البته او این تصمیم را به یکباره اتخاذ نکرد. ترامپ بعد از شروع به کار در کاخ سفید، علیرغم مواضعی که در دوران تبلیغات انتخاباتی علیه برجام گرفته بود، تا مدتی با رعایت آن از سوی دولت آمریکا مخالفت نکرد. در ادامه وی پس از دو بار تایید حسن اجرای برجام توسط جمهوری اسلامی، در موعد ۱۵ اکتبر ۲۰۱۷ از تایید پایبندی حکومت به اجرای مفاد برجام امتناع کرد و موضوع را برای تصمیمگیری به کنگره فرستاد تا اصلاحاتی در برجام صورت بگیرد. سپس تهدید کرد در صورتی که انتظاراتش توسط کنگره و تروئیکای اروپایی تحقق نیابند، با استفاده از اختیارات ریاست جمهوری خروج یکطرفه آمریکا از برجام را اعلام خواهد کرد که سرانجام هم چنین شد.
این تصمیم ترامپ با توجه به اجرای مفاد برجام از سوی جمهوری اسلامی، از دو بعد حقوقی و سیاسی ناموجه بود. استدلال وی که حکومت روح توافق را اجرا نکرده است اگرچه درست بود، اما مجوزی برای شانه خالی کردن از تعهدات دولت آمریکا نبود و ریسکها را بیشتر کرد.
از آن مقطع به بعد با خروج یکطرفه دولت ترامپ و واکنش تاخیری حکومت ایران در برداشتن تدریجی و مرحلهای تعهدات برجامی و توسعه فعالیتهای حساس اتمی، نفس برجام در روندی تدریجی به شمارش افتاد و اکنون تنها اسمی از آن باقی مانده است.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
مخالفت دولتهای روسیه، بریتانیا، فرانسه، آلمان و چین و ناتوانی دولت ترامپ در فعال کردن “مکانیسم ماشه” و جلوگیری از برداشته شدن تحریم تسلیحاتی جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل باعث شد تا برجام در توافق ۱+۴ در سطح اسمی باقی مانده و دچار فروپاشی کامل نشود.
البته هدف ترامپ دستیابی به توافقی بهتر با جمهوری اسلامی بود که موارد غیر هستهای در موضوعات اختلافی را هم در بر بگیرد. او بارها و بارها اعلام کرد که خواهان مذاکره با جمهوری اسلامی است و تلاش برای براندازی حکومت ایران را رد کرد. ترامپ پیشنهاد حمله نظامی محدود از طرف برخی از مشاوران و اعضای کابینه خود را نپذیرفت که در نهایت منجر به خروج جنجالی جان بولتون از دولت سابق آمریکا و تیره شدن روابط بین آنان شد.
ترامپ با بازگرداندن تحریمهای یکجانبه آمریکا و وضع تحریمهای جدید در قالب سیاست “فشار حداکثری” کوشید تا مقامات تهران را وادار به نشستن پای میز مذاکره کند. اشتیاق او به دستیابی به توافق جدید با ایران در حدی بود که به تدریج فهرست طولانی مطالبات اعلامشده برای آغاز گفتگوها را کنار گذاشت و گفت، بدون پیششرط حاضر به دیدار با حسن روحانی است. میانجیگریهای امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، نزدیک بود وقوع این اتفاق را ممکن کند، اما در شرایطی که امکانات ویژه در هتل محل استقرار روحانی در نیویورک مهیا شده بود، با مخالفت علی خامنهای موضوع منتفی شد.
به موازات رویاروییهای کلامی، سطح تنش در رویارویی دولتهای ایران و آمریکا در دوره ریاست جمهوری ترامپ به بیشترین حد خود رسید و احتمال جنگ و برخورد نظامی افزایش پیدا کرد. کشته شدن قاسم سلیمانی و هدف قرار دادن پهپاد آمریکایی در خلیج فارس و حمله موشکی به پادگان عینالاسد توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقاط اوج تشدید درگیری بین دو طرف بودند.
