محمدتقی برخوردار؛ پایه‌گذار صنایع خانگی ایران

پرویز نیکنام

«در زمان پیروزی انقلاب در انگلستان بود. با آمدن آیت‌الله خمینی و بازشدن فرودگاه‌ها به ایران بازگشت… هنگامی که رهبر انقلاب به مدرسه‌ی رفاه آمد، حاج برخوردار، تلویزیون مداربسته‌ای به آنجا هدیه کرد… او هرگز باور نمی‌کرد که دارایی‌هایش ملی شود، تا اینکه ظهر یکی از جمعه‌های گرم تابستان در اواسط تیر ۱۳۵۸ از رادیو شنید که شرکت‌هایش ملی شده است.»

مصادره‌ی اموال و دارایی‌های محمدتقی برخوردار بر اساس قانون حفاظت و توسعه‌ی صنایع صورت گرفت و سهام ۵۱ نفر مصادره شد. محمدتقی برخوردار تلاش زیادی کرد تا کارخانه‌هایش را پس بگیرد. چند تن از مقامات دولت انقلابی در دفاع از برخوردار نامه‌هایی نوشتند. غلامرضا شافعی، وزیر صنایع بعد از انقلاب که از مدیران برخوردار بود، می‌گوید: «شهید مفتح نامه‌هایی در حمایت از برخوردار و مخالفت با ملی‌شدن و مصادره‌ی سهام او نوشت اما نتیجه‌ای از این فعالیت‌ها در فضای رادیکال نگرفت و اقدامات اعتراضی راه به جایی نبرد.»

حاجی برخوردار اهل کوتاه‌آمدن نبود. به حکم شورای انقلاب اعتراض کرد. او به‌همراه چند تن از صاحبان صنایع با برخی مقامات دولت موقت دیدار کرد. همچنین به‌همراه اکبر لاجوردیان، مهندس رستگار، بنکدارپور و دکتر موتمنی با مهندس مهدی بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت، درباره‌ی مسئله‌ی ملی‌کردن کارخانه‌ها ملاقات کرد. قبل از آن نیز با دکتر یدالله سحابی، وزیر مشاور در طرح‌های انقلاب، جلسه‌ای برگزار شد. به‌گفته‌ی اکبر لاجوردیان، پاسخ سحابی این بود: «حق با شماست. در انقلاب چوب تر و خشک با هم می‌سوزند.»

این نشست‌ها بی‌نتیجه بود و قرار شد جلسه‌ی دیگری با حضور مهدی بازرگان، نخست‌‌وزیر، برگزار شود. در این جلسه رضا صدر، وزیر بازرگانی؛ محمود احمدزاده، وزیر صنایع؛ دکتر یدالله سحابی، مشاور نخست‌وزیر؛ علی‌اکبر معین‌فر، رئیس سازمان برنامه؛ و مهندس عزت‌الله سحابی، مشاور نخست‌وزیر، شرکت داشتند. در این جلسه هر یک از صاحبان صنایع، گزارشی از فعالیت‌های خود ارائه کردند.

در کتاب زندگی و کارنامه‌ی حاج محمدتقی برخوردار که علیاصغر سعیدی و فریدون شیرین‌کام نوشته‌اند، چنین آمده که در این جلسه، حاجی برخوردار با لهجه‌ی یزدی خود شروع به صحبت کرد و گفت: «ما چه گناهی کرده‌ایم که صنایع ما را ملی کردید؟ ما کارخانه تأسیس کرده‌ایم و تعداد زیادی کارگر تعلیم داده و مشغول به کار کرده‌ایم.» آنگاه پیشنهادی را مطرح کرد. او گفت: «شما ۱۰درصد از سرمایه‌ی ما را به ما پس دهید و هرچقدر ناظر خواستید بر ما بگذارید و همچنین ما را از پشت بخوابانید و صد ضربه شلاق بزنید.» در اینجا مهندس بازرگان با تأکید پرسید: «شلاق چرا؟» حاج برخوردار پاسخ داد: «برای اینکه دیگر از این غلط‌ها نکنیم و دیگر در ایران کارخانه احداث نکنیم.»

