محمد معیسر یک جوان ١٨ ساله عراقی است. او یک روز میخواست بە زمین فوتبال برود. لباسهای ورزشی خود را پوشیده بود. اما اول به کمک پدرش رفت تا دنبال یکی از گاوهای گمشدهشان بگردند.
خودرو در یک جادە خاکی در حال حرکت بود که یک مین بازمانده از جنگ منفجر شد. انفجاری که زندگی محمد را زیر و رو کرد و هر دو پای او را گرفت.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
محمد هشیاری خود را از دست داد و تا یک قدمی مرگ پیش رفت. دکترها جان او را نجات دادند، اما پاهایش را نه.
محمد امروز، ده ماه پس از واقعه می گوید:« دلم خیلی برای زندگی قبلیام تنگ شده است.»
آرزوی او که روزی ستاره فوتبال شود، حالا دیگر دست نیافتنی است. محمد با اندوه میگوید: «تماشای بازی دوستانم دردناک است.»
آنچه داعش از خود بە عنوان یک میراث برجای گذاشته است، هنوز در استان نینوا جانها را میگیرد. پنج سال پیش نیروهای عراقی با آمریکا شبه نظامیان گروه تروریستی “دولت اسلامی” (داعش) را شکست دادند.
هزاران گلوله و راکت به مرکز استان موصل اصابت کرد. نیروهای داعش در زمان عقبنشینی، مواضع خود را مینگذاری کردند. بخشی از این سلاحهای انفجاری پاکسازی شدهاند، اما نه همه آنها.
مناطق اطراف موصل هنوز آلوده تلقی میشود. نزدیک به ٩ میلیون عراقی در میان این بقایای مرگبار زندگی میکنند. به ندرت هیچ کشور دیگری در جهان به این اندازه مین، موشک و نارنجک عمل نشده دارد. جنوب عراق عمدتا به دلیل جنگ صدام و ایران در دهه ١٩٨٠ و شمال این کشور به دلیل نبرد با شبه نظامیان تروریست داعش آلوده شدەاند.
شناسایی و خنثی کردن یک وسیله انفجاری یا “دشمن ناشناخته”، ماموریتی پرهزینه، وقتگیر و بسیار خطرناک است.
شورش قاسم کە یک متخصص خنثیسازی است میگوید: «ما علیه یک دشمن ناشناخته کار میکنیم و کە هرگز نمیدانیم کجا خودش را مخفی کرده است. تنها در عراق، پاکسازی مواد منفجره حدود ١۵٠ میلیون یورو در سال هزینه دارد.»
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
شورش میگوید: «اگر در ده سال آینده کار خود را تمام نکنیم، مردم در مناطق پرخطر همچنان میمیرند و دستها و پاهای خود را از دست میدهند.»
در یک مرکز توانبخشی در موصل، قربانیان میتوانند پروتز دریافت کنند اما تنها یک مرکز از این نوع در استان وجود دارد. چهار بیمار جدید هر ماه به دنبال کمک هستند و تکنسینها پروتزها را با سادهترین وسایل مونتاژ میکنند. بودجە کمی برای اینکار در نظر گرفته شدە است.
غانم احمد رئیس این مرکز میگوید:« در ابتدا ما اصلاً تکنسین نداشتیم. دولت باید تکنسینهای بیشتری را آموزش دهد و مواد بهتری را برای ساخت پروتز در اختیار ما قرار دهد.»
محمد هم راه رفتن دوباره را اینجا آموخت. او در این مرکز پروتز، خدمات توانبخشی و فیزیوتراپی دریافت کرد و دوباره انگیزه قدم برداشتن پیدا کرد. او هنوز هم نمیتواند مسافتهای طولانی را طی کند اما برای بازگشت به زندگی تلاش میکند. مشکل اینجاست که دیگر نمی تواند نقش خود را به عنوان پسر بزرگ خانواده ایفا کند. او میگوید:« بیشتر اوقات دور هم مینشینیم. من نمی توانم کار کنم. اگرچه در واقع وظیفه من حمایت از برادرانم است.»
ناراحتی را میشود در چهرە محمد دید، اما او در عین حال میگوید: «من فقط پاهایم را از دست دادم، دیگران جانشان را.»