تا سالها پیش با توجه به ویژگیهای بیولوژیکی جنسی افراد در تولد، جنسیت آنان را نیز تعیین میکردند: زن و یا مرد. با گسترش روزافزون دانش در این عرصه، جنسهای دیگری کشف و رسمیت یافتند. جهان سکسولوژی دوران تابوها را پشت سر گذاشت و دامنه پژوهشها گسترش یافت. علم پزشکی سرانجام پذیرفت که ورای دو جنس زن و مرد، طیفی از جنسهایی دیگر نیز وجود دارند و به صرف اندام جنسی نمیتوان از هویت جنسی سخن گفت.
در میان جنسها، بیناجنس (Intersex) به کسی گفته میشود که مشخصات بدنیاش کاملاً مردانه و یا زنانه نیست. این مشخصهها تنها به اندام جنسی محدود نمیشوند، صفاتی ارثی (ژن) نیز با آن همراه است. پارهای از این صفتها از روز تولد در فرد آشکار است و بعضی از آنها در مراحل رشد پدیدار میشوند.
برای نمونه، ممکن است شخصی در ظاهر زن دیده شود، ولی در بدنش اندامی مردانه وجود داشته باشد. و یا پسری با ظاهری مردانه دارای اندامی زنانه باشد. قدرت باروری این اندام و کارکرد آنها در بسیار مواقع کامل نیست. عده بیناجنسها را با توجه به طیف گستردهاش ۱.۷ درصد جمعیت جهان برآورد میکنند.
تا همین چند سال پیش خانوادهها در غرب مجبور بودند در پرسشنامهها و شناسنامه در برابر جنسیت فرزندان خویش مرد و یا زن را بنویسند، حال اما در بسیاری از کشورهای اروپایی، در کنار مرد و زن، مورد دیگری نیز با عنوان “دیگر” و یا “غیره” دیده میشود.
از سال ۲۰۱۷ در بسیاری از کشورها، دیگر کسی مجبور نیست تا از دو گزینه مرد و یا زن، یکی را برگزیند. موردی سوم نیز بر اساس حقوق فردی و نفی تبعیض وجود دارد. اینکه در مورد سوم نظر و تشخیص پزشک لازم است و یا اینکه فرد خود میتواند تصمیم بگیرد، با توجه به عواملی روانی و چهبسا اجتماعی که در تعیین و تبیین جنسیت نقش دارند، موضوعیست هنوز قابل بحث.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
در تمایز بیناجنسیها با دوجنسیها میتوان گفت که در افراد گروه دوم مشخصههای یک جنس زن و یا مرد آشکار است، اما خود در ذهن با آن سازگار نیستند و احساس دیگری دارند. هر دو گروه اما این امکان را دارند که برای جسم خویش تصمیم گرفته، تن به عمل جراحی و یا هورموندرمانی بدهند. همه این افراد در برابر قانون برابرند و هیچکس در رابطه با جنسیت خویش نباید مورد تبعیض قرار گیرد.
پیشینه بیناجنسی
در گذشته واژه “هرمافرودیت” را که بنیان در اسطورههای یونان باستان دارد، برای افراد دوجنسه و بیناجنس به کار میبردند. هرمافرودیتها Hermaphrodite در واقع افرادی هستند نادر در جهان که دوجنسی هستند و همزمان اندام جنسی زن و مرد در آنها وجود دارد. امروزه اما این واژه را به صرف موقعیت روانی انسان، فقط در زیستشناسی در رابطه با جانورانی چون حلزون و کرم خاکی به کار میگیرند که هر دو اندام تناسلی نر و ماده را دارا هستند و میتوانند اسپرم و تخمک پدید آوردند.
هرمافرودیتِ اسطورهای، از آمیزش هرمس با آفردویت به شکل نیمی زن و نیمی مرد زاده شد.
