زنان ایرانی در خط مقدم

اریکا چنووت
زوئی مارکس
فاطمه حقیقت‌جو

چرا جنبش‌های تحت رهبری زنان اغلب به موفقیّت می‌رسند، اما همزمان خطر واکنش منفی حکومت نیز آنها را تهدید می‌کند؟

 

به‌رغم سرکوب خشونت‌آمیز از سوی نیروهای امنیتی ایران، هیچ نشانه‌ای حاکی از کندشدن جنبش اعتراضی به رهبری زنان در ایران وجود ندارد. در هفته‌ی گذشته، هزاران ایرانی در شهر سقز، زادگاه مهسا «ژینا» امینی راهپیمایی کردند؛ دختری که ۴۰ روز قبل مرگش در بازداشت، موجی از غم و اندوه و خشم عمومی را برانگیخت و به جنبشی توده‌ای در این کشور تبدیل شد. مهسا «ژینا» امینی، یک زن کرد ۲۲ سالهی ایرانی که برای دیدار با اعضای خانوادهاش در تهران به سر می‌برد، به اتهام نقض قانون حجاب توسط گشت ارشاد دستگیر شد. شاهدان ادعا میکنند که پلیس وی را به شدت مورد ضرب‌و‌شتم قرار داده است. او سه روز بعد در بیمارستان و پس از اینکه مدتی در اغما بود، درگذشت.

مرگ وی یکی از گسترده‌ترین و پایدارترین خیزش‌ها طی یک نسل گذشته در ایران را برانگیخت، هزاران ایرانی را بسیج کرد و حامیان آنها را در سراسر جهان به جنبش درآورد. معترضان با سردادن شعار کردیِ «زن، زندگی، آزادی» و در شرایط قطع اینترنت، دستگیری‌های دستهجمعی و شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به خیابان‌ها آمده و خواستار آزادی سیاسی شدند. تاب‌آوری و ابعاد چشمگیر این اعتراضات مستقیماً با مشارکت محوری زنان در این جنبش ارتباط دارد. مادامی که زنان در خط مقدم مبارزه هستند، جنبش‌های توده‌ای شانس بیشتری برای موفقیت دارند و به احتمال زیاد به نظام دموکراتیک مساوات‌طلبانه‌تری منتهی خواهند شد. این یکی از دلایلی است که روشن میکند چرا اعتراضات کنونی بقای رژیم ایران را با تهدید مواجه کرده است. همانگونه که دو نفر از ما (چنووت و مارکس) در اوایل سال جاری در فارن افرز نوشتیم: «زنانِ کاملاً آزاد و فعال از نظر سیاسی تهدیدی برای اقتدارگرایی و رهبران اقتدارگرا هستند ــ بنابراین، این رهبران دلایلی راهبردی برای تبعیض جنسیتی و سیاست‌های جنسیت‌گرایانه‌ی خود دارند.»

در یک سال گذشته کنترل حکومت بر زندگی زنان، بهویژه در ارتباط با قانون حجاب، در ایران تشدید شده است. ویدیوهای پربازدید در فضای مجازی از گشت ارشادی که قانون حجاب را با خشونت اجرا میکند، موجی از خشم و نافرمانی را در جامعه دامن زده است. مرگ امینی بدون شک نقطه‌ی عطفی در این جریان بود.

در این جنبش زنان از همان ابتدا حال‌وهوای اعتراضات را مشخص کردند و راه‌های بدیعی را برای ابراز خشم خود علیه دولت یافتند. گرچه مردان نیز به‌صورت گسترده مشارکت داشته‌اند، اما این کار را با اسم رمز مهسا امینی و با استقبالی بی‌سابقه از گفتمان فمینیستی انجام می‌دهند. از این رو، سازمان‌دهی و خروش زنان زمینه را برای خیزشی بسیار گسترده‌تر از سوی معترضان دموکراسی‌خواه فراهم کرده است.

