و ناامنی و آزار به سر میبرند”. در بخشی از این نامه با بیان اینکه این درخواست باید ابتدا به مراجع حقوقی و نهادهای مجری قانون برده میشد، آمده است “اما در کشوری که چهل سال است در کنار دیگر قوانین ناعادلانه و مقررات فلجکننده اجتماعی، همجنسگرایان را با احکام اعدام و افراد ترنسجندر و بیناجنس را وادار به عملهای تصدیق جنسیتی میکند، ما چارهای ندیدیم جز آنکه به معلمانی رجوع کنیم”. در انتهای این نامه پیشنهادهایی برای بهبود و بهسازی محیط آموزشی از طرف این کنشگران ارائه شده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، جمعی از کنشگران حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی، با انتشار بیانیهای خطاب به معلمان ایران، از آنان خواستند تا در مسیر تامین امنیت اجتماعی برای کودکان این جامعه تلاش کنند.
در بخشی از این نامه آمده است: “برای ما که سالهای کودکی و نوجوانی را به دشواری به جوانی رسانده ایم، دشواریهای آسیبرسان محیط برای همهٔ کودکان و نوجوانان ایران، به ویژه برای ماهایی که هویتهای جنسیتیمان هنوز یا شناخته نیست، یا پذیرفته نیست، دردی آشناست. ما همچنین به خوبی میدانیم که با اندک توجه درست و آگاهانهٔ معلمان و کارکنان مدارس، سرنوشت آیندهٔ ما به جای آنکه با آزردگیهای روانی و جسمانی شکل بگیرد، با سلامتی تن و روان رقم خواهد خورد”.
متن کامل این بیانیه عینا در پی میآید:
“با احترام به مطالبهگری و اعتراضات سنجیده و به حق معلمان سرزمینمان که میگویند
«اینک زمان آن رسیده که با ارزیابی از وضعیت فعلی، چشمانداز آینده را ترسیم کنیم. برای این امر ضروری است توصیف دقیقی از شرایط حاکم بر ساختار نظام آموزشی ارائه دهیم تا مشخص گردد مطالبات معلمان در چه بستر عینی شکل گرفته است»
ما، جمعی از دانشآموزان و دانشجویان پیشین که اکنون وارد عرصههای وسیعتر اجتماع و اشتغال شدهایم، با نگاهی به گذشته خود در مدارس شهرها و روستاهای کشور، و شرایطی که هنوز بر زندگی خواهرها و برادرهای جوانترما در دبستانها و دبیرستانها میگذرد، و با توجه به این نکته مهم که معلمان و کارکنان مدارس، پس از خانواده، بزرگترین نقش را در سرنوشت کودکی و نوجوانی ما، و در شکل دادن به شخصیت آیندهٔ ما در حریم خصوصی و عرصه عمومی دارند، میخواهیم برای اولین بار در طول سالهایی که تاریخ معاصر کشورمان را میسازد، به دانش و بینش آموزگاران اتکا کرده و بخواهیم در مطالبات خود، توجه و حساسیت ویژه به امنیت فضایی که دانشآموزان دبستانها و دبیرستانها بخش عمده سالهای جوانی خود را میگذرانند را اضافه کنند، و این توجه و حساسیت را به ویژه به کودکان و نوجوانانی معطوف کنند که با هویتهای جنسیتی و گرایشهای جنسیای به دنیا آمدهاند که هنوز در بستر جامعه و خانواده به قدر کافی شناخته شده نیست و روحیه شکننده کودک و نوجوان را، در صورت عدم برخورداری از حمایتهای ضروری روحی، تا پایان عمر مجروح خواهد داشت.
ما، جمعی از دانش آموزان و دانشجویان پیشین که اکنون در عرصههای دیگر اجتماع و اشتغال حضور داریم، و خود را مردان و زنان همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنسجندر، بیناجنس، تعریف میکنیم، و امروز بخش بزرگی از ناآرامیها و لطمههای شدید و عمیق روحی و جراحات جسمی ما در کلاسهای درس و راهروهای مدارس در شهرها و روستاهای کشورمان، ایران به ما وارد شده، برای محافظت و مراقبت از نسل جوانتری که در همان محیط آموزشی تحصیل میکند، و برادر و خواهر کوچکتر ما است، و عضوی از خانواده بزرگتر ما، امروز چشم امید به بینش معلمان داریم تا در همکاری با خانوادههای ما، یا با آموزش به خانوادههای ما و دیگر اعضای جامعهٔ آموزگاران، امکان امنیت، ایمنی، رواداری، برخورداری و پشتیبانی از بچهها و نوجوانانی را فراهم کنند که چه بسا همین امروز به علت گرایش جنسی و هویت جنسیتی، در محیط آموزشی در ترس و ناامنی و آزار به سر میبرند.