برخوردار به هر دری می‌زد تا بلکه مدیران انقلابی را متقاعد کند تا از مصادره‌ی اموالش صرف‌نظر کنند اما فضای انقلابی باعث شده بود که حتی بازاریان و تجار سنتی نیز که در حکومت انقلابی صاحب‌نفوذ بودند، به‌جای کمک، از فرصت پیش‌آمده در مصادره‌ی اموال صنعتگران استفاده کنند تا فاصله‌ای را پر کنند که در دو دهه پیش از انقلاب، بین آنها و همکاران تجاری سابق و صنعتگران امروز ایجاد شده بود.

اما حاج برخوردار دست‌بردار نبود و مدام به نهادهای دولتی و انقلابی مراجعه می‌کرد. به او می‌گفتند: «حاجی وقتت را تلف نکن؛ سیاست انقلاب مبتنی بر کوچک‌سازی است.»

با ترور احمد لاجوردی، از مدیران گروه صنعتی بهشهر، و احکام دادگاه‌های انقلاب، نگرانی‌ها روز‌به‌روز بیشتر می‌شد و حاج برخوردار ناچار شد کشور را ترک کند.

 

زندگی تاجر صنعتگر

حاج محمدتقی برخوردار، مرد سخت‌کوش اهل کویر، در سال ۱۳۰۳ در یزد به دنیا آمد. پدرش، حاج محمدحسین، تاجر بود و از هند چای، قند و رنگ نساجی وارد می‌کرد.

محمدتقی در دوره‌ی نوجوانی، در حالی که یازده سال بیشتر نداشت، «به‌همراه پدرش نزد بنیان‌گذار حوزه‌ی علمیه‌ی آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم رفت و آیت‌الله برای وی دعا کرد. حاج محمدتقی می‌گفت این دعا همیشه محافظش بوده است».

در سال ۱۳۲۱ در یزد دیپلم گرفت. در همان سال همراه برادر بزرگش، حاج محمدعلی، از طریق کویت به حج رفت. پس از بازگشت از سفر حج، به‌بهانه‌ی تحصیل پزشکی به تهران آمد و تا سال ۱۳۲۳، یعنی حدود سه سال، در حجره‌ی مهدی حکیم‌زاده، تاجر یزدی در سرای حاج ملاعلی، کار می‌کرد. پدرش با اقامت وی در تهران مخالف بود «زیرا می‌ترسید فضای سیاسی و اجتماعی پایتخت، در اعتقادات دینی پسرش اثر منفی بگذارد».

از ۲۲سالگی کالاهای زیادی مثل برنج، نخ، رنگ، چای، شکر، کاغذ، باتری، رادیو، ماشین‌حساب، پنکه، پارچه، لیوان و سم د.د.ت از شرکت‌های خارجی یا نمایندگان آنها می‌خرید و در بازار ایران توزیع می‌کرد.

در سال ۱۳۲۴ با اصرار، پدرش را راضی کرد تا کار مستقل را شروع کند. با نُه‌هزار تومان کمک پدر حجره‌ای در سرای امید، روبه‌روی مسجد شاه در تهران، خرید و کارش را گسترش داد.

در سال ۱۳۲۸، یعنی در ۲۵سالگی، کارت بازرگانی گرفت، در حالی که تا پیش از این از کارت بازرگانی پدرش استفاده می‌کرد. در این دوره چای، رنگ و نخ وارد می‌کرد و در مقابل، پسته، حنا، بادام و زیره صادر می‌کرد. بعد از گرفتن کارت بازرگانی از تجارت پدرش که عمدتاً کالاهای کشاورزی بود، فاصله گرفت و به واردات کالاهای بادوام مانند رادیو، پنکه، یخچال، ماشین‌حساب و باتری روی آورد.

