شاید بتوان گفت که کمتر کسی مانند او از زیر و بم وضعیت جغرافیایی ایران و خاک و آب و کویر و ریگزار و جنگلهای آن اطلاع داشت و راههای حفاظت از منابع طبیعی ایران و مقابله با خشکسالی را میشناخت. از قضا از همین روست که هشدار او نسبت به آینده محیط زیست ایران و این سخن او که “خوشحالم که نیستم تا آن روزهای کشور را ببینم”، هولناک به نظر میرسد.
ریگزار و شورهزار و مرداب، منابع ثروت و اشتغالزایی
کردوانی در مقالهای درباره نقش عوامل طبیعی همچون اقلیم و کوه و دشت و دریا در زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم نوشته بود: «در گذشته که زندگی مردم بیشتر بر اساس کشاورزی و دامداری بود، کویر (نمکزار) در هر منطقه که وجود داشت، سرزمینی شوم، نفرینشده و از عوامل نامساعد زندگی و مانع توسعه اقتصادی و اجتماعی آن منطقه به شمار میرفت».
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
از دید پرویز کردوانی این نگاه به کویر در دنیای امروز صدق نمیکند و به گفته او، بر اثر توسعه علم و فناوری امروزه کویرهای گیاهدار به مثابه منابع طبیعی تکثیرشونده و کویرهای فاقد گیاه به منزله منابع طبیعی تجدیدشونده (تمامنشدنی در صورت بهرهبرداری صحیح) به شمار میآیند و کویرها و نمکزارها و همچنین رودهای شور، نه تنها نشان سرزمینی شوم و نفرینشده، بلکه منابع عظیم و تمامنشدنی ثروت و اشتغالزایی و در عین حال منبع جاذبههای توریستی و اقتصادی محسوب میشوند.
از این رو، نگاه کردوانی به اکوسیستم نه فقط به جنگل و مرتع و رود و دریا، بلکه به تمام آنچه در طبیعت سرزمینی وجود دارد معطوف بود. از ریگزار گرفته تا باتلاق و شورهزار و مرداب، هر کدام بخشی از تنوع منابع طبیعی یک سرزمین است و برای مثال، مقاله او با عنوان “طرحی برای بهرهبرداری از ریگزارهای ایران” در فصلنامه تحقیقات جغرافیایی در سال ۱۳۶۸، راههای فراوانی را برای استفاده از ریگزارهای ایران پیشنهاد میکند و حتی برای سیلابهایی که در زمستان و اوایل بهار بیهوده به کویرها و باتلاقها میریزند و هدر میروند نیز طرح و برنامه دارد؛ طرحها و برنامههایی که البته بسیاری از آنها مناقشهبرانگیز بود و به بحثهای تندی میان فعالان محیط زیست دامن میزد.
ناامیدی پرویز کردوانی از احیای دریاچه ارومیه یکی از همین بحثهای پرحاشیه بود که موافقان و مخالفان بسیار داشت. اگر چه، درستی یا نادرستی پیشبینی هر یک از دو سوی این مناقشات را آینده نشان خواهد داد. اگر آیندهای در کار باشد و آب و خاکی باقی مانده باشد و هوایی که بتوان در آن نفس کشید، میتوان درستی یا نادرستی پیشبینیهای کردوانی و همچنین دیدگاههای مخالف او را به چشم دید.
نظر پرویز کردوانی درباره دریاچه ارومیه، بزرگترین دریاچه آب شور در خاورمیانه و ششمین دریاچه آب شور جهان، این بود که این دریاچه دیگر احیا نخواهد شد، چون بیمار است و خشکسالی آن را بیمار کرده است.
اما مقامات محیط زیستی حکومت ایران با گفتن این که برای پروژه احیای دریاچه ارومیه یک میلیارد دلار هزینه در نظرگرفتهشده، ادعا کردند که دریاچه ارومیه تا سال ۱۴۰۶ خورشیدی به تراز اکولوژیکی و شرایط ایدهآل خود خواهد رسید و توجهی به هشدارها و راهحلهای او نشان ندادند. گذشت زمان نشان خواهد داد که آیا برآورد و پیشبینی کردوانی درست بوده یا کسانی که راهحل او را جدی نگرفتند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
او بر این باور بود که همه دریاچههای دنیا و ایران را میشود احیا کرد، اما دریاچه ارومیه به دلیل سیاستهای غلط محیط زیستی، دیگر در عمل مرده است و وارد کردن آب به دریاچه ارومیه نه تنها باعث نجات آن نمیشود، بلکه کاملا برعکس، همه جا را خشک میکند. از دید پرویز کردوانی، تنها کاری که میشود کرد، جمع کردن نمک دریاچه در یک برنامه یک سال و نیمه و تبدیل آن به پارک گیاهی و حیوانی است.
که نه از تاک نشان بود و نه از تاکنشان
اقتصاد و محیط زیست از جمله زمینههای علمی به شمار میروند که تاثیرات آن مستقیم و بیواسطه بر زندگی و سفرههای مردم مشهود است. نرخ ارز یا شرایط اقلیمی، اما و اگر ندارد. حتی اگر بتوان به صورت ظاهری تورم را با چاپ پول بیپشتوانه کنترل کرد یا به مدد بارندگی زیاد، به شکل مقطعی و کوتاهمدت بر مشکل منابع آب فائق آمد، به هیچ عنوان نمیتوان ماه را پشت ابر پنهان کرد و همگان را در درازمدت فریب داد.
در این صورت، ویرانیهای زیستمحیطی، ریزگردها، طوفانهای شن و سیلابهای ویرانگر و خشکسالی، دیر یا زود اثر خود را نشان خواهند داد و انسان در برابر چهره خشن و بیرحم طبیعت راهی جز تسلیم نخواهد داشت.
فهرست فجایع زیستمحیطی چند دهه اخیر به قدری طولانی است که حتی اشاره گذرا به آنها نیز زمان بسیار لازم دارد. در این اواخر خبری منتشر شد مبنی بر اینکه چیزی حدود ۲۰ هزار هکتار از زیتونهای کشتشده در طرح طوبی، یعنی معادل یک چهارم کل اراضی زیر کشت زیتون کشور، نهال بیثمر بوده و در جریان این طرح حجم عظیمی از سرمایه و منابع کشور هدر رفته است.
به بیان دیگر، برنامهای که قرار بوده ظرف ۱۰ سال ایران را در تولید زیتون به خودکفایی برساند، جز بر باد دادن سرمایه حاصلی نداشته است. وعده احیای دریاچه ارومیه نیز از این دایره بیرون نیست و محصول همین دستگاه مدیریتی و اجرایی و تصمیمسازی است.
برای روشن شدن اینکه حق با پرویز کردوانی بوده یا نه، لازم نیست تا سال ۱۴۰۶، یعنی تا سالی که عیسی کلانتری وعده احیای دریاچه ارومیه را داده، صبر کنیم. در زمان انتشار این یادداشت، ۹۵ درصد از دریاچه ارومیه خشک شده است و از این رو به نظر میرسد که استدلال و پیشبینی کردوانی درباره دریاچه ارومیه درست بوده است.
طبیعت را نمیتوان فریب داد. دریاچه ارومیه مطابق میل آن خبرنگار حکومتی که برای شعارهای انتخاباتی سوار بر قایق موتوری شد تا این دریاچه را پرآب جلوه دهد، رفتار نمیکند. از این رو، پیشبینی پرویز کردوانی از آینده اقلیمی ایران در ۵۰ سال آینده را همانند ارزیابی او از وضعیت دریاچه ارومیه باید جدی گرفت؛ به ویژه طنین این جمله هولناک او که گفت: «خوشحالم که نیستم تا آن روزهای کشور را ببینم.»