جمهوری اسلامی ایران سیاست مقاومت در برابر فشار حداکثری را برگزید و حاضر نشد با ترامپ مذاکره کند. ترامپ توانست بحران اقتصادی در ایران را شدت ببخشد و باعث افت شش برابری پول ملی ایران شود، اما به هدف اصلی خود نرسید. البته جمهوری اسلامی تحت فشار سنگین قرار گرفت، اما سفرههای مردم نیز کوچکتر شد و زیرساختهای اقتصادی ایران آسیبهای جدی دید.
برخلاف خواست ترامپ قرار دادن سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی و گسترش تحریمهای آن نیز نتوانست بازدارندگی موثری در برابر توسعهطلبی منطقهای جمهوری اسلامی ایجاد کند. همچنین برنامه نظامی و سیاستهای منطقهای چالشی نظام دستخوش تغییر معنادار نشد. علاوه بر آن حجم و میزان اورانیوم غنیسازیشده ایران گسترش پیدا کرد و به لحاظ قرار گرفتن در موقعیت تولید بمب هستهای به لحاظ دانش فنی و فناوری جلو رفت. در زمان دولت ترامپ مجددا برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران از محدودیت بیرون آمده و با کاهش نقطه گریز هستهای یک چالش امنیتی برای خاورمیانه و جهان شد.
اگرچه ترامپ سیاست گسترش اعتراضات سیاسی در ایران را دنبال نمیکرد، اما پیامد ناخواسته خروج دولت آمریکا از برجام، اثرگذاری بر شکاف عمیق حکومت – ملت در ایران بود. حرکت اعتراضی گسترده در دی۱۳۹۶متاثر از فشار تحریمها بود، اما نمیتوان به صورت قطعی نتیجه گرفت که اگر ترامپ از برجام خارج نشده بود آن اعتراضات گسترده سراسری و بیسابقه رخ نمیداد.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
ضعف عملکرد دولت روحانی و شکاف زیاد بین فضاسازی از برجام و نتایج عملی آن، گسترش فساد لجامگسیخته در ایران و وضعیت فلاکتبار معیشتی، زمینه را برای وقوع اعتراضات معیشتبنیاد مساعد کرده بود. اعتراضات بر بستر تجمعات مالباختگان شکل گرفت که علت آن آشفتهبازار نظام بانکی و سوداگری کلاهبردارانه موسسات مالی خصوصی در دستاندازی به سپردههای مردم بود.
اما در نهایت دولت ترامپ به خواستههای خود نرسید و با شکست در انتخابات جایش را به جو بایدن داد که منتقد خروج از برجام بود و در زمان انعقاد این توافق، معاون اول رئیسجمهور وقت آمریکا.
عواملی چون “تغییر شرایط”، “تفاوت نگاه” بایدن با باراک اوباما و “تجارب کسبشده بعد از اجرایی شدن برجام” باعث شد تا دولت بایدن به توقع جمهوری اسلامی و بویژه دولت روحانی در بازگشت سریع و عادی به برجام پاسخ منفی بدهد. بایدن موضوعات فرابرجامی را طرح کرد تا توافقی ضمنی حاصل شود که در چارچوبی جداگانه بعد از احیای برجام پیرامون آنها تفاهم حاصل گردد.
مذاکرات احیای برجام با گفتگوی غیرمستقیم هیأتهای مذاکرهکننده ایران و آمریکا در فروردین ۱۴۰۰ با وساطت بلوک ۱+۴ در شهر وین شروع شد که بعد از شش دور در دولت حسن روحانی بدون نتیجه به پایان رسید. دولت رئیسی با تاخیری دو ماهه دور هفتم مذاکرات وین را در نوامبر ۲۰۲۱ شروع کرد که به دور هشتم رسید، اما بعد از آغاز جنگ اوکراین دچار وقفه شد. اکنون مذاکرات به صورت مکتوب و غیرمستقیم در پایتخت کشورهای مربوطه در جریان است.