آنچه که فعالیت صنعتی حاج محمدتقی برخوردار را در طی چهارده سال متمایز می‌کند، روند تدریجی توسعه در یک ارتباط منظم با تحولات علمی و تولیدی شرکت‌های معتبر بین‌المللی بود.

او برای پیشبرد کارهای تجاری، سه نفر از جمله یک منشی انگلیسی را برای مکاتبات تجاری استخدام کرد. در این زمان بیشتر فعالیت‌های خود را به‌جای هند بر شرکت‌های اروپایی و آمریکایی متمرکز کرد. در دوره‌ای که گرفتن نمایندگی از شرکت‌های خارجی مُد روز شده بود، حاج محمدتقی برخوردار هم نمایندگی فروش برخی محصولات شرکت‌های اروپایی و آمریکایی را گرفت.

در سال ۱۳۳۸ شرکت بازرگانی «پارس‌‌الکتریک» را برای واردات لوازم خانگی و برقی تأسیس کرد. این تنها شرکتی بود که او به‌صورت شخصی آن را تأسیس کرد و تا سال ۱۳۵۸ بخش عمده‌ای از واردات کالاهای تجاری را از طریق این شرکت انجام می‌داد. این شرکت چهارصد کارمند داشت و «نمایندگی شانزده شرکت بزرگ و معتبر بین‌المللی شامل توشیبای ژاپن (نمایندگی لوازم صوتی و تصویری، لوازم خانگی و اداری، لامپ، پزشکی، باتری و…) آکایی و سان‌سوئی ژاپن (صوتی)، سیکوی ژاپن (ساعت)، جنرال‌الکتریک آمریکا (لوازم خانگی بزرگ)، کندی ایتالیا (لباس‌شویی) الیوتی ایتالیا (لوازم اداری) و دووال آلمان برای واردات گرامافون را در اختیار داشت». او در این زمان و پیش از آنکه صنعتگری کارآفرین شود، تاجری شناخته‌شده‌ و صاحب‌نام در بازار بود.

 

آغاز فعالیت‌های صنعتی

تا آن زمان عمده‌ی نیازهای کشور از طریق واردات تأمین می‌شد و بعد از اصلاحات ارضی، زمینه برای فعالیت‌های صنعتی بیشتر شد. علاوه بر این، در دهه‌ی ۱۳۴۰، دولت برنامه‌ای برای تشویق تجار تهیه و سعی کرد با پرداخت وام از طریق بانک‌ها و برخی معافیت‌های گمرکی، تجار را ترغیب کند تا در داخل کشور کارخانه بسازند و کالاهای مصرفی و صنعتی را در داخل تولید کنند.

رضا نیازمند، معاون وزیر اقتصاد، در کتاب تکنوکراسی و سیاستگزاری اقتصادی در ایران می‌نویسد: «برخی سواد داشتند؛ برخی نداشتند اما شمّ و جنَم و جرئت داشتند. افرادی مثل خسروشاهی‌ها و حاج برخوردارها پول داشتند و می‌رفتند ژاپن و از آنها می‌خواستند که کارخانه‌ی تولیدی به ایران بیاورند تا در ایران آن تولیدات را بسازند.»

به‌گفته‌ی آقای نیازمند:

