لطیفه اوشاکیزاده، معروف به «لطیفهخانم»، از زنان مدرن ترکیهی قرن بیستم که نقش مؤثری در بهرسمیتشناختن حقوق زنان داشت، در ترکیه بیشتر با عنوان همسر «آتاتورک» شناخته میشود. اما او جدا از ازدواج با آتاتورک و عنوان بانوی اول ترکیه، زندگی پرباری داشت.
در سال ۲۰۰۶ ایپک چالیشلار، روزنامهنگار و نویسندهی مشهور ترکیه، با چاپ کتاب لطیفهخانم: بانوی اول ترکیهی مدرن و انتشار اسنادی که تا پیش از آن هرگز به چشم نیامده بودند و نقلقولهایی از منابع خارجی و عکسهای آلبومهای خانوادگی، تصویر جدیدی از لطیفهخانم را با جزئیات و وضوح بیشتری ترسیم کرد. چالیشلار در این کتاب کوشید لطیفهخانم را از زیر سایهی شخصیتِ «زن آتاتورک» بیرون بیاورد و چهرهی یک زن مدرن و فعال حقوق زنان را ترسیم کند؛ زنی که به نجات ترکیهی جدید کمک کرد. اما در ترکیه سخنگفتن از زندگی آتاتورک خارج از روایتهای رسمی و دولتی پذیرفته نیست. کتاب چالیشلار بهدلیل ارائهی تصویری از رابطهی لطیفه و آتاتورک که از روایت رسمی تاریخ ترکیه اندک انحرافی دارد، بحثانگیز شد. یکی از مهمترین دلایل جنجالبرانگیزشدن این کتاب، روایتی است که چالیشلار بهنقل از وجیهه، خواهر لطیفه، از آتاتورک به دست میدهد. آتاتورک در هیبت زنی چادرپوش از سوءقصدی میگریزد، حادثهای که به خاطرهی آتاتورک توهین نمیکند اما چهرهی اسطورهای او را خدشهدار میکند. این امر سبب شد که از نویسندهی کتاب بهبهانهی «ترسوخواندن» رهبر و پدر معنوی ترکیه شکایت شود. در واقع، مغایرت این روایت با تاریخ رسمی این کشور، توهینی به تصویر و خاطرهی آتاتورک بهعنوان مردی قهرمان و ناجی شجاع کشور تلقی شد. چالیشلار بهاتهام «توهین به آتاتورک» محاکمه شد. اما در نهایت دادگاه او را تبرئه کرد.
چالیشلار در این کتاب تلاش کرده تا تأثیر لطیفهخانم را بر تاریخ ترکیهی نوین و زنان آن دوران به تصویر بکشد. لطیفهخانمی که او برای خواننده توصیف میکند، زنی مدرن، تحصیلکرده و فراتر از زمان خود است. زنی که نهفقط در همان دوران کوتاهِ بانوی اول ترکیه بودن بلکه در سالهای پیش از آن نیز برای احقاق حقوق زنان تلاش کرد. بهرغم این تلاشها، او بهعلت سانسور و خفقان، از انظار عمومی ناپدید شد و باقیماندهی عمرش را در انزوا و سکوتِ مطلقِ خبری سپری کرد.
دوران معصومیت: بر فراز هزاران پله
لطیفه اوشاکی (اوشاکیزاده)، معروف به «لطیفهخانم»، در سال ۱۸۹۸ (۱۲۷۷ش) در خانوادهای متمول و پرنفوذ در ازمیر به دنیا آمد. تحصیلات ابتداییاش را در «عمارت شیشهای» واقع در باغِ عمارت اوشاکیزاده و تحصیلات متوسطه و دبیرستان را در کالج دخترانهی آمریکاییِ «آرناووتکویِ» استانبول به پایان رساند. در روزگاری که تحصیل در خارج از کشور برای دختران چندان معمول نبود، لطیفه به فرانسه رفت و در دانشگاه «سوربنِ» پاریس سیاست و حقوق و در لندن زبان انگلیسی خواند. لطیفه به زبانهای انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی، آلمانی و لاتین مسلط بود. پیانو مینواخت و اسبسواری میکرد و البته قرآن را نیز از بر میدانست.
