سه نفر، هیأت رهبری حزب دمکرات کردستان ایران (ح.د.ک.ا.)، در جا کشته میشوند، نوری دهکردی در بیمارستان فوت میکند و عزیز غفاری (صاحب رستوران) از ناحیه پا و شکم زخمی میشود. دلیل گردهمایی در رستوران، آشنایی متقابل و بیشتر، و همچنین تبادل نظر و گفتوگو درباره مسائل اپوزیسیون ایران در برونمرز و وضعیت ایران بود. نشست بنابر خواست هیأت نمایندگی ح.د.ک.ا.، به ویژه دکتر صادق شرفکندی (دبیرکل) انجام گرفت.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
هیأت نمایندگی برای شرکت در کنگره جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال- دمکرات، که از تاریخ سیزدهم تا شانزدهم سپتامبر برگزار میشد، در برلین اقامت داشت. شرفکندی میخواست از فرصت پیشآمده استفاده و علاوه بر آشنایی با برخی از فعالان و رهبران اپوزیسیون در برلین، با آنها درباره مسائل ایران، کردستان ایران و وضع اپوزیسیون در بیرون از کشور تبادل نظر کند.
ضاربان همه متواری می شوند. چند روز بعد، در ۲۲ سپتامبر ۹۲، پلیس اسلحههای جرم را کشف میکند، از جمله یک مسلسل دستی ساخت کارخانه آی.ام.آی. مدل یوزی، کالیبر ۹ میلیمتر با صداخفهکن. و همچنین کلت ارتکاب جرم را، کلت لاما اسپسیال، مدل ایکس، کالیبر ۶۵/۷ میلیمتر با صداخفهکن، ساخت اسپانیا. پلیس از روی شماره سری کلت منشاء آن را کشف میکند.
کلت در سال ۱۹۷۲ از سوی شرکت تولیدکننده اسپانیایی آن به نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی وقت ایران فروخته شده بود؛ یعنی سلاح از ایران میآید و در اختیار دولت بوده است.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
حدود سه هفته بعد، در ۴ اکتبر ۹۲، دو تن از ضاربان، دو لبنانی عضو حزبالله لبنان، عباس راحیل و یوسف امین، در شهر راینه (Rheine)، در ایالت وستفالن (Westfallen) آلمان، در خانه برادر امین، دستگیر میشوند. امین دو روز مقاومت میکند و سپس تمام ماجرا را “از سیر تا پیاز” بر.ای پلیس تعریف میکند. بر اساس اعترافات او عدهای دیگر از اعضای تیم ترور دستگیر میشوند، از جمله: کاظم دارابی، محمد اتریس و عطاالله ایاد. برای فراریان حکم دستگیری صادر میشود:
عبدالرحمان بنی هاشمی (با نام مستعار ابو شریف)، فرمانده عملیات، مسلسلچی، متواری به ایران
فردی به نام محمد، ایرانی، او اسلحههای ارتکاب جرم را شب پیش از قتل به خانه تیمی میآورد.
ابوجعفر، معروف به حیدر، متواری، از اعضای حزبالله لبنان، ساکن شهر اوزنابروک (Osnabruck) آلمان. او راننده اتومبیل فرار است که پس از ترور به لبنان و از آنجا به ایران میرود و سپس در سپاه پاسداران مشغول به کار میشود.
علی صبرا که لبنانی و عضو حزبالله لبنان است. او یک هفته پیش از ترور، ماشین عملیات، ب.ام.و، پلاک B-A5503، را میخرد، پس از فرار به لبنان میرود و در مرکز حزبالله مشغول به کار میشود.
یک ایرانی، راننده یک مرسدس بنز مدل ۱۹۰ که یک ساعت پیش از ترور با عبدالرحمان بنی هاشمی (مسلسلچی) در خیابان نزدیک رستوران میکونوس ملاقات میکند.
بنابر اسناد و مدارک اثباتشده در دادگاه، کاظم دارابی (ساکن برلین) از سوی فلاحیان مامور سازماندهی ترور میشود و برای این کار با عدهای از افراد حزبالله لبنان ساکن آلمان به نامهای یوسف امین، عباس راحیل، محمد اتریس و عطاالله ایاد تماس و آنها را به خدمت میگیرد.
یوسف امین و عباس راحیل عضو حزبالله لبنان بودند و در سالهای ۱۹۸۵/۱۹۸۶ در اطراف شهر رشت، در یکی از اردوگاههای آموزشی سپاه پاسداران، دورههای کار با اسلحه، کار با مواد منفجره، ترور و غواصی دیدهاند. محمد اتریس، عضو حزبالله لبنان، مأمور تهیه اوراق جعلی برای فرار راحیل و امین میشود. عطااله ایاد، عضو سازمان شیعه اَمَل (امید)، مأموریت مییابد نقشه قتل را تهیه کند. او و نقشهاش، در آخرین لحظه از سوی فرمانده تیم ضربتی که از ایران میآید (عبدالرحمان بنی هاشمی) کنار گذاشته میشوند.
به علاوه، دارابی تهیهکننده خانههای امن و سایر نیازهای تیم ترور مانند پول است. او در شب ترور به مسافرت، به شهرهای هامبورگ و برمن (Bremen) میرود تا “رد” گم کند. بنابر اسناد دادگاه، دارابی عضو سازمان اطلاعات و امنیت و عضو سپاه پاسداران است. افسران رابط او ابتدا حسن جوادی، “کارمند” سفارت جمهوری اسلامی در بُن و پس از اخراج او از آلمان (۱۹۸۹)، مرتضی غلامی بودهاند. او ارتباطی مستقیم و دایمی با کنسولگری جمهوری اسلامی در برلین داشته و یکی از وظایفاش جمعآوری اخبار و اطلاعات درباره افراد اپوزیسیون بوده است.
دارابی به هنگام دستگیری، به همراه فرهاد دیانت ثابت گیلانی و بهمن برنجیان، عضو هیأت رئیسه “اتحادیه دانشجویان مسلمان در اروپا”، واحد برلین بودند که بنابر گزارشات پلیس، این “اتحادیه…” یکی از تشکیلات حزبالله در اروپا و یکی از مراکز فعالیت واواک (وزارت اطلاعات و امنیت کشور) و سپاه پاسداران بوده است.
عبدالرحمان بنی هاشمی، متواری، معروف به ابوشریف، رهبر تیم “ضربت” (مسلسلچی) است که از سوی فلاحیان مأمور اجرای عملیات ترور میشود. او با مأمور ساکن برلین (دارابی) تماس برقرار و طرح نهایی عملیات را کامل و تصویب میکند. بنی هاشمی پس از انجام ترور، بنابر یک برنامه دقیق از پیش آماده، آلمان را ترک میکند و به ایران میرود.
حدود یک سال بعد، در ۲۸ اکتبر ۱۹۹۳ دادگاه میکونوس کار خود را شروع میکند. متهمان عبارتند از: کاظم دارابی، عباس راحیل ، یوسف امین، محمد اتریس و عطاالله ایاد. دادگاه هر هفته، دو روز در هفته برگزار میشود و حدود چهار سال طول میکشد. متهمان هر یک دارای دو یا سه وکیل هستند، همه چیز به سه زبان آلمانی، فارسی و عربی ترجمه میشود و بیش ۱۷۰ نفر شهادت میدهند که اکثر آنها به سود متهمان است.
در تاریخ ۱۴/۳/۹۶ حکم بازداشت بینالمللی برای علی فلاحیان صادر میشود. با صدور این حکم عملاً پای دولت ایران به میان میآید، زیرا او وزیر اطلاعات و امنیت دولت اکبر هاشمی رفسنجانی است.
در اکتبر ۹۶، یک مقام امنیتی عالیرتبه، ابوالقاسم (فرهاد) مصباحی، عضو عالیرتبه پیشین واواک، که چند ماه پیش از حضورش در دادگاه از ایران به پاکستان گریخته بود، در برابر دادگاه، درباره فعالیتهای تروریستی جمهوری اسلامی و ساختار تصمیمگیری شهادت میدهد. او رئیس کل ایستگاههای اطلاعاتی و عملیات تروریستی جمهوری اسلامی در اروپای غربی، و همچنین یکی از پایهگذاران و مؤسسان واواک است.
بنابر شهادت مصباحی در برابر دادگاه و زیر سوگند، پیش از فوت آیتالله خمینی، تصمیمگیری یا صدور حکم قتل مخالفان، تنها با شخص خمینی بوده است. پس از فوت خمینی، به دستور آیتالله خامنهای (جانشین خمینی)، ارگانی به نام “شورای امور ویژه” به وجود میآید تا از جمله درباره ترور دگراندیشان تصمیم بگیرد.
در آن زمان، اعضای “شورا…” عبارت بودند از: رهبر مذهبی حکومت (علی خامنهای)، رئیس جمهوری وقت (اکبر هاشمی رفسنجانی)، وزیر امور خارجه (علی اکبر ولایتی)، وزیر اطلاعات و امنیت (علی فلاحیان)، رئیس شورای نگهبان (آیتالله جنتی)، فرمانده سپاه و فرمانده نیروهای نظامی و انتظامی. در صورت لزوم متخصصان و کارشناسان نیز به این شورا دعوت میشدند.
دادستان پرونده میکونوس آقای یوست (Jost)، در ۱۲ نوامبر ۱۹۹۶ آخرین کیفرخواست خود را میخواند که سه روز طول میکشد و همچنان که انتظار میرفت کاملاً آشکار و روشن انگشت اتهام خود را به سوی بالاترین مقامات سیاسی و نیز رهبر مذهبی جمهوری اسلامی نشانه میرود و آنها را مسئولان سیاسی و آمران ترور برلین اعلام میکند؛ از آیت الله خامنه ای تا علی فلاحیان.
دادستان از جمله بیان میدارد که دادگاه میکونوس و همچنین شهادت ابوالقاسم مصباحی (شاهد C) به دادگاه امکان داده است تا بتواند نگاهی کوچک به دستگاه عظیم آدمکشی حکومتگران جمهوری اسلامی بیاندازد. برای یوست جای کوچکترین شک و تردیدی وجود نداشت که آمران ترور برلین در تهران و در “شورای امور ویژه” نشستهاند. در دهم آوریل ۱۹۹۷ رأی دادگاه صادر میشود:
کاظم دارابی کازرونی حبس ابد
عباس راحیل حبس ابد
یوسف امین یازده سال زندان
محمد اتریس پنج سال و سه ماه زندان
عطااله ایاد، پس از حدود چهار سال زندان، آزاد
در حکم صادره از جمله چنین آمده است: «… ریشه این ترور را باید در روابط و مناسباتی دید که پس از انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفته است. تلاش کُردهای ایران، به رهبری حزب دمکرات کردستان ایران، برای کسب خودمختاری، این حزب را به یک حزب سیاسی قدرتمند و مخالف رژیم حاکم بدل ساخته است… لذا، رهبری سیاسی جمهوری اسلامی، برای سرکوب حزب دمکرات کردستان ایران، تصمیم گرفته است که تنها به مبارزات سیاسی علیه حزب بسنده نکند، بل حزب را از نگر فیزیکی نابود کند… قتل دکتر قاسملو و دو تن از یارانش در ۱۳ ژوئیه ۱۹۸۹ در وین (اتریش)، وهمچنین قتلی که در این دادگاه مورد بررسی قرار گرفت، از نتایج و پیامدهای عملی چنین سیاستی است. رابطه قتل وین و برلین بسیار روشن و آشکار است… اسناد و مدارک غیر قابل انکار ارائهشده به دادگاه، شکل و نوع تصمیمگیری رأس رهبری سیاسی ایران، و همچنین ساختار و مسئولیتهای این تصمیمگیریها، به گونهای روشن و آشکار نشان میدهند که هدف نظام از اینگونه اقدامات نابودی مخالفان رژیم در برونمرز است… تصمیم درباره نابودی مخالفان رژیم در اختیار نهادی به نام شورای امور ویژه است که ارگانی غیرقانونی است و بنابر دستور رهبر مذهبی حکومت تشکیل شده است و اعضای آن عبارتند از: رئیس جمهور، وزیر اطلاعات و امنیت، وزیر امور خارجه، رؤسای نیروهای نظامی و انتظامی و…، و همچنین خود رهبر مذهبی حکومت… قتل برلین دارای دلیل و انگیزه مذهبی نیست. دلیل و انگیزه آن صرفاً سیاسی و مربوط به حفظ قدرت سیاسی است. ارائه یک پوشش مذهبی برای این قتل و اینکه حکومت ایران، همچنان که خودش مُدعی است، گویا یک حکومت الاهی است، ابداً تغییری در این واقعیت نمیدهد که این جنایت صرفاً با انگیزه سیاسی و با هدف نابودی مخالفان رژیم انجام گرفته است. هدف اصلی جمهوری اسلامی نابودی مخالفان فعال رژیم در برونمرز است…».
* برای اطلاعات دقیقتر و دیدن اسناد و مدارک مرتبط با ترور میکونوس به کتاب “ترور به نام خدا” از همین نویسنده رجوع کنید.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.