گروهی از این تُجاری که کالای خارجی وارد می‌کردند، ابتدا مایل به سرمایهگذاری برای تولید در ایران نبودند. مثلاً حاجی برخوردار که بعداً بزرگ‌ترین تولیدکنندهی کالاهای خانگی در ایران شد، در ابتدا می‌گفت: «چرا تلویزیون را در ایران بسازم؟ من یک کاغذ می‌نویسم به سازنده. او برایم تلویزیونِ ساختهشده می‌فرستد. بعد یکی از شاگردانم را می‌فرستم گمرک، کالا را ترخیص می‌کند، کالا را می‌گذارم انبار. مغازه‌های فروشنده می‌آیند و می‌خرند و می‌برند و می‌فروشند. حالا بروم کارخانهی تلویزیونسازی بیاورم؟ سَروکلّهزدن با کارگر سخت است. کارخانه صدها مشکل دارد.» ما گفتیم: «حاج برخوردار، اگر تلویزیون نسازی، پروانهی ساخت را می‌دهیم به شخصی دیگر. قدم بعد این است که روی واردات تلویزیون عوارض گمرکی می‌بندیم تا از صنعت داخلی حمایت کنیم. اگر باز این سازنده نتوانست با واردات مقابله کند، ممکن است ورود تلویزیون از خارج را ممنوع کنیم.» در مقابل برنامه‌های وزارت اقتصاد، معمولاً واردکنندگان حاضر می‌شدند که به کار ساخت در ایران تن دهند. همهی این صنعتگران، اول تاجر بودند، بعد از تجارت وارد صنعت شدند.

در چنین شرایطی حاجی برخوردار در مهر سال ۱۳۴۱ اولین شرکت تولیدی خود یعنی «ری.او.واک» یا قوه پارس را در جاده‌ی مخصوص کرج تأسیس کرد. این شرکت باتری‌های خشک تولید می‌کرد. در ابتدا ۸۵درصد از سرمایه‌اش متعلق به سرمایه‌گذار آمریکایی و ۱۵درصد متعلق به حاج‌ برخوردار بود اما در سال ۱۳۵۵ سهم برخوردار در آن به ۷۰درصد رسید. این شرکت به‌تدریج به سه کارخانه تبدیل شد و کارکنان آن به حدود نهصد نفر رسید.

او یک سال بعد شرکت پارس‌‌الکتریک را برای تولید رادیو و تلویزیون تأسیس کرد. این شرکت در ابتدا تلویزیون سیاه‌وسفید تولید می‌کرد اما یک سال پیش از انقلاب شروع به تولید تلویزیون رنگی کرد. این شرکت با سرمایه‌ی داخلی تأسیس شد و در زمان انقلاب دوهزار کارمند و کارگر داشت. این شرکت بزرگ‌ترین شرکت برخوردار از جهت حجم فروش و سهم بازار بود و تنها شرکتی بود که خودش چندین سال به‌طور مستقیم مدیرعاملیِ آن را بر عهده داشت. پارس‌‌الکتریک در سال ۱۳۵۶ بیش از ۱۲۷هزار تلویزیون سیاه‌وسفید، نزدیک ۳۶هزار دستگاه تلویزیون رنگی و نزدیک ۱۰۳هزار دستگاه رادیو تولید کرد.

البته قبل از اینکه حاج برخوردار رادیو و تلویزیون تولید کند، صاحبان صنایع دیگر مثل حبیب ثابت در این عرصه وارد شده بودند. حاج برخوردار اگرچه پیشگام این صنعت نبود اما توانست نقش خود را در این حوزه در طی پانزده سال به‌عنوان بزرگ‌ترین تولید‌کننده‌ی تلویزیون داخلی تثبیت کند.

در سال ۱۳۴۷ شرکت صنعتی «پارس‌‌توشیبا» (پارس‌خزر) را در شهر رشت تأسیس کرد که 40درصد سهم شرکت توشیبای ژاپن، 40درصد سهم حاج برخوردار و 20درصد بقیه هم سهم بانک توسعه‌ی صنعتی و معدنی بود. این شرکت انواع لوازم خانگی مثل پنکه، آب‌میوه‌گیری، چرخ‌گوشت و انواع پلوپز تولید می‌کرد و در سال ۱۳۵۷ نزدیک به هفتصدهزار دستگاه تولید کرد.

پس از انقلاب، مدیران دولتی که نسبت به سرمایه‌گذاران خارجی ظنین بودند و خیال می‌کردند باید در هر زمینه‌ای کشور به خودکفایی برسد، خواستار واگذاری سهام توشیبا شدند. به همین دلیل، توشیبای ژاپن سهامش را در سال ۱۳۶۳ واگذار کرد.