چالیشار در کتابش مینویسد: «در ویلایی در انتهای پلکانی هزارپله به دنیا آمده بود. ویلایی مشرف به شهری که انجیرها از آن میآیند. او نماد مجسم آمیختن خاور و باختر بود… او را، هم منادی تحول و دگرگونی ترکیه میدانستند و هم فردی نامور… همهی چشمها به او خیره شده بود…» برای شوهرش و رهبر کشورش، «کمابیش مانند یک منشی نامهنویس عمل میکرد اما نقش مناقشهناپذیری در تثبیت عملیِ بزرگترین دستاوردهای زنان ترکیه داشت. او تصویری مثالی از سرشت ایثارگر و نجیب زنان ترکیه بود… تقریباً تمام مطبوعات جهانی لطیفه را فمینیست، مبارز حق رأی زنان و مدافع حقوق آنان معرفی میکردند».
دوران امیدواری: آشنایی با آتاتورک و ازدواج
پس از پیروزی غازی مصطفی کمال پاشا یا همان آتاتورک در نبرد «ساکاریا»، لطیفه تحصیلات دانشگاهی خود را در سال سوم نیمهکاره رها کرد و در سال ۱۹۲۲، وقتی هنوز جنگ استقلال پایان نیافته بود، به ترکیه بازگشت. او پس از اطلاع از حضور مصطفی کمال در ازمیر به مقر فرماندهی او رفت و پس از بیان تجربیات زندگیاش در ازمیر، به مصطفی کمال پیشنهاد کرد تا بهدلایل امنیتی در عمارت آنها در «گوزتپه» اقامت کند؛ پیشنهادی که مصطفی کمال با کمال میل پذیرفت.
لطیفهخانم بیست روز در عمارت خود میزبان مصطفی کمال بود. پس از این دیدار ارتباط آنها ادامه یافت. لطیفه حتی زمانی که «زبیدهخانم»، مادر مصطفی کمال، بهدلیل بیماری به ازمیر رفت، حدود یک ماه میزبان او در عمارت اوشاکی بود. پس از مرگ زبیده خانم در ۱۴ ژانویه ۱۹۲۳، مصطفی کمال به دیدار لطیفه رفت و تلاش کرد که رابطهای عاشقانه با او برقرار کند؛ رابطهای که لطیفه بهدلیل خارج از چهارچوب ازدواج بودنش، مؤدبانه رد کرد. بنا بر روایت عمهی لطیفه، وقتی آتاتورک سعی کرد که لطیفه را در تراس ببوسد، لطیفه سه تیر هوایی شلیک کرد و گفت اگر آتاتورک برای بار دوم تلاش کند، با گلولهی بعدی به زندگی خودش خاتمه خواهد داد زیرا وجود آتاتورک برای بقای ترکیه از زندگی او مهمتر است.
اندکی پس از این ماجرا، بهرغم اینکه آتاتورک بارها به دوستانش گفته بود که برای ازدواج ساخته نشده، در ۲۹ ژانویهی ۱۹۲۳ در خانهی «معمر بیگ»، پدر لطیفه، در مراسمی ساده اما مدرن با لطیفه ازدواج کرد؛ مراسمی که با آدابورسوم آن دوره هیچگونه مطابقتی نداشت. چالیشالار مینویسد:
سنتْ حکم میکرد که شخصی به نمایندگی از جانب عروس در مراسم مذهبی حاضر شود. با این حال، لطیفه شخصاً برای بلهگفتن پشت میز حاضر شده بود. مهریه بر اساس مَبلغ نمادین ده درهم فیالمجلس پرداخت شد… این مبلغِ اندک به قدمی برای ایجاد برابری بین زن و مرد تعبیر شد.
این ازدواج از چند جهت بر تاریخ ترکیه بسیار تأثیر گذاشت. نخست آنکه گرچه آتاتورک را قهرمان جنگ استقلال میدانستند اما این ازدواج نهتنها به ارتقای طبقهی اجتماعی او انجامید بلکه دستاورد بزرگ دیگری هم برای او به ارمغان آورد زیرا آتاتورک نمیتوانست برای تصویر «زن مدرن ترکیه» الگویی بهتر از لطیفه بیابد.
هرچند لطیفه با این ازدواج، نقش نمادین زن مدرن و متمدن ترک را بر عهده گرفت اما آشکار است که در ربع اول قرن بیستم، لطیفه قبل از شروع تحصیل در اروپا از موقعیت سیاسی-اجتماعی زنان ترکیه کاملاً آگاه بود و قصد داشت که آن را تغییر دهد. در آن زمان تعداد چشمگیری از زنان ترکیه عقایدی همسو با او داشتند اما وجه تمایز لطیفه، ازدواجش با آتاتورک و موقعیت تأثیرگذارش در چانکایا[1] بود. او با استفاده از این موقعیت، به چهرهای کلیدی در جنبش زنان تبدیل شد.
