انوشه آشوری، تاجر ایرانی – بریتانیایی، بیش از چهار سال در زندان اوین محبوس بوده است. او بخشی از دوران حبس خود را در بند ۷ زندان اوین گذراند؛ جایی که مقامات جمهوری اسلامی ادعا میکنند آتشسوزی زندان در آنجا رخ داده است.
او در سال ۲۰۱۷ میلادی هنگامی که برای ملاقات با مادرش به ایران رفته بود، به اتهام “جاسوسی برای اسرائیل” دستگیر شد.
آشوری درباره دستگیری خود میگوید: «در شوک کامل بودم. سر تا پا بیحس شده بودم. نمیدانستم چه خبر است. من را با چشمان بسته بردند».
او در گفتوگو با دویچهوله فارسی درباره شرایط اسفبار زندانو آزاری که در دوران بازداشتش در سالن ۱۲ بند ۷ اوین متحمل شد، میگوید: «وضعیت در سالن ۱۲ بسیار وحشتناک بود. ما با مشکلاتی از جمله ساس، سوسک، موش و غذای کثیف دست و پنجه نرم میکردیم».
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
انوشه آشوری توضیح میدهد: «سالن شماره ۱۲ شامل چهار اتاق بود که بین ۶۵ تا ۷۰ نفر در آنجا اسکان داده شده بودند، به اضافه اتاق دیگری که متعلق به نماینده بند بود. او یک زندانی مالی بود و با “خدمتکارانش” در آنجا زندگی میکرد. این سالنها را به این ترتیب اداره میکنند. مسئولان زندان یک نفر را از بند مالی میآورند و آنجا میگذارند تا آن سالن را برایشان اداره کند».
“استخر استثمار”
آشوری از محلی به نام “مرکز فرهنگی” در زیرزمین بند ۷ یاد میکند که به گفته او قبلا استخری بزرگ در آن قرار داشت، اما بعدا تبدیل به کارگاهی شد که در آن “زندانیان را برای دوختن لباس زندان به استثمار میکشند.”
او در عین تأیید احتمال وقوع آتشسوزی در کارگاه خیاطی، تاکید میکند که نمیتوان اظهارنظر محکمی درباره آنچه واقعا در آنجا اتفاق افتاده است، ارائه کرد.
آشوری با اشاره به تصویر منتشرشده از راه پله فلزی سوخته بیرون “مرکز فرهنگی”، میگوید: «از آن پلهها بالا میرفتیم و گاهی ناهارمان را آنجا میبردیم، زیرا یکی از معدود مکانهایی است که میتوان از آنجا کوههای البرز را در شمال تهران دید».
انوشه آشوری سپس میافزاید: «من به شدت نگران دوستانم و همه افرادی که پشت سر گذاشتم، هستم. واقعا نمیدانم کلمات را چگونه بیان کنم. فقط امیدوارم هر چه زودتر آزاد شوند».
ایرج مصداقی، زندانی سیاسی دهه ۶۰ که در مخوفترین و تاریکترین روزهای تاریخ ایران مدتی طولانی را در بندهای مختلف این زندان گذرانده، به دویچهوله فارسی میگوید، پیش از انقلاب ۵۷ ساختمانهای بند ۷ و ۸ ساختمانی سهطبقه و اداری در دو واحد و مشهور به “ساختمانهای گارد” بودند، اما در پاییز سال ۱۳۶۰ با تغییراتی تبدیل به بندهایی برای نگهداری زندانیان شدند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
او “مرکز فرهنگی” مورد اشاره انوشه آشوری را سالنی ورزشی توصیف میکند که از سال ۱۳۶۰ با پر کردن بخش عمیق استخر و همسطحسازی آن با قسمت کمعمق، به کارگاه خیاطی تبدیل شده است.