برای ما که سالهای کودکی و نوجوانی را به دشواری به جوانی رسانده ایم، دشواریهای آسیبرسان محیط برای همه کودکان و نوجوانان ایران، به ویژه برای مایی که هویتهای جنسیتیمان هنوز یا شناخته نیست، یا پذیرفته نیست، دردی آشناست. ما همچنین به خوبی میدانیم که با اندک توجه درست و آگاهانهٔ معلمان و کارکنان مدارس، سرنوشت آینده ما به جای آنکه با آزردگیهای روانی و جسمانی شکل بگیرد، با سلامتی تن و روان رقم خواهد خورد.
این درخواست میبایست ابتدا به مراجع حقوقی و نهادهای مجری قانون برده میشد اما در کشوری که چهل سال است در کنار دیگر قوانین ناعادلانه و مقررات فلجکننده اجتماعی، همجنسگرایان را با احکام اعدام، افراد ترنسجندر را وادار به عملهای تصدیق جنسیتی، افراد بیناجنس (اینترسکس) را از کودکی وادار به عملهای تعیین جنسیتی میکند؛ طبق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی دست پدران را در قتل فرزند خانواده باز میگذارد، طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی کودکهمسری را قانونی کرده، و طبق ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی شرایط کنترل زنان و بروز جرائم ناموسی را تسهیل نموده و سرنوشت کودکمجرمان را نه به دست قوانین حقوقی سنجیده، بلکه به دست خانوادههای داغدار میسپارد و امنیت مردم را در خیابانها و ادارات و اماکن عمومی به آمران به معروف و ناهیان از منکری که به آسانی به سلامت جسمی و جانی دیگران آسیبهای جبران ناپذیر میزنند، سپرده و راه مراجعه به قانون و پیگیری امنیت اجتماعی را از چهارسوهای رابطه و ضابطههای غلط و غیراستاندارد بسته و با اِعمال تبعیضات گسترده بر اقلیت های اتنیکی و مذهبی، موجبات تبعیضات چندگانه را فراهم میسازد، ما چارهای ندیدیم جز آنکه به معلمانی رجوع کنیم که به شهادت مبارزه بر حق و مطالبات هوشمندانه خود قادرند به عمق فاجعهای که سالها است بر زندگی کودکان و نوجوانانی که همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنسجندر، بیناجنس (اینترسکس) به دنیا آمدهاند سایه سنگین انداخته است، پی ببرند.
ما همچنین با ارجاع به سخن و نگاه هوشمندانه معلمان میگوییم حق آموزش رایگان برای عموم در محقق شدن رویای تحصیل و آموزش بخش عظیمی از دانشآموزان اصلی اساسی است و در هدایت مسیر زندگی ایشان به برونرفت از معضلات گشودهنشدنی خانوادههایی که تحت فشار دولت قادر به تأمین امنیت معاش خود و فرزندان خود نیستند، نقشی غیرقابل جایگزینی دارد.
پیشنهادهای ما برای بهبود و بهسازی محیط آموزشی
۱. تلاش به تأمین امنیت کودکان و نوجوانان الجیبیتیآیئی در مدارس از آزارهای کلامی و فیزیکی دانشآموزان و کارکنان مدارس.
۲. تشویق آموزگاران و کارکنان، به ویژه مشاوران مدارس به آشنایی بیشتر با دادههای علمی مربوط به گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی، و توجه به این نکته طبق آخرین دادههای علمی گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی اختلال و بیماری محسوب نمیشوند.
۳. ارتباط با والدین به منظور آموزش نکات اولیه گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی به خانوادهها جهت پذیرش و کسب حمایت نهاد خانواده از کودکان و نوجوانان الجیبیتیآیئی.
درنا رها/ نیما نیا/ ساقی قهرمان/ پیشکو زندی/ زینب پیغمبرزاده/ رها غیاثی/ یاور خسروشاهی/ رومی اختری/ دنیا تنها/ دریا دادمنش/ ایلیا پوینده/آرتمیس اکبری/ البرز ماندگار/ محمد صداقت/ تارا سلوک/ کسری رکن آبادی/ سینا مختاری”
*LGBTIA+ عبارت کوتاهشده برای معرفی اعضای همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنسجندر، بیناجنس (اینترسکس) و بیگرایش جنسی خانواده است.
قوانین در ایران نه تنها در خدمت حمایت از حقوق اقلیتهای جنسی و جنسیتی نیست بلکه در نقطه مقابل به سلاحی مرگبار علیه آنان تبدیل شده است، بعنوان مثال در فصل اول باب دوم قانون مجازات اسلامی رابطه جنسی رضایتمندانه با همجنس بزرگسال جرمانگاری شده و در صورت اثبات، مجازاتهایی از شلاق تا اعدام را برای افراد پیشبینی کرده است. هرانا اردیبهشتماه امسال به مناسبت ۱۷ ماه مه، روز جهانی مقابله با همجنسگراستیزی، ترنس ستیزی و دوجنسگراستیزی گزارشی اجمالی از نقض حقوق جامعه اقلیتهای جنسی در ایران در بازه زمانی یکساله و همچنین مشخصات شماری از افراد و یا موسسات ناقض حقوق اقلیتهای جنسی و جنسیتی که توسط دادگستر، بانک اطلاعاتی جامع ناقضان حقوق بشر در ایران جمع آوری شده را منتشر کرد.