این در حالی بود که حاج برخوردار همواره بر مشارکت سرمایه‌گذار خارجی تأکید داشت چون «برای حاج محمدتقی برخوردار، تأمین سرمایه خیلی مهم نبود. او می‌توانست از راه‌های مختلف آن را فراهم نماید. انتقال تکنولوژی خیلی اهمیت داشت و به همین دلیل بر سرمایه‌گذاری خارجی اصرار داشت».

فعالیت‌های صنعتی حاج برخوردار به ظهور سبک زندگی مدرن در ایران کمک کرد ولی رشد مصرف، واکنش منفی روشن‌فکران را نیز برانگیخت.

در عین حال، «حاج محمدتقی برخوردار از محدودیت‌های فنی ایران آگاهی داشت. به همین دلیل کوشید تا پس از کسب سرمایه و دانش فنی در یک زمان نسبتاً کوتاه به‌تدریج مدیران و مهندسان ایرانی را به‌جای نیروهای خارجی بگمارد. در عین حال، ارتباط لازم با شرکت‌های معتبر را برای کسب تکنولوژی حفظ کند». نگاهی به شرکت‌های حاج برخوردار نشان می‌دهد که او به‌مرور سهم خود را در شرکت بیشتر می‌کرد و مدیریت شرکت‌ها را در اختیار مدیران ایرانی قرار می‌داد.

کتاب زندگی و کارنامهی حاج محمدتقی برخوردار در توصیف روش وی می‌نویسد:

آنچه که فعالیت صنعتی حاج محمدتقی برخوردار را در طی چهارده سال متمایز می‌کند، روند تدریجی توسعه در یک ارتباط منظم با تحولات علمی و تولیدی شرکت‌های معتبر بینالمللی بود. سهم ارزش‌افزودهی شرکت در طی چهارده سال روبهافزایش بود، بهطوری که در سال ۱۳۵۶ بین ۵۰ تا ۸۰درصد محصولات ساخت داخل بود.

البته همین نگاه او برای همکاری و مشارکت با شرکت‌های خارجی، بعد از انقلاب جزو اتهاماتی شد که دادگاه انقلاب برای مصادره‌ی اموالش از آن استفاده کرد.

 

مدیریت صنعتی

حاج برخوردار در مدیریت شرکت‌ها نیز از همکاری و توان مدیریتی شرکت‌های بینالمللی که شریک وی بودند، بهره می‌برد و در اولین فرصت، مدیریت را به مدیران ایرانی منتقل می‌کرد. برای او مدیریت، امری جدی بود و در راه‌اندازی «مرکز مطالعات مدیریت ایران» که با همکاری دانشگاه‌ هاروارد و با تلاش حبیب لاجوردی شکل گرفت، فعال و عضو هیئت امنا بود. او در کنار دیگر صاحبان صنایع نظیر لاجوردی‌ها و ایروانی، پنج‌میلیون ریال به این مرکز کمک کرد.

محمدجواد تندگویان، وزیر نفت دولت محمدعلی رجایی، در شرکت پارس توشیبا کار می‌کرد و از سوی کارخانه به‌مدت دو سال بورس تحصیلی در مرکز مدیریت ایران گرفت.

حسن سادات، معاون پتروشیمی بعد از انقلاب، از سوی پارس‌الکتریک و غلامرضا شافعی، وزیر صنایع بعد از انقلاب، از سوی «ری.او.واک» پس از سه ماه کارِ آزمایشی به‌همراه چند نفر دیگر به ژاپن اعزام شدند.

او روش خود را در مدیریت داشت و دخالتی در کار مدیران نمی‌کرد و «اجازه می‌داد تصمیمسازی توسط مدیران حرفهای صورت گیرد. به همین دلیل، حاج برخوردار قادر بود به‌عنوان مسئول شرکت، به توسعه‌ی فعالیت‌ها بیندیشد. از نظر او اگرچه سرمایه برای فعالیت اقتصادی لازم بود اما بدون مدیریت مناسب، توسعه و تحول رخ نمی‌داد».

