پیشگامان فرهنگ مدرن در ایران
ایران در یکصد سال اخیر بهویژه در نیمهی اول قرن گذشته چهرهی تأثیرگذار کم نداشته است. فهرست این چهرهها در عرصههای مختلف طولانی است. برخی از مردان و زنان پیشرو با پشتکار و علاقه در زمانهی غلبهی سنت، نهادهایی پایه گذاشته و منابعی فرهنگی تولید کردند که نسل جدید هنوز از آنها بهره میبرد. از مدرسه و دانشگاه و فرهنگنامه گرفته تا دادگستری و رسانه و هواشناسی.
این مجموعه در بارهی زنان و مردان دانشوری است که در یک قرن اخیر میداندار پیشرفت جامعه و فرهنگ ایران بودند. در اولین مطلب از این مجموعه به زندگی و خدمات دکتر غلامحسین مصاحب پرداختهایم.
اینور و آنور به دنبال کسی میگشتم که مدیر این کار بشود… سفتوسخت دنبال این کار بودم و هرچه میگشتم یک آدمی پیدا کنم که مطمئن باشم میتواند کار جدی بکند، پیدا نکردم… رفتم دستبهدامن آقای عامری [علیمحمد عامری، مترجم] شدم که بیا و این کار را بکن. جواب داد که فلانی، من از عهدهی این کار برنمیآیم. این خیلی زور میبرد و من زورش را ندارم اما میگردم کسی را پیدا کنم… یک روز آقای عامری آمد و گفت که فلانی، یکی را پیدا کردهام. گفتم کی. گفت دکتر غلامحسین مصاحب. گفتم کیست. گفت این آقا اصولاً کارش ریاضی است؛ در ضمن معاون امور سد کرج هم هست.
همایون صنعتیزاده در گفتوگو با سیروس علینژاد در کتاب از فرانکلین تا لالهزار شرح میدهد که چطور او بهعنوان رئیس فرانکلین در ایران بعد از گشتوگذار فراوان توانست دکتر مصاحب را پیدا کند و ایدهاش را با وی در میان بگذارد.
صنعتیزاده در همین کتاب میگوید: «من در انتشارات فرانکلین به این نتیجه رسیده بودم که جامعهی فرهنگی ایران یک کتاب مرجع اطلاعات عمومی، تا حد ممکن دقیق و قابلاستناد، لازم دارد.»
همایون صنعتیزاده وقتی دکتر مصاحب را پیدا کرد، رفت پیشش و گفت:
تصمیم دارم کتاب مرجعی بسازم که قابلاطمینان باشد و از نظر درستی و صحت، یکجور سنتگذاری در مملکت باشد و پایهی اطلاعات عمومی فرهنگ آسیایی ما باشد… خیلی از حرف من خوشش آمد. گفت فلانی، حرفی که تو میزنی، آنقدر مهم است که اگرچه کار سنگینی است، ولی اگر راست بگویی، سنگینی کار مهم نیست، میکنم. چرا نکنم… اما یک شرط دارد و آن این است که توی کار من کسی دخالت نکند، مطلقاً.
این دیدار در حوالی سال ۱۳۳۵ صورت گرفت. با آنکه دکتر مصاحب میگفت که با این کار «آسایش از زندگی من سلب میشود»، پذیرفت و کار شروع شد.
همایون صنعتیزاده چنان مجذوب دکتر مصاحب شد که خانهاش را در شمیران رها کرد و در دویست قدمی خانهی دکتر مصاحب خانهای گرفت تا نزدیک وی باشد. خودش میگوید: «من واقعاً مرید او شده بودم.»
دکتر مصاحب در آن زمان ۴۶ساله بود و در وزارت فرهنگ سمتهایی نظیر رئیس ادارهی آموزش متوسطه و دانشسراهای مقدماتی، مدیرکل تعلیمات عالیه و روابط فرهنگی ایران با کشورهای خارجه را بر عهده گرفته بود و در زمان حکومت دکتر مصدق نیز معاون فنی آن وزارتخانه بود. وقتی برنامهی ساخت سد کرج شروع شد، او جزو مدیران ارشد آن مجموعه بود.
عبدالحسین آذرنگ در کتاب شصت چهره از میان قاجاریان و معاصران دربارهی وضعیت دکتر مصاحب در آن زمان مینویسد: «موقعیت و درآمد خوبی داشت اما پس از پذیرفتن دعوت همایون صنعتیزاده برای سرپرستی دایرهالمعارف فارسی، بهناگزیر از بسیاری از فعالیتهایش دست کشید و دامنهی همکاریهای دیگرش را محدود کرد.»
به این ترتیب، کار شروع شد. دکتر مصاحب میگوید : «از سال ۱۳۳۵ هجری شمسی قسمت اعظم وقت و هم خود را صرف آن کردهام.»
اولین مسئله این بود که دکتر مصاحب، ریاضیدان بود و چیزی از دایرهالمعارف و دانشنامهنویسی نمیدانست. صنعتیزاده از قول دکتر مصاحب میگوید که همان اول کار گفت که «من بلد نیستم. گفتم عیبی ندارد. من پیشبینی این را کردهام که این کار را اول باید یاد گرفت».
دکتر مصاحب برای آشنایی با نحوهی تهیه و تدوین دایرهالمعارف به انگلیس، آمریکا و فرانسه رفت و نزدیک به یک سال در مؤسساتی که کارشان تهیهی دایرهالمعارف بود، آموزش دید. بهگفتهی دکتر مصاحب «از این طریق مقدور شد که با سرپرستهای بعضی از دایرهالمعارفهای معتبر فرنگی مشورت و از تجربیات ممتد و گرانبهای آنها استفاده به عمل آید و این مشورتها در تشکیل دایرهالمعارف حاضر تأثیری زایدالوصف داشته است».
دکتر مصاحب تصویری را که از دایرهالمعارف در ذهن داشت، در مقدمهی دایرهالمعارف فارسی آورده است. او معتقد بود:
هیچگاه دیده یا شنیده نشده است که کسی یک دایرهالمعارف یا یک کتاب لغت را باز کند و از اول تا آخر بخواند؛ یا کسی بخواهد با خواندن یک دایرهالمعارف، هرقدر هم مفصل باشد، طبیب یا ریاضیدان یا مهندس یا مورخ شود. دایرهالمعارفها کتابهای خواندنی به این معنی نیستند، بلکه هدف هر دایرهالمعارف این است که وقتی محقق یا محصل یا خوانندهای عادی عنوان خاصی را میخواند یا میشنود یا در ذهن دارد و خود را محتاج یا راغب به کسب اطلاع در باب آن میبیند، بتواند بدون اتلاف وقت، عنوان موردنظر را در آن دایرهالمعارف به دست آورد و اطلاعاتی در باب آن حاصل کند.
«ضرابخانه»ی لغت فارسی
ابتدا در ساختمان فرانکلین دفتری برای دایرهالمعارف تهیه شد اما بعد از آن، دفتری در خیابان نادری برای این کار گرفته شد که چند اتاق داشت و بهگفتهی صنعتیزاده «دکتر مصاحب و دوسه نفر از همکارانش… آنجا شروع به کار کردند».
هوشنگ دولتآبادی، از همکاران مصاحب، دفتر دایرهالمعارف را چنین تصویر میکند:
از دیوار تا دیوار و از کف تا سقف، پر از قفسه و کتاب و کارتدان بود. اما این محل آرام که گهوارهی یکی از آثار پرارزش فارسی است، هفتهای چندین بار صحنهی نبرد تنبهتن دکتر مصاحب و همکارانی بود که خود، ایشان را بهخاطر دانششان دستچین کرده بود و آنها را دوست میداشت اما هرگز نتوانست کار آنها را به آن پایه از دقت که در خودش سراغ داشت، برساند. مقالهها دیر میرسیدند، بیدقت تنظیم میشدند، نویسندهها به کار بهتر ترغیب میشدند، مؤدبانه مورد ملامت قرار میگرفتند و مؤاکدانه اخراج میشدند و در آخر کار، دکتر مصاحب کارهای ناتمام و غیردقیقشان را اصلاح میکرد و روی میز کارشان میگذاشت.
مبنای تهیهی دایرهالمعارف فارسی، دانشنامهی یکجلدی کلمبیا وایکینگ بود که در سال ۱۹۵۳ منتشر شده بود و قرار بود متن انگلیسی این دانشنامه به فارسی ترجمه شود و مقالات مربوط به ایران و اسلام بر اساس استاندارد دانشنامهی کلمبیا وایکینگ، تألیف و به مقالات ترجمهشدهی این دانشنامه اضافه شود.
اما کار، دشوارتر و پیچیدهتر از آن بود که ابتدا تصور میشد. صنعتیزاده در کتاب از فرانکلین تا لالهزار میگوید:
مقداری که جلو رفتیم، دیدیم که این کار شوخیبردار نیست. ما اگر بخواهیم ــ فرض کنید ــ راجع به جغرافیای ایران مطلب بنویسیم، لغات لازم را نداریم. مصاحب مجبور شد گروههای مختلفی برای ساختن لغت تشکیل بدهد. گروه لغت فیزیک، گروه لغت ریاضی، جغرافیا و… و چه لغتهای قشنگی هم ساخت.
احمد آرام، یکی از معاونان دکتر مصاحب در دایرهالمعارف، میگوید:
یکی از ارزندهترین خدماتی که مرحوم مصاحب بهکمک دوستانشان انجام دادهاند و تا پایان عمر ایشان هم ادامه داشت، مسئلهی لغتسازی است… ما بیش از ۲هزار کلمه برای اصطلاحات جغرافیایی ساختیم و بعد از آن هم کار را ادامه دادیم و برای اصطلاحات ریاضی و فیزیک و امثال آنها هم لغتسازی کردیم.
هر هفته سهشنبهها، گروهی از «فضلا و ادبدوستان» مجمعی تشکیل میدادند که خودشان بهشوخی آن را «ضرابخانه» نام گذاشته بودند و لغاتی را هم که میساختند «مضروبات» میخواندند.
حاصل کار این «ضرابخانه»، ساختن بیش از ۵هزار لغت بوده که فقط مجموعهی هفتصد لغت جغرافیایی، با عنوان فرهنگ اصطلاحات جغرافیایی در سال ۱۳۳۸ چاپ شد که حاصل کار دکتر مصاحب، احمد آرام، صفی اصفیا، حسین گلگلاب و مصطفی مقربی است.
همایون صنعتیزاده چنان مجذوب دکتر مصاحب شد که خانهاش را در شمیران رها کرد و در دویست قدمی خانهی دکتر مصاحب خانهای گرفت تا نزدیک وی باشد. خودش میگوید: «من واقعاً مرید او شده بودم.»
نجف دریابندری، مترجم صاحبنام که در تشکیلات فرانکلین کار میکرد، میگوید که انتظار این بود که ترجمهی دایرهالمعارف وایکینگ یکیدو سال طول بکشد و «اگر دکتر مصاحب آدمی بود که به ترجمهی یک دایرهالمعارف رضایت میداد، البته این انتظار بیجا نمیبود ولی بهزودی معلوم شد که دکتر مصاحب یک مترجم معمولی نیست، بلکه میخواهد ترجمهی دایرهالمعارف وایکینگ را بهانهی تألیف یک اثر بزرگ قرار دهد که دایرهالمعارف فارسی باشد».
دریابندی مینویسد: «جلد اول دایرهالمعارف قطع نظر از محتوای آن، از لحاظ حروف و حروفچینی و صفحهبندی نیز شاهکار بیمانندی است. این تنها کتاب فارسی است که از این حیث با نظایر فرنگی خود بهخوبی قابلقیاس است و این، نتیجهی کار شخص مصاحب بود.»
زندگی «مرد استثنایی»
دکتر مصاحب در خانوادهای صاحبنام و اهل فرهنگ در سال ۱۲۸۹ در تهران به دنیا آمد. پدرش «پزشک ارتش، فاضل، شاعر و خوشنویس و مادرش هم اهل ذوق و ادب بود».
در دورهی تحصیل، شاگردی ممتاز بود و هوش و نبوغ وی زبانزد همه بود. در یک سال دو کلاس را میگذراند و دبیرستان را زودتر از بقیه تمام کرد. در سراسر ایران شاگرد اول و نمونه شد و جایزهی اول علمی دریافت کرد. در مراسم فارغالتحصیلیاش محمد تدین، وزیر وقت معارف، حضور داشت و او با سخنرانیاش دربارهی «اعتمادبهنفس» توجه همگان را جلب کرد. برای همین هم آقای تدین وی را به عنوان شاگرداول کل ایران معرفی کرد و وی به اخذ مدال درجهاول علمی نائل شد.
ایرج افشار، ایرانشناس، میگوید که «وی زبان فارسی، عربی، فرانسه و انگلیسی را بهحد کمال میدانست و با زبانهای آلمانی و روسی بهاندازهی رفع نیاز و درک کتابهای ریاضی و فیزیک آشنا بود».
در سال ۱۳۰۶، وقتی تازه هجدهساله شده بود، به استخدام وزارت معارف درآمد و در سال ۱۳۰۷ در رشتهی ریاضی در دارالمعلمین (دانشسرای عالی) پذیرفته شد و سال ۱۳۱۰ فارغالتحصیل شد.
او همزمان با کار در وزارتخانه، در دانشسرای عالی ریاضیات درس میداد و در سال ۱۳۲۴ در آستانهی ۳۵سالگی به انگلستان رفت تا در کمبریج ریاضیات بخواند. او در آنجا در کلاس برتراند راسل، فیلسوف و استاد ریاضیات، شرکت میکرد و در سال ۱۳۲۷ دکترای ریاضیات گرفت. به ایران برگشت و کار تدریس را در دانشسرای عالی پی گرفت. با آنکه دل خوشی از کارهای اداری و دولتی نداشت، در وزارت معارف هم مشغول بود.
مصاحب در دوران جوانی به مسائل سیاسی و اجتماعی توجه داشت و بهگفتهی ایرج افشار «مدت کوتاهی روزنامهی سیاسی، اجتماعی و انتقادی یومیهای بهنام برق منتشر کرد ولی بهزودی از پرداختن به این مسائل منصرف شد و یکسره به کارهای علمی پرداخت».
مصاحب در اسفند ۱۳۲۱ امتیاز روزنامهی برق را گرفت. در خرداد ۱۳۳۲ اولین نسخهی آن منتشر شد. این روزنامه از جمله روزنامههای تند روزگار بود و چند بار توقیف شد. دکتر مصاحب در یکی از یادداشتهای خود دربارهی توقیف این روزنامه چنین نوشته است: «در مملکتی که جزای خیانت، پاداش و مستمری و سزای دزدی، منصب و مقام است، آنان که حقایق را بیپرده میگویند و مینویسند، باید منتظر مشت و تودهنی باشند و پیه توقیف را به تن خود بمالند.»
دکتر مصاحب در بیستسالگی مجلهی ریاضیات عالی و مقدماتی را منتشر کرد و در سرمقالهی آن نوشت: «احتیاج محصلین و محصلات به وسایلی برای مشق و تمرین و ورزشِ فکری موجب تأسیس این مجله شده است.»
ایرج افشار دکتر مصاحب را یک «مرد استثنایی» توصیف میکند:
با آنکه در رشتهی ریاضیات تحصیل کرده بود و استاد مسلم ریاضیات بود، در رشتههای فرهنگ فارسی مطالعهی جدی داشت. او یکی از نوادر افراد عالمی بود که در چهلوچند سال اخیر بر بساط دانش و معرفت ایران جلوهای به کمال یافت و توانست دامنهی فضل و بینش را بر اساس روحیه و روش علمی گسترش دهد.
دکتر مصاحب به فکر تربیت ریاضیدان در کشور بود و مؤسسهای بهنام «مؤسسهی ریاضیات» راهاندازی کرد که تا زمان مرگش در آن تدریس میکرد
دکتر مصاحب بهغیر از دایرهالمعارف فارسی، کتابهای متعددی در زمینهی ریاضی نوشته است و «جبر [و مقابلهی] خیام، هنوز هم معادل ندارد… و در مباحث آنالیز ریاضی و تئوری اعداد منطق صورت از حیث جامعیت و حسن تألیف، سهل و ممتنع و شاهکار است».
همزمان به فکر تربیت ریاضیدان در کشور بود و مؤسسهای بهنام «مؤسسهی ریاضیات» راهاندازی کرد که تا زمان مرگش در آن تدریس میکرد و بعد از درگذشت وی به نام «مؤسسهی تحقیقات ریاضی دکتر غلامحسین مصاحب» نامگذاری شد.
یادگار منحصربهفرد
اما اوج ابتکار و نوآوری دکتر مصاحب، دایرهالمعارف فارسی است. ایرج افشار میگوید:
دکتر مصاحب در رسمالخط فارسی و ضبط علائم و حروف، صاحب رأی و نظر و ابتکار و تازهیابی بود. در دایرهالمعارف فارسی روش او در وضع لغات جدید علمی و ترجمهی اصطلاحات خارجی، مشخص است. ابداع حروف ایرانیک برای فارسی بهمنظور آنکه بهجای حروف ایتالیک در متون لاتینی قرار بگیرد و همان نوع استعمال را داشته باشد و نظایر اینها، از ابتکارات پرارزش او است.
مجتبی مینوی، از ادیبان صاحبنام که همزمان با دکتر مصاحب در فرانکلین سرپرست فرهنگ لغت فارسی بود، پس از انتشار جلد اول دایرهالمعارف، به نقد دایرهالمعارف پرداخت و بهگفتهی عبدالحسین آذرنگ «آتش جنگی را بر افروخت که تا پایان عمر مینوی خاموش نشد». با این حال، او خطاب به دکتر مصاحب نوشت: «احترام بنده به مقام علمی و کوشش شبانهروزی دهدوازدهسالهی شما بهجهت نشر این مجلد، بیش از آن است که با نامهای بتوان ادا کرد.»
احمد آرام، معاون دکتر مصاحب در دایرهالمعارف، میگوید:
شاید هیچکس بهاندازهی بنده نداند که در این کار بزرگ چه اندازه از عمر و جان خود را مصروف داشتهاید و نیز نداند که جز با وجود شخص عزیزی چون جنابعالی ممکن نبود ــ و تا سالهای دراز دیگری نیز ممکن نیست ــ اثری شبیه به این در زبان فارسی پیدا شود.
دایرهالمعارف فارسی بهجز دکتر مصاحب که سرپرست بود، دو معاون داشت؛ احمد آرام و برادرش، محمود مصاحب. در تحریریهاش از «جوانان تازهکار و شکلنگرفته برمیگزید و آنها را موافق میل خود تربیت میکرد. از میان آنها میتوان از داریوش آشوری، خسرو خسروی، فریدون بدرهای، محمدرضا شفیعی کدکنی، ابراهیم مکلا و احمد بطحایی نام برد».
اولین جلد دایرهالمعارف بعد از حدود ده سال در سال ۱۳۴۵ منتشر شد و دکتر مصاحب در مقدمهی دایرهالمعارف نوشت: «کتاب حاضر برای ما، چون موجودی زنده در حال رشد بوده است. نهالی بوده که جمعی با دلسوزی تمام آن را غرس و از آن مراقبت کردهاند و شاهد رشد و نموش بودهاند.»
با این نگاه، کار روی جلد دوم دایرهالمعارف با جدیت ادامه داشت، تا اینکه در سال ۱۳۵۰ مدیریت فرانکلین تغییر کرد. صنعتیزاده کنارهگیری کرد و علیاصغر مهاجر جانشین وی شد. با تغییر مدیریت روابط مصاحب با مدیر جدید به هم خورد. بهگفتهی دریابندری «پس از آن، دستگاه را به شخصی سپردند که بهپایانبردن شاهکار دکتر مصاحب از دایرهی محدود بینش او بیرون بود. کار را از دست دکتر مصاحب گرفتند».
وقتی دکتر مصاحب فرانکلین را ترک کرد، بیش از ۸۰درصد مقالات جلد دوم آمادهی چاپ بود و بهگفتهی دکتر علیاشرف صادقی «ملت ایران باید افسوس بخورد که در نتیجهی جهل و بیخردی دستاندرکاران، دانشمند بزرگی چون او باید خانهنشین شود و مرجع نفیس و قابلاعتمادی مانند دایرهالمعارف نیمهکاره رها شود».
بعد از آن، جلد دوم به دو قسمت تبدیل شد و سرپرستی قسمت اول جلد دوم را رضا اقصی، از همکاران دکتر مصاحب، بر عهده گرفت و با سرمایهی انتشارات امیرکبیر که امتیاز آن را از فرانکلین خریده بود، در سال ۱۳۵۹ چاپ شد.
عبدالرحیم جعفری، مؤسس انتشارات امیرکبیر، میگوید: «امتیاز [چاپ و نشر دایرهالمعارف] را به قیمت یکونیممیلیون تومان خریدم چون علاقهی زیادی به چاپ این کتاب داشتم.»
بعد از درگذشت اقصی، سرپرستی قسمت دوم جلد دوم، به محمود مصاحب، برادر دکتر مصاحب، سپرده شد اما انتشارات امیرکبیر بعد از انقلاب مصادره شد و در اختیار سازمان تبلیغات اسلامی قرار گرفت. به همین دلیل، مدتی طولانی در انتشار باقیماندهی دایرهالمعارف وقفه افتاد تا آنکه در سال ۱۳۷۵ دایرهالمعارف «با برخی اصلاحات توسط سازمان تبلیغات اسلامی انتشار یافت».
دایرهالمعارف فارسی دارای ۳۰هزار مقالهی ترجمهشده و ۱۰هزار مقالهی تألیفی است و ۳۵۷۲ صفحه متن و ۸۱ صفحه مقدمه دارد.
هزینهی دایرهالمعارف
همایون صنعتیزاده پیش از شروع فعالیت دایرهالمعارف، هزینهی آن را ۳۰۰هزار دلار برآورد کرده بود و هیئتمدیرهی فرانکلین در آمریکا حاضر نبود چنین هزینهای را تأمین کند. در نتیجه، او را به بنیاد فورد معرفی کردند و آنها پذیرفتند که ۱۵۰هزار دلار آن را تقبل کنند، بهشرط آنکه آقای صنعتیزاده بتواند برای تأمین نیمی دیگر، یک ایرانی را پیدا کند که حاضر شود این بودجه را تقبل کند. تلاشهای اولیه برای همکاری در تأمین سرمایهی موردنیاز بینتیجه بود، تا آنکه صنعتیزاده تصمیم میگیرد برود سراغ «یکی از دو بانویی که امور مختلف خیریه دستشان است؛ یعنی شمس و اشرف پهلوی… وقتی رفتم پیش اشرف، او قبول کرد که کتاب به اسمش دربیاید».
البته در نهایت آنطور که همایون صنعتیزاده میگوید، اشرف پولی پرداخت نکرد و خودش مجبور شد پولش را از «جیب» خودش بپردازد و «دکتر مصاحب هم نمیدانست و اسمش را در مقدمه آورد. او نمیدانست که اشرف آن پول را نداده. من هم نمیتوانستم به کسی بگویم. گفتنی نبود».
بهگفتهی هوشنگ دولتآبادی:
دکتر مصاحب بعد از فرانکلین، بیشتر وقتش را مصروف پیشرفت انیستیتوی عالی ریاضیات در دانشسرای عالی میکرد که خود، نامش را مدرسهی بررسی ریاضیات گذاشته بود… آخرین اشتغال مهم دکتر مصاحب نوشتن کتاب عظیمی در دو جلد و پنج قسمت با متجاوز از ۳هزار صفحه تحتعنوان تئوری مقدماتی اعداد بود. با اینکه دکتر مصاحب یکی از جامعترین دانشمندان ایران بود، هیچگاه از رشتهی اصلی خود، یعنی ریاضیات، دور نماند و آنطور که صاحبنظران میگویند، کتاب تئوری مقدماتی اعداد مهمترین اثر او در ریاضیات و ثمری است که سالیان دراز مورد استفادهی دانشمندان و دانشجویان ریاضیات خواهد ماند.
بهعقیدهی نجف دریابندری، آثار دیگر دکتر مصاحب «غالباً کامل و بینقص» است «اما نام دکتر مصاحب بیشتر بهمناسبت اثری در یادها خواهد ماند که موفق نشد آن را تمام کند و مانند سایر آثارش بینقص به تاریخادبیات فارسی بسپارد».
منظم و سختگیر
هوشنگ دولتآبادی، از همکاران و دوستان نزدیک دکتر مصاحب، میگوید:
حضور او در رأس ادارهی تعلیمات عالیهی وزارت معارف، سعادتی برای مملکت بود زیرا در آن روزگار، عدهی زیادی با مدارکی غیرکامل و یا غیرواقعی به ایران میآمدند و مصر بودند که دیپلم آنها معادل دکتری شناخته شود. خود دکتر مصاحب بعدها نقل میکرد که وقتی دانشگاه جنگ تأسیس شد، امرای ارتش، وزارت فرهنگ را تحت فشار قرار دادند تا به فارغالتحصیلان آن دانشگاه درجهی دکتری بدهد. برای بررسی این درخواست جلسات متعددی تشکیل شد که در آنها دکتر مصاحب یکتنه در مقابل «آن درخواست نادرست» پایداری میکرد و بالاخره یک روز گفت بهشرطی به اعطای درجهی دکتری به فرماندهان دانشگاه جنگ دیدهی موافقت خواهد کرد که وزارت جنگ هم یک درجهی سپهبدی در ریاضیات به دکتر مصاحب بدهد. بعد از این پیشنهاد، موضوع دیگر دنبال نشد زیرا امرا دیدند که سپهبدشدن مردی اینچنین راسخ، دشواریهای بسیاری برایشان فراهم خواهد آورد.
از تعریفوتمجید بیزار بود. دکتر ابراهیم اسرافیلیان، از شاگردن مصاحب، تعریف میکند که یکی از همدورههایش خواست از مصاحب تعریف کند که «با غضب به او نگاه کرد و حرفش را قطع کرد و با لحنی خاص گفت که “تو آمدهای مرا گول بزنی! من بیشتر از هرکس به جهل خود واقفم و میدانم که چقدر نمیدانم”».
دکتر اکبر حسینی، یکی دیگر از شاگردان مصاحب، او را «خیلی سختگیر» در آموزش ریاضی میداند؛ بهگونهای که برخی دورهی مؤسسهی ریاضیات را رها میکردند. «دکتر مصاحب میگفت “اینجا تنبلخانهی شاهعباس نیست. هرکس اینجا آمده، باید مثل خود من که کارم را از ساعت پنج صبح شروع میکنم، کار کند؛ روز و شب و تابستان و در کتابخانه. اینجا تعطیلی ندارد.”»
دخترش، ترانه مصاحب، میگوید که پدرش همیشه حدود ساعت سهی صبح بیدار میشد و به مطالعه و نوشتن میپرداخت و تا ساعت پنجونیم کار میکرد. بعد، حمام میکرد و لباس میپوشید و بین ساعت شش تا ششونیم جلوی دانشسرا بود. حتی گاهی اوقات قبل از نگهبان به آنجا میرسید و منتظر میماند تا در باز شود. ساعت دوازده به منزل میآمد و پس از صرف ناهار، مدتی استراحت میکرد و دوباره ساعت دو کارش را شروع میکرد.
دخترش تعریف میکند که «آخرین بار هم وقتی من برای آوردن چای به اتاق ایشان وارد شدم، اول به نظرم رسید که در اتاق نیستند. اما بعد متوجه شدم کنار تخت روی زمین افتادهاند و در حالی که قلم بین انگشتانشان است، مقداری خونابه از دهانشان خارج شده است».
دکتر مصاحب در سال ۱۳۵۸ در حالی درگذشت که هنوز جلد دوم دایرهالمعارف منتشر نشده بود. اکنون بعد از بیش از نیمقرن از انتشار اولین جلد دانشنامه، با وجود موج جدیدی که در دایرهالمعارفنویسی در ایران شروع شده است، همچنان کار مصاحب همتا ندارد.
تردیدی نیست که گذشت زمان، تغییرات زیادی در مسائل سیاسی، جغرافیایی و فناوری ایجاد کرده و دایرهالمعارف فارسی دچار نوعی کهنگی شده است و باید روزآمد شود. با اینهمه، عبدالحسین آذرنگ، از همکاران فرانکلین که در چند دههی اخیر در زمینهی دانشنامهنگاری فعال بوده، میگوید: «دستاورد مصاحب در دانشنامهنگاری از چنان شالودهی استواری برخوردار است که پس از گذشتن اینهمه سال از انتشار دایرهالمعارف فارسی، دانشنامهی همگانی دقیقتر و کتاب مرجعی روشمندتر از آن و حتی اثری همپایهی آن در زبان فارسی انتشار نیافته است.»
منابع:
سیروس علینژاد (۱۳۹۵) از فرانکین تا لالهزار: زندگینامهی همایون صنعتیزاده. تهران: ققنوس.
زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان دکتر غلامحسین مصاحب، ریاضیدان برجسته و بنیانگذار دایرهالمعارفنویسیِ نوین در ایران. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی (۱۳۸۸).
عبدالحسین آذرنگ (۱۳۹۹) شصت چهره از میان قاجاریان و معاصران. تهران: کتاب بهار.