در تاریخ سکسولوژی، در رابطه با بیناجنسیها، هرکولین باربن نامی آشناست. او شاید نخستین کسی باشد که خاطرات خود را از هویت جنسی خویش نوشت. میشل فوکو نیز در کتاب “تاریخ جنسیت” خود از او نوشته است. هرکولین در سال ۱۸۳۸ در روستایی در فرانسه به دنیا آمد. دختر فقیری بود که در صومعهای دخترانه تحصیل آغاز کرد تا آموزگار شود. در همین ایام پی برد که چون دیگر زنان نیست. عاشق دختران همکلاسش شد و راه به عشقی ممنوع برد. به عنوان کاتولیکی مومن به اعتراف نزد کشیش رفت. کشیش او را نزد پزشک برای معاینه فرستاد. این پزشک، دکتر چسنت، دریافت که هرکولین بیناجنسیست و در کنار واژن کوچک او، میزراهی مردانهنیز یافت. هرکولین از هر دو جنس چیزی در خود داشت.
به درخواست پزشک، در سال ۱۸۶۰ دادگاهی او را به عنوان مرد طبقهبندی کرد. هرکولین میبایست از این پس به عنوان یک مرد زندگی کند. روزنامههای فرانسه با جنجال از این حادثه نوشتند و از او به عنوان “هیولا” نام بردند. در چنین شرایطی هرکولین کار و زندگی در روستا را واگذاشت، در فرار از این موقعیت، این بار با نام ابل باربن، به پاریس کوچید.
در این شهر خاطرات خویش را از زمانی که زن بود و بعد مرد شد، نوشت. از خود به عنوان یک قربانی نام برد که چنین بار مجازات را بر دوش میکشد. او در ۲۹ سالگی با گاز خودکشی کرد و به زندگی تراژیک خویش نقطه پایان گذاشت. از او در کنار جسدش، خاطراتش به عنوان نخستین حرفهای یک بیناجنس قرار گرفته بود که اثریست ماندگار در تاریخ تا سندی باشد از جنسی دیگر. در این اثر او به عنوان راوی زن شروع به نوشتن میکند و بعد آن را به عنوان راوی مرد به پایان میبرد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
دکتر رگینر برای صدور اجازه دفن جسد، نخست فکر میکرد که او به خاطر سفلیس خودکشی کرده است. در معاینه اما به نتایجی دیگر رسید و بدنی متمایز از بدنهای دیگر یافت. به همین علت، در رایزنی با همکارانی دیگر، جسد را برای مطالعات بیشتر در اختیار دانشکده پزشکی قرار دادند.
خاطرات باربن در ۱۸۷۴ در فرانسه منتشر شد. این خاطرات با ترجمه به دیگر زبانها، نه تنها در تحقیقات پزشکی، بلکه در ادبیات نیز مورد استفاده قرار گرفت. در سکسولوژی هم در مطالعات بیناجنسی نقشی مهم داشت.
هویت جنسی
واژگان در زبان فارسی تعاریفی دقیق ندارند. جنسیت (Gender) که رفتارها، نقشها و اندیشههای اجتماعی هر فرهنگی را در بر میگیرد، چه بسا با سکسوآلیته مترادف به کار برده میشود. جنسیت در واقع به نقش اجتماعی جنسها نظر دارد. جنس (Sex) اما در همین رابطه به سکسوآلیته نظر دارد و مفهومی بیولوژیک و زیستشناسانه به خود میگیرد. واژه سکس از سویی دیگر برای رابطه جنسی، هماغوشی و آمیزش جنسی و ویژگیهای جنسی نیز به کار برده میشود.
در جهان امروز هر شخصی با درک از هستی خویش، هویت جنسی خود را سامان میبخشد. بسیار کسان با همان هویت جنسی زمان تولد راضی هستند. آن را پذیرفته و با آن زندگی میکنند. در این میان اما کسانی یافت میشوند که بر اساس ظاهر اندام جنسی خویش، نمیتوانند هویت جنسیتی خویش را تعریف کنند.
“ترنس”ها و “تراجنسیتی”ها از جمله این افراد هستند که هویت جنسیتی خویش را ورای ظاهر اندام جنسی خود کشف میکنند. آنان طیفی گسترده هستند که در فضای دمکراتیک جوامع غرب این موضوع را به بحث میکشانند و “آشکارسازی” میکنند. در بسیاری از جوامع این میل را در افراد برنمیتابند، از آن به عنوان بیماری و اختلال نام میبرند و به عنوان همجنسگرایی دارندگان چنین گرایشی را حتی به مرگ محکوم میکنند. دارندگان چنین هویتی در چنین موقعیتی مجبورند هویت جنسیتی خویش را پنهان دارند.