به‌گفته‌ی مهندس عزت‌الله سحابی، عضو شورای انقلاب و معاون نخست‌وزیر در سال ۱۳۵۸، «کارخانه‌های حاج محمدتقی برخوردار به‌قدری [دارای] ساختار و مدیریتِ درست، علمی و محکم بود که در چند سال اول با همه‌ی بحران‌های مدیریت دولتی، هیچ خللی در روند کار آن ایجاد نشد».

خودش بیشتر از بقیه کار می‌کرد و بعضی به‌طعنه می‌گفتند که حاجی برای پول حرص می‌زند اما او می‌گفت از کار لذت می‌برد و «زندگی، اولش کار، وسطش کار، آخرش کار است و کسی از پرکاری نمرده است».

لحظه‌ای دست از کار نمی‌کشید و در سال ۱۳۴۷ شرکت «تهران‌الکتریک» را برای واردات انواع لوازم خانگی و اداری از توشیبا، جنرال‌الکتریک، کندی، سیکو و… و نمایندگی شانزده شرکت دیگر تأسیس کرد. یک سال بعد، شرکت «لامپ پارس‌توشیبا» را با همان سرمایه‌گذاران شرکت صنعتی پارس‌توشیبا و در کنار همان کارخانه تأسیس کرد که انواع لامپ‌های رشته‌ای و فلورسنت تولید می‌کرد. این دو شرکت نزدیک به دوهزار کارگر و کارمند داشتند. ظرفیت اسمی این ‌شرکت در سال ۱۳۷۵ بیش از ۳۸میلیون لامپ بود.

حاج برخوردار هر روز فعالیت‌هایش را گسترده می‌کرد و هر سال کارخانه‌ای می‌ساخت. در سال ۱۳۴۹ با مشارکت علی آگاه و برادرانش، کشت و صنعت جیرفت را راه‌اندازی کرد. یک سال بعد، شرکت «فرش پارس» را در شهر صنعتی البرز ساخت که انواع موکت، فرش ماشینی، موکت نمدی، چتایی، ریسندگی نخ قالی و موکت تولید می‌کرد. ظرفیت تولید این کارخانه بیشتر از ۱۰میلیون متر موکت و ۱میلیون و ۲۰۰هزار متر فرش و ۱۱میلیون متر چتایی بود و ۴۸۰ نفر در آن کار می‌کردند.

در سال ۱۳۵۱ شرکت «کالای الکتریک» را خرید و برای دو سال انواع کلید و پریز را تولید می‌کرد ولی در سال ۱‍۳۵۴ این کارخانه را به تولید ساعت دیواری سیکو اختصاص داد که بیش از صد نفر در آن کار می‌کردند. یک سال بعد، شرکت‌های «کارتن البرز»، «سرامیک البرز» و «کاشی پارس» را تأسیس کرد که در این سه شرکت، هزار نفر کار می‌کردند.

در سال‌های آخر کارش توجه ویژه‌ای به جذب سرمایه‌ی خارجی و مشارکت با سرمایه‌گذاران خارجی داشت. او سال ۱۳۵۴ دو کارخانه را با مشارکت سرمایه‌گذاران خارجی راه‌اندازی کرد. اول، شرکت لوازم خانگی پارس بود که با ۱۵درصد سرمایه‌ی مشترک جنرال‌الکتریک آمریکا تأسیس شد. این شرکت قرار بود یخچال، فریزر و لباس‌شویی تولید کند. بهره‌برداری از این شرکت با وقوع انقلاب هم‌زمان بود. برای همین، بهره‌برداری از آن به سال ۱۳۵۹ موکول شد. این شرکت بزرگ‌ترین تولیدکننده‌ی یخچال بود و پانصد نیروی کار داشت.

