تورنمنت گرنداسلم استرالیا حال چه در عرصه جوانان و چه بزرگسالان، یکی از چهار تورنمنت معتبر سال است که کسب ورودیِ این رقابتها هم به اندازه کافی «پُز» دادن دارد، چه برسد به اینکه کسی موفق شود از مرحله اول آن عبور کند. مشکات الزهرا پیشازاین تاریخسازی، چهره چندان سرشناسی نبود؛ سرشناس برای اهالی ردهبالای ورزش که در این مواقع ناگهان به رشته تنیس علاقهمند میشوند و با پستهای تعریف و تمجیدی، سعی میکنند ردپایی از خودشان در این موفقیت به جا بگذارند.
اتفاقا اینجا، همانجایی است که هیچیک از مسئولان نمیتوانند خودشان را به این دستاورد مهم بچسبانند، چون مشکاتالزهرا هرچه داشته، حاصل تلاش خود و خانواده بوده و موفقیتش تماموکمال فردی است. او خودش هزینه کرده و حتی برای اجاره زمین تمرین هم از جیب خرج کرده است؛ بنابراین سخت است تحمل اینکه کسی اینروزها پیدا شود و بخواهد موفقیت این دختر جوان ایرانی را که بهعنوان اولین ایرانی موفق شده به رتبه زیر ۱۰۰ تنیس در دنیا برسد، به نام خودش بزند.
حال سؤالی که اینروزها مطرح میشود، این است که مسئولان ورزشی و سیاسی ایران قرار است با مشکاتالزهرا در ادامه مسیر حرفهای چه برخوردی داشته باشند؟ احتمالا او درست مثل همین روزها، برای چندوقتی مورد ستایش قرار میگیرد و از گوشهوکنار وعدهوعیدهایی هم قاعدتا میشنود. اینکه این وعدهها تا چه اندازه عملی شود، چندان روشن نیست؛ بهویژه آنکه ورزشکاران بسیاری بودهاند که پیشازاین از سوی مسئولان ایرانی وعدههای بیفرجام زیادی شنیدهاند.
البته ناگفته پیداست که این حمایتها نباید با انتظار همراه باشد؛ چراکه اگر چنین شود، احتمال دارد تجربه تلخ کیمیا علیزادهها در ورزش ایران تکرار شود. کیمیا یکی از معدود چهرههای ورزش زنان ایران بود که با حمایتهای خوبی از سوی مسئولان ورزش ایران مواجه شد، اما او زمانی که حس کرد قرار است به نفع و میل جریانی خاص «مصادره» شود، رفتن را به ماندن ترجیح داد. درست از همان زمان به بعد بود که دختر تاریخساز تکواندو که تکمدال ایران در عرصه زنان در بازیهای المپیک را کسب کرده، «وطنفروش» و «خائن» نامیده شد.
حال، مسئولان ورزش ایران از یکسو و مسئولان سیاسی از سوی دیگر باید انتخاب کنند که چطور مانع از رفتن مشکاتالزهراها از ایران و پناهندهشدن زیر پرچم کشورهای دیگر شوند. پیش از آنکه طرح و برنامهریزی کنند تا در رسانه ملی از مهاجرین، چهرهای «خائن» و «وطنفروش» بسازند، بهتر است برنامهای مدون بچینند تا مشکاتالزهرا، اگر آیندهای در عرصه بزرگسالان دارد، که تابهحال چنین نشان داده، تا آخر زیر همین پرچم بماند.
پرواضح است که این استعداد جوان در کنار سایر مستعدین ورزشی، فقط نیاز به امکانات و حمایتهای مالی ندارد. درست است که این دو، لازمه ورزش قهرمانی و حرفهای است، اما خطر بزرگ در سالهای آینده میتواند همان چیزی باشد که کیمیا علیزاده و سعید ملایی را از ایران جدا کرد؛ یکی به نفع جریان خاصی درحال مصادرهشدن بود و دیگری نمیخواست قربانی تصمیمات سیاسی در امور ورزشی شود.