چالیشلار مینویسد:
وقتی لطیفه بهصورت علنی و با ذکر نمونههایی از سالهای اخیر، از سیاستهای ترکهای جوان در مورد زنان انتقاد کرد، تنها هجده سال داشت. بنی حسن در مقالهای که برای نشریهی مِنتور در نیویورک نوشت، به علاقهی لطیفه به اهداف سیاسیِ زنان اشاره میکند. بنی حسن از سالهای اولیهی مصطفی کمال آغاز میکند، به اهداف او میپردازد و سپس لطیفه را معرفی میکند:[2] «تقریباً در همان زمان بود که صدای دختری از ازمیر به گوش میرسید. او چیزهایی را به زبان میآورْد که بهنوعی بسیار تکاندهندهتر از آن چیزی بود که فرمانده کمال گفته بود. او میگفت که جنبش ترکهای جوان ریاکار است، مگر اینکه نهفقط مردان را از بردگی سیاسی بلکه زنان را نیز از بردگی اجتماعی آزاد کند. او هجدهساله بود و اگر پدرش، “معمر اوشاکی بیگ”، ثروتمندترین و بانفوذترین تاجر ازمیر نبود، احتمالاً او را به زندان یا دستکم آسایشگاه مجانین میانداختند.»
دوران سرکشی: از ازدواج تا جدایی
لطیفه و آتاتورک پس از ازدواج برای ادامهی زندگی به آنکارا، پایتخت جدید دولت، رفتند. لطیفه کاخ چانکایا را که اولین عمارت ریاستجمهوری بود، دوباره طراحی کرد و خدمتکاران شخصیاش را به آنجا آورد. چون کاخ چانکایا میزبان پذیراییهای سطح بالای زیادی بود، بانوی اول ترکیه همواره در پی راهی برای اصلاح سنتها بود. او در مهمانیها و مراسم حضور مییافت و با دیپلماتها به زبان فرانسه صحبت میکرد. از سوی دیگر، به درخواست آتاتورک، در مناظرهای در مجلس ملی حضور پیدا کرد و اولین زن ترکی بود که وارد مجلس ملی ترکیه شد. آرالوف (سفیر روسیه) و همسرش، رابرت ایمبری (نایب کنسول آمریکا) و همسرش، سلطان احمدخان (سفیر افغانستان)، سرهنگ موگینِ فرانسوی، مسئولان هیئتهای خارجی در آنکارا، خبرنگاران خارجی و مقامات محلی و نظامی، در این مجمع حضور داشتند. لطیفه پس از پایان جلسهی مجمع به تالار ریاستجمهوری رفت و به گفتوگویی طولانی با نمایندگان و دیپلماتها پرداخت. این دیدار و گفتوگو تأثیر عمیقی بر حاضران گذاشت. طبق آنچه که آرالوف در خاطرات خود گفته است، «لطیفهخانم با چهرهای گشاده همهجا میرفت، در این میان به مجلس بزرگ ملی هم رفت. این امر نفرت متعصبان مذهبی را برانگیخت. اما لطیفهخانم به اینها اهمیت نمیداد و متعجب نبود».[3]
چالیشلار نقش لطیفه را در زندگی سیاسی آتاتورک پررنگ میداند: «لطیفه این امکان را برای مصطفی کمال فراهم کرد تا نظریهی ارزشمندِ «برابری کامل بین دو جنس» را جامهی عمل بپوشاند. لطیفه نهتنها اولین سخنرانیهای آتاتورک را نوشت بلکه در سفرهای آتاتورک در سراسر ترکیه نیز همراه او بود و سخنرانیهای بسیاری ایراد کرد.»
چالیشلار دربارهی نظرات لطیفهخانم چنین مینویسد:
نظریات لطیفه در مورد حقوق زنان کاملاً روشن بود. او برانداختن حجاب را لازمهی آزادی میدانست. از حق نمایندگیِ سیاسیِ زنان دفاع کرد. اصرار داشت که مصطفی کمال از آرزوی او برای نمایندگی مجلس حمایت کند. حامی پروندهی قانون مدنیای بود که طلاقِ یکطرفه و تعدد زوجات را لغو میکرد. و دربارهی جدایی دین و آموزش که ضرورت پیشرفت زنان بود، بحث و مناظره میکرد. و با تمام این اوصاف، حتی یک بار هم فراموش نکرد که همسر یک رهبر است: او عمیقاً معتقد بود که از مصطفی کمال در مبارزه برای آزادی زنان حمایت کامل میکند. من از یاد بردن و بدتر از آن، محوکردن عمدیِ نقش پیشگامانهی لطیفه در آن زمان را ضایعهی بزرگی برای جنبش زنان میدانم.