برهه‌ی کنونی امیدی روشن و در عینحال نگرانیِ بزرگی را در دلِ خود جای داده است. هرچند مشارکت گسترده‌ی زنان در خط مقدمِ جنبش‌های اعتراضی اغلب بر کاراییِ این جنبشها می‌افزاید، در عین حال خطرات را نیز به میزان چشمگیری افزایش میدهد. اگر رژیم ایران بتواند معترضان را شکست دهد، این احتمال وجود دارد که در آینده واکنش مردسالارانه‌ی بسیار شدیدتری از خود نشان داده و در نتیجه حقوق زنان و آزادیهای سیاسی ایرانیان را چند دهه به عقب براند.

 

کنترل و پایش جسم زنان

در ماه‌های پیش از کشتهشدن مهسا «ژینا» امینی، خشم فروخورده رفته‌رفته در ایران روی هم انباشته میشد. زنی به نام سپیده رشنو، پس از درگیری با یکی از زنان مجریِ حجاب اجباری در اتوبوس شهری که ویدیویش در ماه ژوئیه در فضای مجازی منتشر شد، دستگیر شد، مورد ضربوشتم قرار گرفت و در تلویزیون دولتی مجبور به «اعتراف» شد. در رویدادی دیگر، ویدیویی پربازدید نشان می‌دهد که مادری سعی می‌کند یک ون پلیس را متوقّف کند و فریاد میزند: «لطفاً دخترم را آزاد کنید! او بیمار است!» اما ون بدون توجه به التماسهای مادر مسیرش را ادامه میدهد. علاوه بر اقدامات مغرضانه‌ی این‌چنینی در مورد حجاب، اخیراً حکومت سیاست جدیدی درباره‌ی زاد‌ و ولد اجرا کرده است تا از این طریق کنترل و نظارت اجتماعی خود را بر زنان و خانواده‌ها تحمیل کند و آماده است تا زنان را بیش از‌ پیش از حوزه‌ی عمومی به حاشیه براند. این سیاست که از سوی کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد محکوم شده است، سقط جنین را جرم تلقی کرده و تنظیم خانواده و مراقبتهای بهداشتی باروری مانند نظارت بر جنین، دسترسی به وسایل پیشگیری از بارداری و وازکتومیهای داوطلبانه را محدود می‌کند.

 جنبش‌هایی که زنان در آنها نقش برجسته‌ای ایفا می‌کنند اغلب تعداد بسیار بیشتری از شرکت‌کنندگان را به خود جذب می‌کنند. آنها به طور میانگین حدود هفت‌برابر بزرگ‌تر از جنبش‌هایی هستند که زنان را به حاشیه می‌برند ــ و جنبش‌های بزرگ‌تر احتمال موفقیت بیشتری نیز دارند.

مونا تجلّی، پژوهشگری که در حوزه‌ی مشارکت سیاسیِ زنان تحقیق میکند، خاطرنشان کرده است که در دو دهه‌ی گذشته، زنان ایرانی شاغل در داخل و بیرون از بدنه‌ی حکومت، در بازکردن فضای سیاسی و افزایش مشارکت فارغ از تبعیض پیشرفت‌های چشمگیری داشته‌اند. او برای مثال میگوید که اعتراضات خشونت‌پرهیز متعدّدی علیه حجاب اجباری از زمان اجرایی‌شدن آن در سال ۱۹۷۹ وجود داشته است. در سال ۲۰۱۸ نیز نمایندگان زن مجلس ایران اولین نظرسنجیِ رسمی در مورد احکام دینی حکومت پیرامون پوشش زنان را ترتیب داده بودند که نتایج آن نشان می‌داد که اکثریت قاطع ایرانیان با چنین اقداماتی موافق نیستند. اما در سال ۲۰۲۰، سرکوبهایی با ماهیت محافظه‌کارانه در جهت معکوسکردن این دستاوردهای دیریاب آغاز شد و طی آن رهبران بنیادگرا زنان شجاع و صریح‌الهجه را از نامزدی در انتخابات منع کردند، آنها را با اتّهامات واهی تحت تعقیب قرار دادند، حمایت تمام‌عیارِ خود را معطوف به نامزدهای تندرو از هر دو جنس کردند و به شکل وحشیانه‌ای قوانین مرتبط با پوشش اسلامی را به اجرا در‌آوردند. اکنون اما زنان و مردان ایرانی برای مبارزه به پا خاسته‌اند.

زنان از دیرباز از عاملان و بانیان تغییر در ایران بودهاند. مشارکت چشمگیر زنان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۷، محمد خاتمی را به قدرت رساند و به آغاز دوره‌ی اصلاحات در ایران کمک کرد. زنان در جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ که علیه تقلّب در انتخابات دولتی شکل گرفته بود، نقش‌ بسیار مشهودی داشتند و بخشی قابلتوجه، اگر نگوییم اکثریت فعّالان خط مقدم این جنبش را تشکیل می‌دادند. علاوه بر این، زنان ابتکارات متعدّدی را برای کمک به حفظ و بقای جنبش در خیابانها از خود نشان داده‌اند، از جمله تشکیل گروههایی نظیر مادران دادخواه و مادران صلح؛ گروههایی متشکل از زنانی که فرزندانشان کشته یا دستگیر شده بودند، و خواستار آزادی و اجرای عدالت برای فرزندان خود بودند.

اما محوریت حقوق زنان در خیزش کنونی ایران آن را از نمونه‌های قبلی بسیج سیاسیِ زنان در این کشور متمایز کرده و به نمونه‌ای بی‌نظیر در میان جنبش‌های توده‌ای اخیر در خاورمیانه بدل کرده است. از بهار عربی در سال‌های ۲۰۱۰-۲۰۱۱ تا انقلاب سودان در سال ۲۰۱۹، آتش تظاهرات در منطقه اغلب در واکنش به مرگ مردان جوان شعله‌ور میشد. این اولینبار در تاریخ اخیر منطقه است که خیزشی سراسری با کشتهشدن یک زن جوان ــ آنهم زنی از یکی از گروه‌های اقلیت قومی ــ شعله‌ور شده است. موج اعتراضات کنونی با نام رمز امینی حاکی از حمایت گسترده از قدرت و عاملیت سیاسیِ زنان بهعنوان محور تغییرات سیاسی در ایران است و در عین حال ماهیت جنسیتیِ سرکوب توسط رژیم را نشان می‌دهد.

 

موضوع تنها زنده ماندن نیست، شکوفا شدن است

جنبش‌هایی که توسط زنان رهبری می‌شوند، نسبت به جنبش‌هایی که زنان را به حاشیه می‌رانند، نوآورانه‌ترند

این خیزش با دیگر کارزارهای چندسال اخیر تفاوت دارد، زیرا بهنحوی مشهود و مصرّانه توسط زنان رهبری میشود. از تجمعات کوچک در میدان‌ها و چهارراهها گرفته تا حضور در خط مقدم تظاهرات‌ عظیم، زنان نه تنها تجسم و نماد آزادی هستند، بلکه برای مطالبه‌ی آن خطرات زیادی را نیز متحمل می‌شوند ــ و در برخی موارد، جان خود را نیز از دست می‌دهند. این امر سرکوب خیزش را برای رژیم بیش‌از‌پیش دشوار کرده و شانس جنبش برای ایجاد تغییر را افزایش داده است. جنبشهایی که زنان در آنها نقش برجسته‌ای ایفا میکنند اغلب تعداد بسیار بیشتری از شرکتکنندگان را به خود جذب می‌کنند. آنها به طور میانگین حدود هفتبرابر بزرگتر از جنبشهایی هستند که زنان را به حاشیه میبرند ــ و جنبش‌های بزرگتر احتمال موفقیت بیشتری نیز دارند. به دلیل قطع اینترنت و سانسور اطلاعاتی نمیتوان بهدرستی فهمید که تاکنون چند نفر در این جنبش مشارکت کرده‌اند. با این حال، همانطور که محمدعلی کدیور، جامعه شناس، اشاره کرده است، جنبش کنونی حمایتهای بسیار گستردهتری را نسبت به دیگر اعتراضات اخیر ایران، هم در خیابان‌ها و هم از سوی بخشهای اصلیِ جامعه به خود جلب کرده است. جدا از مخالفان ترقی‌خواه، دانشجویان و روشنفکران در شهرهای بزرگ، این جنبش پایگاه حمایتی متنوعی، از کارگران نفت تا ورزشکاران و هنرمندان برجسته و کسبه‌ی بازار تهران، را درگیرِ خود کرده است.

