متن حاضر ترجمهای است از صفحات ۵۷ و ۵۸ کتابِ ایستادگی مدنی: آنچه هرکس باید بداند، نوشتهی اریکا چنووِت (استاد حقوق بشر و امور بینالملل در هاروارد)؛ منتشر شده در سال ۲۰۲۱. ترجمه و طرح برخی از مباحث این کتاب بهمعنای موافقت مترجم با تمام یا حتی اکثر مطالبِ مطرح شده نیست بلکه در راستای افزودن بر دستمایههای گفتوگو، تأمل و بسط تنوع و امکانهای اندیشهورزی در جنبشهای اجتماعی است. در عینحال، موضوعاتی که در این کتاب مطرح شده مستقل از میزان موافقت یا مخالفت ما با محتوای آنها، موضوعاتِ اساسیِ بسیاری از بحثهای داغِ این روزهای جامعهی جنبشیِ ایران هستند. ازاینرو به مترجمان و ناشران علاقمند پیشنهاد میکنم به ترجمهی کامل و نشر این کتاب همت گمارند؛ به هر آنکس که از دستش برآید.
(Chenoweth, Erica. 2021. “Civil Resistance: What Everyone Needs to Know.” New York: Oxford University Press.)
***
آیا آسیبرسانی به اموال، «مقاومت مدنی» محسوب میشود؟
نظرات دراینباره متفاوتند. اغلبِ متخصصانِ این عرصه، مبارزهی خشونتپرهیز را آن کنشی میدانند که توسط مردمانی غیرمسلّح انجام شود که به کسی آسیب بدنی نمیزند یا کسی را تهدید به آن نمیکند. [در این چارچوب،] آسیب به اموال اگر بهصورتی دقیق و باقاعده صورت گیرد و پیامی روشن دربر داشته باشد، میتواند یک روشِ بیخشونتِ کارشکنی در امور لحاظ شود. اما اگر این امر بهصورتی لگامگسیخته، بیهدف و حسابنشده صورت گیرد یا پیامی مبهم و دوپهلو ارسال کند مبنی بر اینکه شاید مرتکبینِ آن قصد صدمه به اشخاص را هم داشته باشند، در اینصورت خیلیها ممکن است آسیب به اموال را وضعیتی مبهم [و مستعدّ خشونت] تلقّی کنند، با آنکه بهشیوهای خشونتبار صورت نگرفته است.
یک مثال مشهور در این زمینه به دسامبر ۱۷۷۳ [و آغاز فرآیندهای منجر به استقلال آمریکا] بازمیگردد. در آنزمان، حدود ۶۰ آمریکاییِ معترض و هوادار استقلال [از بریتانیا] که خود را به شکل سرخپوستانِ موهاوک درآورده بودند در بندر بوستون وارد سه کشتی بازرگانی شده و ۳۴۲ صندوق چای را به دریا ریختند. آنان با وسواس فراوان دقت میکردند که اموالی را بی-جهت تخریب نکنند؛ حتی بنابر قول مشهور، یک قفل آهنی را که هنگام بازکردن درب انباری شکسته بودند، جایگزین کردند.[1] این کار بی تردید به هیچکس آسیب جسمانی نرساند؛ در عینحال، پیامی روشن برای مقاماتِ استعمارگرِ بریتانیایی دربرداشت مبنی بر اینکه مستعمرهنشینان قادر به وارد کردن خسارات اقتصادی هستند ــ چنانکه در این مثال، فقط در یک شب، خسارت وارده بالغ بر ۱۰هزار لیره شد (معادلِ بیش از ۱/۵ میلیون پوندِ امروز).[2] عاملان این کار بهطرزی گسترده توسط سایر انقلابیون تحسین و بهعنوان میهنپرست مورد ستایش قرار گرفتند. همچنین سایر رهبرانِ طرفدار استقلال که مایل به جداشدن از بریتانیای کبیر بهشیوهای بیشتر تدریجی، گامبهگام و مذاکرهمحور بودند نیز از محکوم کردنِ آنان اجتناب کردند. دو قرن بعد، در طی دههی ۱۹۶۰ در ایالاتمتحده، برخی فعالانِ ضدّجنگ کارتهای آمادهبهخدمتِ [نظامی]شان را ــ که جزء اموال فدرال محسوب میشد ــ بهعنوان اعتراض به جنگ ویتنام سوزاندند و از بین بردند. فعالانِ ضدّجنگ دیگری در تلاش برای پیشگیری یا خاتمهدادن به ستیزهجوییها سعی کردند سلاحها و مهماتی را از بین ببرند. در تمام این موارد، تخریب اموال در عین اجتناب از آسیبرسانی [بدنی] به دیگران صورت گرفت، اهدافی دقیق و معیّن داشت، و پیامی روشن از هدفی خشونتپرهیز را به نمایش میگذاشت.
