پس از نمایش “عنکبوت مقدس” در فستیوال کن، ابراهیم ایرجزاد کارگردان ایرانی فیلم “عنکبوت” یادداشتی علیه علی عباسی کارگردان فیلم “عنکبوت مقدس” انتشار داد و او را متهم به سرقت سناریوی فیلم خود کرد. روز بعد نشریه همشهری که زیر نظر علیرضا زاکانی، یکی از فرماندهان سابق بسیج و از نزدیکان بیت رهبری، اداره میشود، گفتگویی با ایرجزاد که فیلماش بهمنماه گذشته در ایران به نمایش در آمده داشت.
ایرجزاد در این گفتگو خطاب به علی عباسی کارگردان فیلم “عنکبوت مقدس” گفت: «ای کاش بهشون میگفتی غیرقانونی و از طریق رفقات فیلم منو دیدی و بعد فیلم “عنکبوت مقدس” رو ساختی، از دکوپاژت و طراحی پوسترت تا اسم فیلمت همهجا پاتو روی رد پای من گذاشتی…»
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
تا اینجای کار، دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی نه تنها هیچ اعتراضی نسبت به محتوای فیلم و عکس و پوستر و تیزر نداشت، بلکه مدعی کپیبرداری علی عباسی از “پوستر” فیلم ایرجزاد هم بود. اما مبلغهای حکومتی پس از اعطای جایزه بهترین بازیگر به زر امیرابراهیمی، و گسترش دامنهاعتراضات مردمی نسبت به فاجعه متروپل، ساز دیگری را کوک کردند و متوجه “توهین به مقدسات” شدند و پای سلمان رشدی و فتوای خمینی را پیش کشیدند. اینان درست مثل علی خامنهای که با سه روز تأخیر در ارتباط با متروپل واکنش نشان داد و “دولت انقلابی” منصوب او که با پنج روز تأخیر عزای عمومی اعلام کرد، یک هفته بعد متوجه “توهین به مقدسات” شدند.
پروندهسازی مذهبی
مبلغان نظام جمهوری اسلامی اتهام “توهین به مقدسات” را از اینجا شروع میکنند که در آغاز فیلم “عنکبوت مقدس”، مشهد را شبیه تار عنکبوت طراحی کردهاند و در مرکز آن هم حرم امام رضا قرار دارد. سپس عنوان میکنند که در فرشهای لاکی حرم امام رضا نقش یک زن فاحشه قرار داده شده است.
آنگاه برای مهیجتر کردن داستان به “فرش” مقام قدسیت میدهند و مینویسند: «فرش که برای ما نماد قداست، فرهنگ، سنت کشور و مذهبمان هست تجلیگاه عکس زن فاحشه شده آن هم فرش لاکی حرم که تکه تکه شده آن را قاب میکنیم و در بالاترین قسمت خانهمان نصب میکنیم».
نویسنده روزنامه کیهان هم درباره فیلمی که هنوز ندیده مینویسد: «بنابر گزارشهای رسیده از کن، این فیلم تصویری به شدت مشمئزکننده از هموطنانمان نمایش میدهد؛ اما آنچه در فیلم “عنکبوت مقدس” برجستهتر است، محتوای ضداسلامی فیلم و تصویرسازی غیرانسانی این فیلم از مردم متدین ایران است». در این مرحله مداحان وابسته به بیت رهبری هم در برخی رسانهها و شبکههای اجتماعی به این ارکستر میپیوندند.
و در نهایت سازمان سینمایی کشور با صدور بیانیهای ضمن محکوم کردن محتوای فیلم “عنکبوت مقدس” و اعلام برائت سینماگران ایران از این اثر، اقدام جشنواره کن در تقدیر از این فیلم را “مغرضانه و سیاسی” میخواند. در این بیانیه فیلم عنکبوت مقدس یک “شبنامه سخیف سیاسی” توصیف میشود که “به اعتقادات و ارزشهای میلیونها مسلمان و جمعیت عظیم شیعیان جهان توهین کرده است”.
محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد دولت رئیسی نیز همنوا با این محکومیتها در توییتی به این فیلم کنایه می زند که: «ایرانزمین به هنرمندانی افتخار میکند که با عشق آل الله قدرشناس ایثار حافظان امنیت و سربلندی سرزمینمان هستند، هنرمندانی که زرق و برق جشنوارههای سیاستزده و تبلیغات رسانههای مزدور اجنبیپرست، آنان را در مقابل باورهای بلند ملت قهرمان قرار نمیدهد. سلام بر امام مهربانی».
ابزارسازی ایدئولوژیک
برای تاملی گستردهتر بر این گفتارهای تبلیغاتی، خوب است نگاهی داشته باشیم به مفاهیم “امام مهربانی” یا “ضامن آهو” تا ابزارسازی جمهوری اسلامی از فرهنگ ایران را مشاهده کنيم.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
واقع این است که روحانیت شیعه طی هزار سال گذشته با دستبرد به فرهنگ غنی ایرانی این داستان عجیب و غریب را برای “امام رضا” ساخته و جمهوری اسلامی از آن استفاده بهینه میکند. قصه برساخته چنین است:
صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی میکند و آهو عاقبت خود را به دامن علی بن موسی الرضا میاندازد. صیاد در مطالبهآهو پافشاری میکند. آهو زبان میگشاید و خطاب به امام میگوید، من دو بچه شیری دارم که گرسنهاند و چشم بهراهکه بروم شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این شکارچی بکنید تا اجازه دهد بروم و بچههایم را شیر دهم و برگردم و تسلیم او شوم. امام رضا برای آنکه نزد شکارچی ضامن آهو شود، خود را به صورت گروگان در اختیار او قرار میدهد. آهو میرود و به سرعت باز میگردد و خود را تسلیم شکارچی میکند. شکارچی که با دیدن این وفای به عهد سخت منقلب شده، متوجه میشود که گروگان او، علی بن موسی الرضا است. فوراً آهو را آزاد میکند و خود را به دست و پای حضرت میاندازد و پوزش میطلبد و الخ.
در تفسیر این داستان زندهیاد منوچهر جمالی چنین میگوید: «در فرهنگ ایرانی خدای ایران، مادر زندگی است و به پیکر “آهو” در میآید. اینست که رام، فرزند سیمرغ، به شکل آهو (بز وحشی یا نخجیر، گور) نیز پیکر به خود میگیرد و اندیشه “آهوی وحشی” حافظ و مولوی، و همچنین “ضامن آهو بودن امام رضا” به این تصاویر بازمیگردند. آهو یعنی گیرائی و گریزندگی. آهو یا رام (اصل زندگی)، گریزنده و رمنده، ولی در پی خود، کشنده است».
جالب است توجه کنیم که در داستانی هم که ملایان میسازند “ضامن آهـو= ضامن اصل زندگی” است. ایرانیان به “ضامن”، “پذیرفتار” میگفتند. “پذیرفتن”، جُستن جفت و یار، برای آفریدن است.
سناریویی برای انحراف افکار عمومی
نکتهای که در این میان از نظر دور میماند این است که خامنهای اهل مشهد که داستان “ضامن آهو” را بهتر از هر ملایی میداند، در اسفند ۱۳۹۴ شخصی را به ریاست “آستان قدس رضوی”، بخوانید “آستان ضامن آهو” انتخاب میکند که هنرش جانستاندن بوده است و دیگرآزاری و شکنجهگری.
رهبر جمهوری اسلامی ابراهیم رئیسی را به تولیت “آستان ضامن آهو” میرساند؛ فردی که فرمان شکنجه و قتل و به زندان افکندن مادران بسیاری را که کودکان شیرخواره داشتهاند صادر کرده و ضمانت احدی را هم نپذیرفته است؛ شخصی که در جریان کشتار ۶۷ جزو مجریان اصلی فرمان روحالله خمینی در کاربرد “خشم و کینهانقلابی” علیه “دشمنان اسلام” بوده و حتی به زندانیانی که از ناراحتیهای شدید جسمی و روانی رنج میبردند هم “رحم” نکرده است.
من خود شاهد بودهام که رئیسی در زمره آنانی بود که رأی به اعدام ناصر منصوری دادند و او که فلج قطعنخاعی بود، روی برانکارد به قتلگاه برده شد. رئیسی یکی از اشخاصی بود که خود شخصا هنگام دار زدن محکومان در حسینیه گوهردشت حضور مییافت و مراسم اعدام در حضور او و مرتضی اشراقی و… اجرا میشد. از دیگر زندانیانی که قربانی “بیرحمی” رئیسی و دیگر اعضای هیأت کشتار شد، کاوه نصاری بود که حافظهاش را در اثر ضربه مغزی از دست داده بود و از بیماری شدید صرع و سیاتیک رنج میبرد. او که در اثر حمله صرع قادر به راه رفتن نبود، قلمدوش ظفر جعفری افشار، یکی از همبندانمان، به قتلگاه برده شد. رئیسی در همان روزها در صدور حکم اعدام علیه محسن محمد باقر هم که مادرزاد از دو پا فلج بود و با عصا به سختی راه میرفت شرکت کرد.
رئیسی همچنین در زمره کارگزارانی بود که به زنان مجاهد و حتی مادرانی که آیتالله منتظری خواستار مستثنیکردنشان شده بود هم رحم نکردند و صدها نفر از آنان را به جوخههای اعدام سپردند.
رئیسی جزو هیأتی بود که در شهریور همان سال از صدور حکم اعدام برای زندانیان تودهای که تعدادی از آنها به خاطر کهولت به سختی راه میرفتند هم دریغ نکرد.
وقتی آیتالله منتظری از اینان خواست به خاطر ماه محرم دست نگهدارند، وقعی به درخواست او نگذاشتند و همچنان به کشتار ادامه دادند. من خود در “راهرو مرگ” گوهردشت شاهد بودم که رئیسی جزو کسانی بود که پس از اعدام یک گروه از زندانیان، به میمنت فتح بزرگی که کرده بودند، جشن گرفتند و نانخامهای و شیرینی خوردند تا کامشان شیرین شود.
به دلیل چنین جنایاتی بود که آیتالله منتظری خطاب به او و دیگر اعضای هیأت کشتار ۶۷ گفت: «نام شما به عنوان بزرگترین جنایتکاران در تاریخ ثبت میشود». اما هنگام انتصاب رئیسی به تولیت آستان قدس رضوی هیچیک از کسانی که امروز سنگ “توهین به شیعه و اعتقادات شیعیان” را به سینه میزنند، نسبت به انتخاب کسی که یک مرجع تقلید مسلم شیعه او را “جنایتکار” خوانده، کوچکترين اعتراضی نکردند.
پرسش اينجاست که آیا مبلغان حکومتی زیر لوای سینهچاکان امام رضا به مثابه “امام مهربانی”، که نسبت به یک طرح گرافیکی اينقدر حساس هستند، نمیبايست نسبت به واگذاری تولیت “آستان قدس” به جنايتکاری بیرحم حساستر میبودند؟
پر واضح است که فروپاشی متروپل نه تنها به نفرت عمومی از جمهوری اسلامی در میان مردم ایران دامن زده، بلکه حتی احساسات بخشی از وابستگان نظام را نیز جریحهدار کرده است. اتاق فکر رهبر و دستگاه امنیتی با ایجاد بحران مصنوعی “توهین به ساحت امام رضا” قصد انحراف افکار عمومی را دارند تا بلکه مفری برای خود بجویند.
مطالب منتشر شده در صفحه “دیدگاه” الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.