در حال حاضر نگاه “همه یا هیچ” که بر اساس آن شکلگیری توافق مشروط به حل تمامی مسائل مورد اختلاف و بسته شدن همه پرانتزهای باز شده، باعث گشته است تا علیرغم پیشرفتهای زیاد، بازسازی برجام در ایستگاه پایانی به بنبست برخورد کند. تصمیمات سیاسی در تهران و واشنگتن دیسی یا میتواند بر آخرین موانع غلبه کرده و یا پرونده احیای برجام را ببندد.
در آخرین موضعگیریها تروئیکای اروپا خواسته تا مقامات حکومت ایران مطالبه برداشته شدن تحریمهای سپاه و خروج آن از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا را موکول به بعد از بازسازی برجام کند. حکومت ایران اما موضوعات مورد اختلاف را فراتر از این دانسته و خواهان “واقعبینی” دولت آمریکا برای پذیرش خواستههای مورد نظر خود شده است. دولت ایالات متحده ضمن تاکید بر اینکه آماده سناریوی “مرگ کامل برجام” است و در عین تاکید بر مفید بودن بازسازی برجام برای امنیت ملی آمریکا، مسئولیت وقفه در مذاکرات را متوجه جمهوری اسلامی ایران کرده است.
اگرچه وضعیت آینده مذاکرات وین نامعلوم بوده و با پیچیدگی بیشتری مواجه شده، اما همچنان بازسازی برجام محتمل است و تقابلهای اخیر نیز در چارچوب زورآزمایی طرفین برای تحمیل خواستههایشان قابل تفسیر است.
در عین حال در بنبست موجود کماکان شبح ترامپ قابل مشاهده است که در بین هزار تحریمی که علیه حکومت ایران وضع کرد، تحریم کل نهاد سپاه پاسداران به مثابه یک “قرص سمی”، وضعیتی ویژه ایجاد کرده است. این تصمیم در زمان خودش بیش از یک اقدام نمادین نبود، اما اکنون یک مانع شده است. البته از آنجایی که تصمیم فوق در عمل تاثیر چندانی بر رفتار و موقعیت سپاه نداشته است، احتمال اینکه نظام به عنوان پیششرط بازگشت به برجام بر آن اصرار کند بالا نیست، اما به لحاظ حیثیتی موضوعی مهم است که از دید مقامات حکومت ارزش مقاومت را دارد.
برآیند نظرات در هیات حاکمه آمریکا مخالف خروج سپاه از زیر فشار است. قطعنامه غیرالزامآور شصت سناتور آمریکایی که فراحزبی بود و بر دو محور کلی “حفظ سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی” و “ضرورت در نظر گرفتن محدود کردن فعالیتهای منطقهای حکومت ایران در توافق احیای برجام” تاکید کرد، در این خصوص روشنگر است. ولی در عین حال باید توجه داشت که دولت بایدن اگرچه منتقد تصمیم یادشده است، اما در لزوم مهار رفتار بیثباتکننده سپاه تردیدی ندارد. دولت بایدن از زمان شروع به کار تا کنون ۸۶ تحریم علیه افراد و موسسات وابسته به سپاه وضع کرده است. اختلاف بر سر کارآمدی تصمیمات در عمل و نگاه حرفهای است.
مستقل از این اختلاف نظر، اشتباه است اگر مسئولیت بنبست مذاکرات وین را محدود به میراث ترامپ بدانیم. برخورد قاطع دولت بایدن و اصرار بر ملاحظه معادلات فرابرجامی در آینده از یکسو و مقاومت نهاد ولایت در محدود کردن سقف انتظارات طرف مقابل به مفاد برجام، عدم تغییر در سیاست منطقهای ایران و در عین حال استفاده از سانتریفوژهای پیشرفتهتر از سوی دیگر و نیز کاهش هرچه بیشتر تحریمهای اعمالشده بعد از برجام، متغیرهای اثرگذار دیگری هستند که به صورت نسبی نقش بیشتری در تحولات جاری دارند.
مطالب منتشر شده در صفحه “دیدگاه” الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.