شاید بهدلیل همین نقش فعالش در رابطه با آتاتورک بود که دیگران او را چندان جذاب نمییافتند. زمانی که خالده ادیب، دوست نزدیک آتاتورک، لطیفه را ملاقات کرد، او را «کمی جاهطلب و قاطع» یافت. شاید جاهطلبی و قاطعیت که در آن زمان هنوز برای زنان چندان قابلقبول نبود، دیواری بین لطیفهخانم و دنیا میساخت. لطیفهخانم نمیخواست زیر سایهی دیگری باشد.
دوران محاق: پایان یک ازدواج
این ازدواج چندان نپایید. پس از دو سال و شش ماه و چهار روز زندگی مشترک، آتاتورک که لطیفهخانم را بیش از حد سرکش میدانست، در سال ۱۹۲۵ او را طلاق داد. خبر طلاق در ۱۲ اوت ۱۹۲۵ طی بیانیهای دولتی اعلام شد.
دربارهی حوادث و رویدادهای منتهی به این جدایی، شواهد چندانی در دست نیست. اما اولین درگیری بزرگ بین آنها در زمان بازدید از اِرزروم اتفاق افتاد. لطیفه بهدنبال مشاجرهای هنگام صرف شام، میز را ترک کرد و حاضر به دیدن آتاتورک نشد. صبح روز بعد، لطیفه به آنکارا فرستاده شد. در پی مشاجرهی دیگری در حضور مقامات ترک و خارجی در عمارت چانکایا، آتاتورک سعی کرد که به او سیلی بزند. اما رویدادی که به مشاجرهی نهایی انجامید، مرگ مشکوک «فکریهخانم»، از بستگان درجهی اول آتاتورک، بود. وقتی فکریه دختری جوان بود، مصطفی کمال را در «تسالونیکی» ملاقات کرد. بین این دو، رابطهای عاطفی در گرفت که تا مدتها پس از آن ادامه داشت. او تا پاییز ۱۹۲۲ در عمارت چانکایا با غازی مصطفی کمال پاشا زندگی کرد و بنا به روایت کتاب غازی و فکریه، بهقلم حیفزی توپوز که بر اساس مستندات تاریخی نوشته شده، مصطفی کمال برای جلوگیری از شایعات پیرامون حضور فکریه در چانکایا، مخفیانه و در سکوت کامل با فکریه ازدواج کرد. مدتی پس از آنکه فکریه برای مداوا به مونیخ رفته بود، از ازدواج لطیفه و آتاتورک باخبر شد و به آنکارا بازگشت اما آتاتورک او را به حضور نپذیرفت. فکریه هنگام خروج از عمارت چانکایا با اسلحه اقدام به خودکشی کرد، یا بنا به شایعات، به قتل رسید.[4] مرگ فکریه در جدایی لطیفه و آتاتورک نقش مهمی داشت.
پس از جدایی، لطیفهخانم به ازمیر بازگشت و دیگر هرگز آتاتورک را ندید. او بقیهی عمر خود را در آپارتمانی که سربازان از آن محافظت میکردند، گذراند. تنها زمانی که اجازهی خروج از منزلش را داشت، اوقاتی بود که لباسی مبدل به تن داشت و با نقابی سیاه چهرهاش را میپوشاند.[5] «دیلک بِبِه»، خواهرزادهاش، زندگی او را پس از جدایی چنین توصیف میکند: «مثل زندهبهگورشدن.» لطیفه در آن دوران برای کسب درآمد به ترجمه و نگارش رمان و داستان پرداخت و در نهایت، پس از گذران زندگیای که میگفت «همهی آرزوها، نیازها و حتی حقوق انسانی و شهروندیاش مانند برگهای پاییزی به زمین ریخته است»،[6] ۳۷ سال پس از آتاتورک، در سال ۱۹۷۵ بر اثر ابتلا به سرطان در استانبول درگذشت و در قبرستان خانوادگی در قبرستان شهدای ادیرنکاپی به خاک سپرده شد.
همچنان در سایهی «پدر ملت»
هرچند نزدیک به نیمقرن از مرگ لطیفه اوشاکی میگذرد اما یادداشتهای شخصی او در آرشیو «مؤسسهی تاریخ ترکیه» بهصورت محرمانه نگهداری میشود. این اسناد بهرغم درخواست مقامهای ارشد دولت ترکیه، از قبیل درخواست احمد نجدت سزر در سال ۲۰۰۲، هنوز در دسترس عموم قرار نگرفته است. در ژانویهی ۲۰۰۵، رئیس «مؤسسهی تاریخ ترکیه» اعلام کرد که این اسناد تا ماه بعد عمومی خواهد شد اما بهسرعت از این موضع عقبنشینی کرد و مدعی شد که بستگان اوشاکی مجدداً درخواست کردهاند که این اسناد تا زمانی که ممکن است، محرمانه بماند. بحثهای پیرامون لطیفهخانم و یادداشتهای بایگانیشدهی او نهتنها سیاست ترکیه دربارهی اسناد تاریخی بلکه دربارهی جنسیت و اسطورهسازی مدرن در این کشور را نیز نشان میدهد.
در گفتمان رسمی، زندگینامهی آتاتورک، پدر ملت، بهشیوهای منحصربهفرد نوشته شده است. زندگی خصوصیاش در دوران کودکی، مثل مشاجرهی والدینش در مورد مدرسهاش یا اینکه چطور کلاغها را از مزرعهی عمویش میتاراند، بخشی از برنامهی درسی تمام مدارس ابتدایی ترکیه است. اما در مورد زندگی خصوصی او در دوران جوانی و پس از آن، کمتر سخن گفتهاند. زندگینامهی رسمی او که بادقت ساختهوپرداخته شده، داستان پسر جوانی را روایت میکند که به مرتبهی الوهیت میرسد و مرگ نابهنگامش سوگواری بیپایان مردم را در پی دارد. در این روایت رسمی، هیچ اثری از خطای احتمالی یا ضعف انسانی نیست.
از سوی دیگر، اوشاکی که زمانی با قدرتمندترین و مقدسترین شخصیت سیاسی-اجتماعیِ ترکیه، با «خالقی که سرزمین مادری و ملت را از آتش و خاکستر بنا کرد»، ازدواج کرده بود، به حاشیهی زندگی این اسطورهی مدرن رانده شده است. او از یک سو شخصیت بزرگی بود که به الگوی زنان مدرن ترکیه تبدیل شد و از سوی دیگر، زنی «لوس و پرخاشگر» بود که قادر نبود وظیفهاش در قبال «پدر ترکان» را بهطور شایسته انجام دهد.[7] هر دو روایت او را در درجهی اول همسر یک مرد تعریف میکنند؛ با وجود این، اوشاکی زنی بود که میخواست نقشی فراتر از همسرِ قهرمان ترکیه داشته باشد.
محرمانهماندنِ یادداشتهایش نه بهخاطر قداستِ خود او بلکه بهعلت رابطهاش با آتاتورک بود. لطیفه زنی روشنفکر و دارای ارتباطات اجتماعی زیاد بود. او حتی قبل از ازدواج با آتاتورک، از رویدادهای سیاسی آن زمان آگاه بود اما در بحثهای عمومی در مخالفت با افشای اسنادِ او، صرفاً همسر آتاتورک خوانده میشود. فرض بر این است که یادداشتهای لطیفهخانم فقط حاوی جزئیاتی دربارهی رابطهی شخصی او با شوهرش است و در نتیجه، در دسترس قرار دادن یادداشتهای او را نوعی تعرض به زندگی خصوصیِ آتاتورک و در نتیجه، بیاحترامی به خاطرهی وی میدانند. بهعبارتدیگر، چنین میپندارند که چون لطیفه دو سال همسر آتاتورک بوده، نهتنها زندگی بلکه خاطراتش هم متعلق به آتاتورک است. او برای همیشه در حصار آتاتورک محصور خواهد ماند؛ زنی با نقشی نمادین که زنان را نمایان کرده بود، گرچه خودش تا پایان عمر همچون زنی نامرئی زندگی کرد.
[1] کاخ محل اقامت آتاتورک در آنکارا
[2] Beni Hasan (1927) “Kemal Pasha at Home – The New Master of Turkey”, The Mentor.
[3] Semyon İvanoviç Aralo. Bir Sovyet Diplomatının Türkiye Anıları.
[4] Hıfzı Topuz (2002) Gazi ve Fikriye (6. bas). Istanbul: Remzi Kitabevi, pp. 154-180.
[5] Can Dündar (2004) “Ata’nın Resmiyle Öldü”, Milliyet, 11 November.
[6] Yıldırım Türker (2004) “Latife hanımın çilesi”, Radikal, 22 November.
[7] Yıldırım Türker (2004) “Latife hanımın çilesi”, Radikal, 22 November.