دوم، شرکت «صنایع الکتریک البرز» برای تولید کلید و پریز بود که آن را با سرمایه‌گذاری مشترک لگراند فرانسه و بانک توسعه‌ی صنعتی تأسیس کرد. در همان سال، همچنین شرکت پوشش را در شهر رشت تأسیس کرد که متشکل از سه شرکت صنعتی در زمینه‌ی تولید و بافت انواع پارچه‌های مخمل، پنبه‌ای، اکریلیک، تولید انواع البسه، حوله و بلوجین بود که نزدیک به ۱۵۰۰ نفر کارگر و کارمند داشت.

وقتی اموالش مصادره شد او سیزده شرکت و کارخانهی بزرگ داشت که یازدههزار نفر در آن کار می‌کردند.

حاج برخوردار غیر از راه‌اندازی شرکت‌ها و کارخانه‌های صنعتی، سهام برخی کارخانه‌های دیگر را نیز خریده بود و در بعضی از این شرکت‌ها عضو هیئت‌مدیره بود. او در طول فعالیت‌های صنعتی و تجاری خود سهام شرکت‌ها و بانک‌هایی نظیر بانک توسعه‌ی صنعتی و معدنی، سیمان کرمان، کمپرسورسازی، بیمه‌ی حافظ، آبگینه، لامیران، بانک شهریار، بانک ایران و خاورمیانه، یک و یک، سرمایه‌گذاری پارس توشیبا (توشه)، بانک توسعه‌ی سرمایه‌گذاری و بانک ایرانیان را خریده بود.

هم‌زمان با فعالیت‌های صنعتی، حاج برخوردار در کارهای خیریه نیز مشارکت داشت. مسجد و مدرسه ساخت و به تجهیز آزمایشگاه دبیرستان البرز با مدیریت دکتر مجتهدی، کمک کرد. در سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ او تأمین مالی با هدف توانمندسازی ۱۲۰ زن سرپرست خانوار را در یزد بر عهده داشت.

 

تغییر سبک زندگی ایرانیان

فعالیت‌های صنعتی حاج برخوردار به ظهور سبک زندگی مدرن در ایران کمک کرد ولی رشد مصرف، واکنش منفی روشن‌فکران را نیز برانگیخت. جلال آل‌احمد یکی از این افراد بود که در کتاب غربزدگی، جامعه‌ی مصرفی را محصول غرب می‌داند. او جهان را به دو دسته‌ی سازنده و مصرف‌کننده‌ی ماشین تقسیم می‌کند که غربِ مدرن، سازنده‌ی ماشین است و شرقِ عقب‌مانده و سنتی، مصرف‌کننده‌ی ماشین.

نویسندگان کتاب زندگی و کارنامه حاج محمدتقی برخوردار عقیده دارند که «آنان [روشن‌فکران] مصرف روزافزون مردم، به‌ویژه طبقه‌ی متوسط، از تکنولوژی‌های خانگی مانند لباس‌شویی، جاروبرقی، اجاق‌گاز، ظرف‌شویی و وسایل آشپزخانه، چرخ‌خیاطی، یخچال‌فریزر، رادیو، ضبط، تلویزیون و دیگر محصولات و کالاها را مصرف‌گرایی و نفوذ امپریالیسم دانستند». به‌عقیده‌ی این نویسندگان، «گروه‌های چپ می‌خواستند به نسل امروز و فردایمان بگویند که صنعت‌کاران ما، گروهی غارتگر و وابسته بودند.»

شواهد نشان می‌دهد که حاج برخوردار با درکی که از ظرفیت‌های اقتصاد ایران داشت، موفق شد تنها در شانزده سال، یعنی از ۳۸ تا ۵۴سالگی، با همکاری شرکت‌های بین‌المللی گام بزرگی در تولید صنعتی در ایران بردارد.