مصداقی میگوید: «در طبقه بالای همین سالن ورزشی، حسینیه قرار داشت؛ جایی که در دیماه ۱۳۶۱ دادگاه اعضای دستگیرشده گروه اتحادیه کمونیستها برگزار شد که اکثر آنها به اعدام محکوم شدند».
این زندانی سیاسی پیشین با اشاره به اینکه کارگاه ایجادشده در “مرکز فرهنگی” به منظور درآمدزایی همیشه مشغول به کار بوده، میگوید: «لباسهای نیروهای بسیج و حتی لباسهای معمولی آنجا دوخته میشد. در بالکن همین سالن کشبافی بود و کنارههای استخر جوراببافی قرار داشت. هر چیزی که به نوعی برایشان درآمدزایی داشت آنجا دوخته و تولید میشد و آن را جهاد میدانستند».
ایرج مصداقی با اشاره به ویدیویی که خبرگزاری قوه قضائیه “میزان” ساعاتی پس از انتشار خبر آتشسوزی با شرح “وضعیت بندهای زندان اوین پس از آتشسوزی” منتشر کرد میگوید، محل نشاندادهشده در ویدیو “چند صد متر” با بند ۷ و ۸ زندان فاصله دارد و “باید با ماشین به آنجا رفت”.
شکنجههای روانی
انوشه آشوری که ۴۵ روز را در سلول انفرادی سپری کرده است، درباره شکنجههای روحی وحشتناک توضیح میدهد: «یک بازجوی اصلی داشتم، اما بیشتر اوقات حضور دیگران را در آن اتاقهای کوچک بازجویی احساس میکردم. آنها تهدید میکردند که به اعضای خانوادهام آسیب میرسانند. کمخوابی، لامپی که ۲۴ ساعته بالای سرم روشن بود و صدای گریههایی که از سلولهای دیگر میشنیدم باعث اضطرابم شده بود. به همین دلیل برای رهایی از این اضطراب سه بار اقدام به خودکشی کردم و فکر کردم برای محافظت از اعضای خانوادهام شاید بهترین راه این باشد که دیگر وجود نداشته باشم».
آشوری در اعتراض به دستگیری ناعادلانه خود دست به اعتصاب غذا زد و در نتیجه ۱۷ کیلوگرم وزن کم کرد. او ۱۶۷۷ روز در زندان اوین محبوس بود تا اینکه دولت بریتانیا ۴۰۰ میلیون پوند بدهی خود را به رژیم جمهوری اسلامی پرداخت کرد و او به همراه نازنین زاغری-رتکلیف، دیگر شهروند دوتابعیتی، آزاد شد.
او اکنون در حال نوشتن کتابی درباره دوران حبس خود در زندان اوین است.
انوشه آشوری به تازگی در روز دوم اکتبر امسال در دو ماراتن لندن شرکت کرد، در حالی که پوستری درباره “گروگانهای بینالمللی” را بر سینه حمل میکرد و پوستر “زن، زندگی، آزادی” را در دست داشت.
آشوری به دویچهوله فارسی میگوید: «در حالی که میدویدم، همه آن دوستانی را که با من در آن حیاط کوچک زندان میدویدند تصور میکردم. انگار داشتم با صدای بلند با آنها صحبت میکردم. نمیتوانم احساسم را توضیح بدهم. دردناک است که آنان هنوز همان رنج را میکشند بیآنکه بدانند چه زمانی آزاد میشوند. ذهنم، روحم و قلبم با آنهاست و به همین دلیل تا زمانی که همه آنها آزاد نشوند و به آغوش خانوادههایشان بازنگردند، ساکت نخواهم شد».
رویای “سقوط دیوار اوین”
نزار زکا، شهروند ۵۵ ساله لبنانی و دارای اقامت دائم آمریکا، دیگر زندانی خارجی در زندان اوین بود. او برای سخنرانی در همایشی از سوی شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس جمهور وقت در امور زنان و خانواده، به ایران دعوت شد و پس از شرکت در مراسم و در راه بازگشت به فرودگاه برای خروج از ایران، توسط گروهی از نیروهای لباس شخصی ربوده و چشمبسته به زندان اوین منتقل شد.