ترنسها ممکن است همجنسگرا باشند و یا دگرجنسگرا، دوجنسگرا، هیچجنسگرا و یا کسانی که به افرادی چون خودشان گرایش دارند. بر این اساس طیفی هستند گسترده که میتوان سیالیتی را در گرایش جنسی و هویت جنسیتی آنان دریافت. صاحبان چنین گرایشی حتی در جوامع مدرن و دمکراتیک با مشکلاتی بسیار روبهرو هستند. تعاریف کلیشهای از جنس و جنسیت، زنانگی و مردانگی، پوشش و آرایش، زندگی آنان را در جامعه دچار مشکل میکند.
زندگی دگرباشان جنسی در ایران
تا دهه نود میلادی، جهان پزشکی در رابطه با بیناجنسها، و همچنین جنسیتهای نامشخص، آنان را از طریق عمل جراحی و یا هورموندرمانی، به “جنسی مورد قبول برای خانواده” تبدیل میکردند. در این راه چه بسا “عقیمسازی” نیز به کار میگرفتند. در سالهای اخیر چنین روشهایی از سوی سازمان بهداشت جهانی به عنوان نقض حقوق بشر شناخته شده است. اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۵ اصلاح کالبد جنسی افراد را بدون رضایت آنان جرم اعلام کرد.
در پی انقلاب ۵۷ زندگی بر دگرباشان جنسی در ایران دشوارتر شد. نه اخلاق حاکم و نه احکام جاری، آنان را به رسمیت نمیشناختند. تحت عنوان “لواط” و “لواطکار” چه بس دگرباشان که به بند و زندان گرفتار آمده، اعدام شدند.
فریدون ملکآرا، یکی از بیناجنسهای ایران در سال ۱۳۶۳ با هزاران مشکل خود را به خمینی میرساند و مشکل خویش با او در میان میگذارد. خمینی پس از شنیدن حرفهایش، میپذیرد که او نیز “بنده خداست” و اعلام میدارد که مجاز به تغییر جنسیت است.
فتوای خمینی مبنی بر “مشروعیت تطبیق جنسی” به ظاهر مشکل بسیاری از بیناجنسها را در ایران حل کرد، اما مشکلی بزرگتر را نیز موجب شد. قوانین جاری در ایران تمامی دگرباشان جنسی را “دوجنسه” میدید و بیش از این، هویت جنسی دیگری را برنمیتافت. از نظر این قوانین، آنان بیمارانی بودند که یا باید درمان میشدند و یا منزوی. حکم مرگ برای “لواط” همچنان پابرجا ماند.
در فهم مغشوش و آگاهی اندک، بسیاری از دگرباشان، بیآنکه آگاهی لازم از موضوع داشته باشند، کوشیدند تا با تغییر جنسیت، که تنها راه برونرفت محسوب میشد، مشکل خویش را پایان بخشند. مشکل اما برای بسیارانی پس از آن آغاز شد، زیرا دریافتند که به این گروه تعلق ندارند. در فضای یأس و هراس موجود چه جانها که ادامه زندگی را تاب نیاوردند و به زندگی خویش پایان دادند.
دگرباشان ایران از یکسو قربانی فرهنگ حاکم هستند که جامعه در ناآگاهی از پذیرش آنان سر باز میزند، و از دیگر سو، قربانی احکام مذهبی و قوانین جاری کشور. مسئولان جمهوری اسلامی وجود دگرباشان جنسی را در ایران نفی میکنند و آن را ساخته و پرداخته “فرهنگ غرب” و “دشمنان اسلام” میدانند و در این راستا اعتراضهای جهانی گروههای مدافع حقوق بشر را به هیچ میگیرند.
دگرباشان جنسی در ایران در چنین موقعیتی مجبور به نفی جنسیت خویش هستند. اگر بختیار باشند، از کشور میگریزند و اگر موفق به این کار نگردند، مجبورند زندگی تراژیک خویش را در ایران ادامه دهند.
دفاع از حقوق دگرباشان جنسی همانا دفاع از آزادی و برابریست. دمکراسی هم بدون در نظر گرفتن این موضوع ناقص است. دفاع از حقوق دگرباشان جنسی در ایران دفاع از حقوق بشر و دمکراسیست.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.