به‌نوشته‌ی کتاب سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، «نام برخوردار، یادآور محصولات نوین صنعتی مثل رادیو، تلویزیون، پنکه، باتری، لامپ، فرش و ده‌ها کالای صنعتی می‌باشد که در افزایش رفاه هزاران ایرانی و تغییر سبک زندگی آنها نقش فراوان داشته است».

 

بازگشت به ایران

اما ثمره‌ی تلاش حاج برخوردار با قانونی که شورای انقلاب تصویب کرد، مصادره شد و او بعد از بی‌نتیجه‌ماندن تلاش‌هایش در زمستان سال ۱۳۵۷، در حالی که ۵۵ سال بیشتر نداشت، به انگلیس و سپس به آمریکا رفت. همیشه امیدوار بود که بتواند دوباره اموالش را پس بگیرد. برای همین وارد هیچ‌گونه فعالیت اقتصادی در خارج نشد. در سال ۱۳۷۱ با امید به وعده‌ی دولت وقت، دوباره به ایران برگشت.

ماجرا از این قرار بود که در سال ۱۳۷۰ محسن نوربخش، وزیر اقتصاد، و محمدحسین عادلی، رئیس کل بانک مرکزی، به‌نمایندگی از دولت اکبر ‌هاشمی رفسنجانی در نشستی در آمریکا اعلام کردند که «در تصحیح امور گذشته تلاش خواهند کرد». با این وعده، برخی، از جمله حاج برخوردار، امیدوار شدند و پس از سیزده سال به ایران بازگشتند. او امیدوار بود که حکم مصادره‌ی اموالش لغو شود و برای همین، «هفته‌ای چند روز به دادگاه انقلاب می‌رفت و چند ساعت بیرون در منتظر رسیدگی به پرونده‌اش می‌شد. هرکس از مقامات می‌آمد، بلند می‌شد و احترام می‌کرد. مدت‌ها این کار را تکرار می‌کرد».

پس از بازگشت از خارج، دوستانش از او پرسیده بودند که «اگر می‌دانستی که روزی این‌همه تلاش‌ها، چنین نتیجه‌ای خواهد داشت، چه می‌کردی، گفته بود: “تنها یک کار کوچک شروع و همان را در مقیاس کم ادامه می‌دادم”».

دو سال بعد از بازگشت وی، دادگاه انقلاب مقداری از زمین‌های موروثی وی در رفسنجان را به او بازگرداند و یک سال بعد هم منزل شخصی‌اش را پس داد. در این زمان، اولین نشانه‌های بیماری آلزایمر در او ظاهر شده بود.

او در سال ۱۳۷۴ سکته کرد و حافظه‌ی کوتاه‌مدتش را از دست داد. گرچه پس از مدتی بهبود یافت، در سال ۱۳۷۸ دچار آلزایمر شد و در تیرماه ۱۳۹۰ درگذشت.

در کتاب سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، در توصیف حاج برخوردار چنین آمده است:

مردی که دائم در کار و تلاش و کوشش بود، پول درمی‌آورد تا با آن کار تازهای ایجاد کند و عدهی بیشتری را به کار گمارد و با درآمد این کار، کار دیگری راه بیندازد. از سال ۱۳۷۸ به فراموشی مبتلا شد تا رنج ازدسترفتن چنین تلاش‌هایی را احساس نکند. او روزها و شب‌ها در میان جمع اما دور از همه گذراند. کاری نکرد و به کاری هم فکر نکرد. او حتی نمی‌دانست حاج برخوردار است.


منابع:

علیاصغر سعیدی و فریدون شیرینکام (۱۳۹۸) زندگی و کارنامه‌ی حاج محمدتقی برخوردار: موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی. تهران: نشر گام نو.

فریدون شیرین‌کام و ایمان فرجام‌نیا (۱۳۹۳) سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران. تهران: نشر فرهنگ صبا.

علیاصغر سعیدی (۱۳۹۶) تکنوکراسی و سیاستگزاری اقتصادی در ایران به‌روایت رضا نیازمند. تهران: انتشارات لوح فکر.

برخوردار11: