انتقال اجساد شیعیان و خاکسپاری آنها در نزدیکی مزار امامانشان در عتبات عالیات، شهرهایی که شماری از امامان شیعی در آن دفن شدهاند، بیش از هزار سال پیش در دوران خاندان شیعهی آل بویه آغاز شد؛ در زمان حکمرانی صفویه تثبیت شد؛ و در دوران قاجار به اوج رسید. این رسم در طول قرنها، پیامدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهمی داشت. با آغاز قرن بیستم، این رسم بهدلایل مختلف، از جمله دگرگونی شرایط داخلی ایران و عثمانی، تسلط بریتانیا بر عتبات عالیات و برقراری مقررات بهداشتی برای جلوگیری از بیماریهای همهگیر، متوقف شد.
۳۶ روز بود که کاروان راه میپیمود. دهنها همه خشک، تنها رنجور، جیبها تهی، پول مسافران مانند برف جلوی تابش آفتاب بخار میشد. ولی امروز وقتی که سردستهی مکاریها روی «تپهی سلام» رفت و از زُوار انعام گرفت، گلدستههای طلایی نمایان گردید و همهی مسافران صلوات فرستادند؛ مثل این بود که جان تازهای به کالبد رنجورشان دمیده شد. خانمگلین و عزیزآقا با چادرهای عبایی بور خاکآلود از قزوین تا اینجا در کجاوه تکان میخوردند. هر روز به نظرشان یک سال میآمد. عزیزآقا خُردوخمیر شده بود اما با خودش میگفت: «ولی خوب است چون برای زیارت میروم.»[1]
اجساد زائر
برای گلینخانم و عزیزآقای داستان صادق هدایت، زیارت اماکن مقدسه آنقدر مهم بود که در دل آرزو داشتند در کنار مرقد امامانشان به خاک سپرده شوند یا اگر هم به ایران بازگشتند، پس از مرگ، جسدشان راهی عتبات شود؛ چون از یک سو، امامان شیعه و مزارشان برای آنان قداست داشتند و از سوی دیگر، بنا بر احادیث شیعی، خاکسپاری جسد مؤمنان تا چندمتری مزار امامان، سبب بخشایش گناهانشان میشد.
از شمار زائران عتبات و اجسادی که به آنسوی مرز میبردند، تخمینهای متفاوتی در دست است ــ بین ۱۰۰هزار[2] تا ۴۰۰هزار نفر[3] سالانه به زیارت عتبات میرفتند و حدود ۱۰هزار[4] تا ۲۰هزار[5] جسد سالانه از مرز رد میکردند.
مسافران این کاروانهای راهی عراق، یا زُوار کربلا و نجف بودند یا حجاج مکه و مدینه که در میانهی راه در این شهرها اقامتی کوتاه داشتند. دیگر مسافران، تجار زعفران، فرش و سنگهای قیمتی یا تاجرانی بودند که کاروکسبشان فقط حمل جنازه بود.
این شهرهای مقدس شیعیان، پذیرای اجساد شماری از شاهان ایرانی هم شدند؛ شاهانی که چون خود را حامی «ناموس ملت شیعی» میدانستند، نه در کشوری که بر آن سلطنت کرده بودند بلکه در کنار مزار امامانشان در سرزمینی دفن شدند که در قیمومت رقیب سُنی آنها بود.
ناصرالدینشاه و احمدشاه از جمله پادشاهان ایرانیاند که در عتبات عالیات دفن شدهاند. جسد شاه معزول و مغضوب انقلابیان مشروطه، محمدعلیشاه، نیز پس از مرگ در تبعید، برای تدفین از اروپا راهی کربلا شد.
امیرکبیر که ابتدا در کاشان دفن شده بود، بعد از چند ماه پیکرش را از خاک درآوردند و به کربلا بردند و در آنجا به خاک سپردند. میرزا آغاسی هم که پس از مرگ محمدشاه، معزول و با وساطت روسیه و بریتانیا به کربلا تبعید شده بود، در همان جا دفن شده است.
پس از بروز بیماریهای واگیردار و مذاکرت طولانی، دولتهای ایران و عثمانی توافق کردند که اجساد درگذشتگان را اگر قرار است به عراق حمل شود، ابتدا در زادگاه متوفی دفن کنند و پس از سه سال از خاک درآورند و به عراق بفرستند تا باقیماندهی جسد حامل عفونت و بیماری نباشد. اما مقامات سیاسی و اهل نفوذ همچنان میتوانستند جسد وابستگان خود را بلافاصله راهی عتبات عالیات کنند. برای مثال، جسد انیسالدوله، همسر ناصرالدینشاه، بدون خاکسپاری اولیه و رعایت تشریفات گمرکی و بهداشتی، برای دفن به عراق فرستاده شد.
جان آشر، مستشرق انگلیسی که در کمیسیون حکومتی بر حمل جنازهها نظارت داشت، در یادداشتهایش از انتقال جسد دختر عباسمیرزا در معیت مقامات عالیرتبه و آداب و تشریفات به عتبات عالیات مینویسد و نیز به ماجرای مرد فقیری اشاره میکند که برای گریز از پرداخت عوارض، استخوانهای پدرش را در گونی جو پنهان کرده بود.[6]
ابتذال سفر
کاروانهای حامل اجساد برای رسیدن به عتبات عالیات، علاوه بر دوری راه، گرمبودن مسیر و راهزنان، با مشکلات و گرفتاریهای دیگری هم روبهرو بودند؛ از جمله مجادلات مذهبی سُنی-شیعی و رقابتهای سیاسی حکومتهای ایران و عثمانی که گاه به بستهشدن چندسالهی مرزها میانجامید تا هزینههای حملونقل، گمرکات و مالیات، باجگیری و زورگوییِ مأموران عثمانی؛ بدرفتاریهایی که گاه با اعتراض حکومت ایران روبهرو میشد.
سفیر ایران در استانبول در نامهای به مقامات عثمانی، برای ابراز اعتراض نوشت: «در خاک عراق از غنی و فقیر و پیاده و سواره نفری هشت قروش میگیرند و در این بین به بهانهی وارسی تذکره، زوار را از راه بازداشته و کموبیش پول گرفته، رها مینمایند و حرکات پر از اذیت واقع میشوند.»[7]
اجساد هم بینصیب از این هزینههای کمرشکن نبودند: زائران برای انتقال اجساد باید در مرز خانقین دوازده قران و سپس برای دفن در کربلا و نجف هم هشت الی چهارده قران پرداخت میکردند.[8]
پس از تصویب قوانین بهداشتی، مشکل دیگری هم اضافه شد: مأموران عثمانی پولی با نام «مالیات بهداشتی» میگرفتند؛ مالیاتی که در عمل به دلخواه مأموران عثمانی، کموزیاد و به بهانههای مختلف چندباره گرفته میشد. سفیر ایران در استانبول، گلایهمند مینویسد:
با اینکه جنایز در کرمانشاهان به مهر طبیب صحیهی عثمانی میرسد و ۲۱ قران هم پول میدهند، مجدداً جنایز را در خانقین باز نموده و در کمال بیاحترامی، مهر و لاک طبیب صحیهی کرمانشاهان را میشکنند و از هر جنازه ۲۵هزار پول میگیرند. ثانی مهر و لاک میکنند. همانطور دم دروازهی کربلا چنین زحمت و ضروری میدهند و ۲۵هزار دیگر میگیرند.[9]
اما از آنسو، بسیاری از ایرانیها هم اجساد بستگان خود را بلافاصله پس از مرگ، از راههای غیرقانونی و بدون رعایت اصول بهداشتی به این شهرها منتقل میکردند. وقتی پزشکان و مأموران عثمانی متوجه میشدند، اجازهی حمل نمیدادند و همین سرچشمهی اختلافات و جدل میشد.
اجسادی که پیش از موعد از خاک بیرون آورده شده بودند، بازگشت میخوردند و در صندوق گذاشته میشدند تا یا مجوز لازم را بگیرند یا بهشکل گروهی دفن شوند. اجساد مشکوک به بیماری هم سوزانده میشدند.
برخی هم بودند که پس از دفنکردن بستگان خود در کاظمین و سامرا، یک بار دیگر آنها را شبانه و مخفیانه نبش قبر میکردند تا در سرزمینهای مقدستر کربلا و نجف، در نزدیکی مزار امامان مهمتر شیعه، دفن کنند.
وقتی جسدهای تر و استخوانهای خشک به مقصد میرسیدند، هزینهی آخری هم باید پرداخت میشد. مراسم دفن و خرید زمین قبر، بسته به نظر آخوندهای حاضر در این اماکن، از ده تا بیست تومان و بیشتر بود.[10]
رسیدن بارِ این کاروانهای شیعیان از ایران، هند و قفقاز به کربلا، نجف، سامرا و کاظمین جیبهای کاروانسالاران، جسدخشککنها، کفنبافان، گورکنها و خُدام زیارتگاهها را بینصیب نمیگذاشت.[11]
بعضی از بستگان درگذشتگان برای جبران این هزینهها، همراه با تابوت یا نمدی که جنازه در آن بود، اجناسی مانند زعفران و فرش را قاچاق میکردند.
سازمان اوقاف عثمانی، با توجه به سودی که در این تجارت بود، حملونقل و کفنودفن اجساد را به مزایده میگذاشت. تجار برندهی مزایده، با فرستادن کارگران خود به روستاها و شهرها تلاش میکردند تا اجساد بیشتری را جمعآوری و منتقل کنند.
مشقات و تحقیر و توهین چنین سفری برای ایرانیان آنقدر بود که بسیاری آرزو میکردند روزی این سنت مذهبی برافتد.
همانقدر مینویسم که بدبختی و ابتذال اهالی ایران در این مسافرت بهعلاوهی رفتن جان و مال، بیش از اندازهی تقریر و تحریر است و این مطلب چارهپذیر هم نمیشود. نه خدا رحمی به مباشرین و کارگزاران دولت عثمانی میدهد که دست از این بیانصافی و حالت وحشیانه نسبت به زوار و اماکن مشرفه بردارند و نه غیرتی به اهالی ایران عطا میفرماید که ترک این مسافرت را نماید و بهاعتقاد نگارنده، بهشت جاوید این ابتذال به چند روز مسافرت نمیارزد.[12]
تابوت، طاعون و وبا
مستشرقان غربی در سفرنامهها و خاطراتشان به کاروان تابوتها اشارههای فراوانی کردهاند. مری شیل ایرلندی، همسر جاستین شیل، سفیر بریتانیا در دوران ناصری، از تجربهی دیدن جسدهای متحرک نوشته است:
با کاروانی همراه شدیم که به بغداد میرفت و میان این کاروان، قاطرهایی را مشاهده کردیم که جعبههایی کوچک، باریک و دراز را در دو طرف آنها بسته بودند و از این جعبهها، بوی مشمئزکنندهای به مشام میرسید. پس از پرسش از کاروانیان، معلوم شد که این جعبهها حاوی اجسادی است که در حین حرکت کاروان از شهرهای مختلف ایران جمعآوری شده و اکنون برای دفن بهسوی کربلا میرود. این عمل علاوه بر اینکه فوقالعاده تنفربرانگیز بود، بهعلت بیمبالاتی در بستهبندی و پوشش اجساد و عدم دقت در ساختن جعبهها، محتوای آن اغلب باعث انتشار عفونت و در نتیجه آلودگی محیط میگردد.[13]
اجساد پوسیده و متلاشیشدهای که پیش از این هم یک بار خاک شده بودند، پیچیدهشده در گونی و پوشال یا در تابوتهای چوبی زهواردررفتهی دوتایی یا چهارتایی، بارشده بر قاطر و اسب، حامل بیماریهای واگیردار بودند.
همزمان با شیوع طاعون و وبا، کارشناسان این نگرانی را مطرح میکردند که حمل انبوهی از جنازه، آنهم پیچیدهشده در نمد و پوشال یا تابوتهای چوبی شکسته، در مسیرهای طولانی و آبوهوای گرم، میتواند ناقل بیماریهای خطرناک باشد. وقتش بود که مقامات عثمانی و اروپاییها برای متوقفکردن یا دستکم کنترل این اجساد متحرک کاری کنند.
با ایجاد نخستین کنوانسیونهای بینالمللی برای جلوگیری از گسترش بیماریهای واگیردار، نظارت بر مرزها و قرنطینهکردن مسافران آغاز شد. در این دوران پایگاههای بهداشتی در ایران بهصورت ناقص و پراکنده و در عثمانی بهشکل جدیتر و گستردهتری با کمک اروپاییان بر پا شدند. مسافران ملزم بودند به قرنطینههای پنج تا پانزدهروزه. مبالغ هنگفتی، هم از سوی مسافران و هم از سوی دولتها هزینه شد که در نهایت نمیتوانست از گسترش بیماریها جلوگیری کند. برای نمونه، همزمان با گسترش بیماری وبا در کربلا در سال ۱۸۶۷ میلادی، ناصرالدینشاه دستور به ممنوعیت حمل جنازه از ایران به عتبات عالیات برای مدتی کوتاه داد.
قم و مشهد، جایگزین کربلا و نجف
با سقوط امپراتوری عثمانی و تسلط بریتانیا بر کربلا و نجف و دیگر اماکن مقدس شیعی و برآمدن حکومت پهلوی، شرایط بهگونهای دیگر رقم خورد. با تجدید حیات حوزهی علمیهی قم، حوزهی علمیهی نجف که خارج از حاکمیت پادشاه شیعی بود، رقیبی جدی یافت. بسیاری از علمای طراز اول شیعه ترجیح دادند که بهجای عراق در قم سُکنا گزینند و پس از مرگ هم در آنجا به خاک سپرده شوند. این روحانیان، تحت فشار حکومت جدید ایران و به بهانهی تسلط انگلیسیهای نامسلمان، فتوای نهی انتقال جنازهها به عراق را صادر کردند.[14]
از آن پس، قم و مشهد که پیش از این هم پذیرای اجساد شیعیان بودند به تنها گزینهی افراد مذهبی تبدیل شدند که بنا بر وصیتشان باید در مکانی مقدس به خاک سپرده میشدند.
منابع:
شهروز ماشینچی ماهری (۱۳۹۲) «تأثیر کاروانهای زیارتی و دفن مردگان در عتبات عالیات بر مناسبات ایران و عثمانی»، پژوهشنامهی تاریخ تمدن اسلامی، صص۹۳-۱۰۸.
داریوش رحمانیان و ثریا شهسواری. «زوار و حمل جنائز»، پژوهشنامهی انجمن ایرانی تاریخ.
[1] صادق هدایت. «داستان طلب آمرزش»، سه قطره خون.
[2] چارلز عیسوی (۱۳۸۹) تاریخ اقتصادی ایران. ترجمهی یعقوب آژند، تهران: نشر گستره.
[3] اوژن اوبن (۱۳۹۱) ایران امروز. ترجمهی علیاصغر سیدی، تهران: نشر علم.
[4] پیر پونافیدن. زندگی در شرق مسلمان. ترجمهی عباس جوادی.
[5] داریوش رحمانیان و ثریا شهسواری (۱۳۹۱). «جایگاه عتبات عالیات در مناسبات ایران و عثمانی عصر قاجار»، مطالعات تاریخ فرهنگی.
[6] جان آشر. از لندن تا پرسپولیس.
[7] مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه.
[8] گزیدهی اسناد سیاسی ایران و عثمانی.
[9] مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه.
[10] صبری آتش. «نعشکشی به عتبات: رقابت ایران و عثمانی در عراق سدهی نوزدهم». ترجمهی نازلی کاموری.
[11] همان.
[12] محمد رئوف توکلی. جغرافیا و تاریخ کردستان: حدقات ناصری و مرآتالظفر.
[13] لیدی مری شیل (۱۳۶۸) خاطرات لیدی شیل. ترجمهی حسن ابوترابیان، تهران: نشر نو.
[14] اسحاق نقاش. تشیع در عراق.