جنبش‌هایی که تعداد زیادی از زنان را در خود جای داده‌اند در نظر ناظران مشروع‌تر تلقی می‌شوند و این افراد اغلب واکنشی مثبت نسبت به قدرت نمادین مادربزرگ‌ها و دختران دانش‌آموزی که شجاعانه دست به اعتراض میزنند، نشان می‌دهند. در ایران، اخبار مربوط به کشتهشدن یا بازداشت دانش‌آموزان ــ اغلب در جریان حملات به مدارس دخترانهای که مظنون به سرپیچی از قانون حجاب اجباری هستند ــ صنف فرهنگیان را وادار به اعتصاب و درخواست استعفای وزیر آموزشوپرورش کرده است. مشارکت زنان در جنبش‌های توده‌ای همچنین به فعّالان امکان می‌دهد تا به اهرم‌های اجتماعیِ تغییر که زنان در خانواده‌ها و اجتماعات خود در اختیار دارند، دسترسی پیدا کنند، جایی که زنان میتوانند از شبکه‌ها و هنجارهای متفاوتی نسبت به شبکه‌های تحت تسلط مردان بهره ببرند. برای مثال، زنان در خانوادهها و جوامع اغلب قادرند ادعاهایی اخلاقی را (به دلیل جنسیت خود) مطرح کرده و از قدرت اجتماعیِ خود به شیوههایی استفاده کنند که میتواند رفتار و نگرش اطرافیانشان را تغییر دهد. در نتیجه، جنبش‌های اعتراضی‌ای که از نظر جنسیتی فراگیر هستند، با تشدید هرچه بیشتر درگیری‌ها، اغلب در تضعیف وفاداریِ نخبگان رژیم، قدرتبخشیدن به اصلاح‌طلبان و کنار زدن تندروها، بهتر از سایر جنبشها عمل می‌کنند.

ویدیویی از یک مادر مسن منتشر شده است که پسرش را از دست گروهی از مأموران که برای سرکوب معترضان آماده می‌شوند، نجات میدهد. برخی از سلبریتی‌های زن نیز با نمایش تصویر خود در بیلبوردهای دولتیِ «زنان سرزمین من» مخالفت کردهاند. فاطمه معتمدآریا، بازیگر ایرانی و برنده‌ی چند جایزهی سینمایی، از نخستین افرادی بود که به صورت علنی اعتراض کرد و با انتشار ویدیویی بدون حجاب گفت: «در سرزمینی که کودکان خردسال، دختران کوچک و جوانان آزادیخواه در میادینش کشته میشوند، من زن به حساب نمیآیم.»

در سراسر جهان جنبش‌هایی که توسط زنان رهبری می‌شوند، نسبت به جنبش‌هایی که زنان را به حاشیه میرانند، نوآورانه‌ترند ــ که این امر بهویژه در مورد تاکتیک‌های عدم‌همکاری صدق میکند. در ایران برخی از تاکتیک‌های اعتراضی به‌شیوه‌ی منحصربه‌فردی جنسیتی هستند. زنان حجاب از سر بر‌میدارند، آن‌ را در آتش می‌سوزانند یا در حالی که شعار می‌دهند روسریهای خود را در هوا تکان می‌دهند. برای نمونه، میتوان به دختران دانش‌آموزی اشاره کرد که خطاب به یکی از نمایندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فریاد می‌زنند «برو گمشو» و او را از مدرسه بیرون میکنند. زنان با قیچی کردن موهای خود در ملأ عام، درون‌مایه‌ی ایرانی و باستانیِ عزاداری و ابراز خشم نسبت به بی‌عدالتی را مجدداً احیا کرده و از این طریق شیوه‌ی نمادین جدیدی از اعتراض را در سطح بین‌المللی به وجود آوردهاند. مادر ۸۰ ساله‌ای که پسرش در زندان کشته شده است، پس از یک عمر رعایت حجاب، در حمایت از جنبش و در برابر دیدگان مردم موهایش را کوتاه میکند.