این کارشناس فناوری اطلاعات به دویچهوله فارسی میگوید، روزی را تصور میکند که کسانی که در این زندان نگهداری میشوند “توسط معترضان آزاد شوند”.
او درباره لحظه بازداشتش میگوید: «من فارسی نمیفهمیدم و نمیدانستم چه اتفاقی دارد میافتد. شوکه شده بودم».
زکا چهار سال را به اتهام “جاسوسی برای آمریکا” در زندان اوین گذراند که مدتی از آن را در بند ۷ بود: «بند ۷ مملو از جمعیت بود و ۲۰ نفر در یک اتاق ۵ متر در ۵ متر بودیم».
مقامات جمهوری اسلامی او را برای “اعترافات تلویزیونی” تحت فشار گذاشتند، اما او نپذیرفت.
نزار زکا میگوید: «بازجو هر شش هفته یکبار میآمد و میپرسید که آیا چیزی برای گفتن دارم یا نه. و وقتی میگفتم نه، دوباره مرا به بند باز میگرداندند».
به گفته زکا، بازجویی گاهی خشونتآمیزتر هم میشد: «وقتی به سؤالات آنها پاسخ نمیدادم، من را در نیمه تاریک اتاق در وضعیت زشت نشسته یا ایستاده قرار میدادند تا زمانی که خسته و بیهوش میشدم. بعد شروع به راه رفتن و صحبت با هم میکردند و ناگهان پایشان را روی دستم میگذاشتند و میگفتند، اوه، ببخشید اصلا متوجه نشدیم. این مثل یک بازی است؛ یک بازی احمقانه».
این شهروند لبنانی همچنین ۱۸ ماه را در سلول انفرادی گذراند و در اعتراض به حبس خود بارها دست به اعتصاب غذا زد.
زکا میگوید، در مدت حبس در سلول انفرادی او را در یک اتاق کثیف دو متر در چهار متر با “چراغی همیشه روشن” نگه داشتهاند: «در آن سلول هیچ چیزی نبود. فقط دو پتو بود که یکی را به عنوان فرش استفاده میکردم و دیگری را رویم میانداختم. انواع عفونتها را گرفتم، چرا که اکثر بالشها و پتوها کثیف و آلوده به حشرات بودند».
او در بخش دیگری از سخنانش میافزاید: «در ماههای اکتبر و نوامبر هوا سرد بود و اجازه نداشتیم جوراب داشته باشیم. فقط دمپایی داشتیم، حتی زمانی که میخواستیم بیرون قدم بزنیم. این تجربه خیلی زشتی بود».
جمهوری اسلامی در ژوئن ۲۰۱۹ پس از درخواست میشل عون، رئیسجمهور لبنان، نزار زکا را آزاد کرد.
نزار زکا پس از آزادی به همراه گروهی از زندانیان سیاسی سابق یک سازمان غیردولتی حامی زندانیان به نام Hostage Aid Worldwide (کمک به گروگانهای سراسر جهان) را با این هدف تاسیس کرد که آنچه بر آنها رفته، گریبانگیر دیگران نشود.
زکا میگوید: «وقتی در اوین بودم، آرزو داشتم که آتشسوزی بزرگ یا زلزلهای رخ دهد و دیوارهای زندان فرو بریزد و همه ما فرار کنیم و به خانه برگردیم. امیدوارم این رویا محقق شود و همه زندانیان به زودی توسط معترضان آزاد شوند».
او در پایان از علاقهاش برای بازگشت دوباره به ایران میگوید: «امیدوارم این رژیم از بین برود و همه ما بتوانیم به این کشور دوستداشتنی برگردیم و مردم دوستداشتنی ایران را ببینیم».