از خیابان‌های سنندج، مرکز استان کردستان، تا همسایگان ایران یعنی افغانستان و ترکیه، و تا پارلمان اتحادیهی اروپا و بلژیک، زنان در سراسر جهان به موهای خود از هر رنگ و بافتی قیچی میزنند تا از این طریق خشونت علیه جسم زنان را نشان داده و امتناع خود از پذیرش موازین محافظه‌کارانهی زیبایی و اخلاق را به نمایش بگذارند.

سرانجام، اینکه کارزارهایی که زنان به‌ نحوی برجسته در آنها مشارکت می‌کنند، در برابر سرکوب تاب‌آوریِ بیشتری از خود نشان می‌دهند که این تا حدودی به این دلیل است که اعتراضات فراگیر به احتمال بیشتری خشونت‌پرهیز باقی می‌مانند. خشونت دولتی علیه زنان معترض میتواند نتیجهی معکوس داشته باشد؛ حمله به زنان و کودکان اغلب نامشروع تلقی شده و حاکی از ضعف حکومت است. این امر در تظاهرات سال ۲۰۰۹ ایران به طرز تلخی مشاهده شد، زمانی که ندا آقا سلطان، زنی ۲۶ ساله، هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد و سپس به یکی از شهدای جنبش بدل گردید. گزارشها حاکی از آن است که در جریان ناآرامیهای کنونی، رژیم ایران بیش از ۸۰۰۰ نفر، از جمله صدها کودک را دستگیر کرده و بیش از ۲۰۰ معترض را کشته است.[1] زمانی که با پیر و جوان، زن و کودک، اینگونه با خشونت رفتار میشود، مشروعیت استفاده از زور توسط نیروهای امنیتی با خطر جدی مواجه می‌شود.

 

خطر شکست

از نظر تاریخی جنبش‌هایی که شمار زیادی از زنان را در خود جای می‌دهند، بیش از جنبش‌های عمدتاً مردانه به پیشرفت‌های دموکراتیک می‌انجامند. از آن‌جمله میتوان به مبارزات دموکراسی‌خواهانه در آرژانتین، برزیل، شیلی، فیلیپین و لهستان در دهه‌ی ۱۹۸۰ اشاره کرد. در کشورهایی که چنین کارزارهایی به موفقیت میرسند، افزایش دموکراسی‌سازی معمولاً در سال‌های بعد به افزایش احترام به آزادی‌های مدنی و برابریِ جنسیتی می‌انجامد.

در نتیجه، چنین جنبشهایی خطرات پیشِ روی رژیمهای خودکامه را افزایش می‌دهند. اما درصورتی که این جنبشها با شکست مواجه شوند، اغلب واکنشهای شدید مردسالارانه را به دنبال خواهند داشت و در نتیجه حقوق زنان به سطوحی پایین‌تر از پیش از آغاز جنبش باز‌خواهد گشت.

اکنون حکومت ایران آزادی بیان و حاکمیت زنان بر جسم خود را به گونه‌ای محدود کرده است که تأثیرات جدی بر آزادی جابه‌جایی و سفر، فرصت‌های شخصی و حرفه‌ای و تعیین سرنوشت این بخش از جامعه دارد. این امر در همراهی با تبعیض جنسیتیِ موجود در قانون، پیامدهای اقتصادی و سیاسیِ مهمی به همراه داشته است: «زنان در ایران گرچه بیش از ۵۰ درصد از فارغالتحصیلان دانشگاه‌ها را تشکیل میدهند اما تنها ۱۴ درصد از بازار کار را به خود اختصاص داده‌اند». اگر جنبش کنونی دچار تزلزل شده و رو به‌ افول گذارد، زنان ایرانی احتمالاً با تحمیلِ هر‌چه سخت‌تر سیاست‌های مردسالارانه و سرکوبگر حکومت مواجه خواهند شد.

هیچکس نمیتواند پیشبینی کند که جنبش یا رژیم حاکم، کدام یک پیروز خواهند شد. با وجود این، اکنون دیگر برخی تغییرات ظاهراً اجتنابناپذیر به نظر میرسد. حس شکست‌ناپذیریِ رژیم و نیز بهحاشیهراندن زنان در سیاست از بین رفته است. و مبارزه با سیاست‌ها و ارزش‌های مردسالارانه احتمالاً بدون توجه به آنچه در ادامه اتفاق می‌افتد، همچنان ادامه خواهد داشت. حتی اگر اعتراضات به فروپاشی رژیم نینجامد، فریادهای کنونیِ «زن، زندگی، آزادی!» چشمانداز اجتماعی و سیاسی را دچار تغییر کرده است. و اتحادی در میان گروههای مختلفی نظیر دختران دانشآموز، کارگران صنعت نفت و ناسیونالیست‌های کرد پدید آمده است. علاوه بر ‌این، مطالبات این جنبش در سراسر جهان ــ از جمله در ایالات متّحده ــ طنینانداز شده است، جایی که در آن محدودیت‌هایی بر آزادی باروری زنان تحمیل شده و خشونت علیه آنان در سیاست، حس مشترکی از اتّحاد و همدردی را به وجود آورده است.

این جنبش در ادامه باید موانع و مشکلات سازماندهی را پشت سر گذاشته و بر خاموشیِ اطلاعاتیِ تحمیلشده از سوی حکومت غلبه کند. بازیگران بینالمللی میتوانند با ارائهی ابزارهای جایگزین برای دسترسی آزاد به اینترنت به معترضان کمک کنند و آنها را قادر سازند تا سانسور و قطع اینترنت از سوی حکومت را دور زده و با یکدیگر و سایر نقاط جهان ارتباط برقرار کنند. اما حتی بدون چنین کمک‌هایی نیز ویدیوها و عکس‌هایی که در رسانه‌های ایران منتشر شده است نشان می‌دهند که زنان چگونه می‌توانند به‌عنوان عوامل قدرتمند تغییر، حتی ــ و شاید به‌ویژه ــ تحت سیاست‌ها و خودکامگیِ مردسالارانه دست به عمل بزنند.

 

برگردان: م. امیر


اریکا چنووت استاد دانشکده‌ی کِنِدی و مؤسسه‌ی مطالعات عالیِ رادکلیف در دانشگاه هاروارد است. زوئی مارکس استاد سیاست‌‌گذاری عمومی در دانشکده‌ی کندی در دانشگاه هاروارد و از همکاران مرکز مطالعات آفریقا در همین دانشگاه است. فاطمه حقیقت‌جو نماینده‌ی پیشین مجلس جمهوری اسلامی ایران و یکی از بنیان‌گذاران و مدیر عامل سازمان «ابتکار عمل برای دموکراسی» است. آنچه خواندید برگردان این مقاله‌ با عنوان اصلی زیر است:

Zoe Marks, Fatemeh Haghighatjoo, and Erica Chenoweth, ‘Iran’s Women on the Frontline’, Foreign Affairs, 31 October 2022.


[1] تا زمان ترجمهی این مقاله طبق آمار خبرگزاری هرانا این رقم به ۳۱۷ نفر رسیده است و تعداد دستگیرشدگان نیز نزدیک به ۱۴ هزار نفر است. م.