اما آسیب به اموال وقتیکه بی هدف و حسابنشده به نظر برسد ــ مانند آتشکشیدن ساختمانها یا شکستن شیشههای خودروهای عبوری، خصوصاً زمانیکه بهصورتی غیرعمدی به کسانی (از جمله رهگذران) صدمه وارد کند ــ میتواند پیامهای مغشوشتری دربر داشته باشد. شکستن شیشهها، سوزاندن خودروها و تخریب خانهها اغلب موجبات انتقاد گستردهی عمومی را فراهم میکند. چنین اَعمالی برای بسیاری از افراد، بیشتر حکایت از هرجومرج و آشوب دارد تا تمایلی به پدیدآوردنِ یک نظامِ عادلانهتر. همچنین بستر تاریخی و فرهنگی میتواند در اینکه جامعهی بزرگتر چنان تاکتیکهایی را چگونه تفسیر کند نقش داشته باشد. بهعنوان مثال، در کشورهایی که اخیراً از جنگ یا کشتارهایی جمعی بهدرآمدهاند که تخریب اموال را نیز در برنامه داشته، انهدام داراییها ممکن است بیشتر منجر به لطمهی روحیِ جمعی شود تا منجر به جلب توجه یا همدردی. بسیاری از شاهدان دربارهی پیام این اَعمال سردرگم میشوند. ممکن است برای ناظران مسئله شود که: آیا تظاهرکنندگان فقط دارند خشم خود را خالی میکنند؟ یا در حالِ نافرمانی در برابر اقتدار مقامات هستند؟ آیا دارند با بیمبالاتی، کسبوکارهای محلّی را نابود میکنند؟ یا در حالِ هدف قراردادنِ کسبوکارهای خاصی بهعنوان تلافی هستند؟ آیا قصدشان فرستادنِ پیامی گستردهتر دربارهی ضرورتِ نابودی سرمایهداری و نابرابریهای اقتصادیِ ناشی از آن است؟ اگر آنان عزمِ نابودی سرمایهداری را کردهاند، چه چیزی را بهجای آن قرار است بنا نهند؟ چه کسانی در آن جامعهی جدید پذیرفته و چه کسانی از آن طرد و حذف خواهند شد؟
چنین سؤالاتی آگاهانه یا نیمهآگاهانه، ذهن بسیاری از کسانی را که در جریان اعتراضات، شاهد تخریب اموال در مقیاسی وسیع هستند به خود مشغول میسازد؛ حتی اگر آن اَعمال بهلحاظ روشی خشن نباشند. این امر مایهای فراهم میکند برای یک یادآوریِ مهم: بهصرفِ آنکه عملی ذیلِ عنوان عاری از خشونت طبقهبندی شود، لزوماً به آن معنا نیست که بهلحاظ تاکتیکی یا راهبردی عاقلانه باشد. مشابه همین را دربارهی هر شیوهی عاری از خشونت دیگر میتوان طرح کرد.
برگردان: فرهاد میثمی
(آبان ۱۴۰۱، زندان رجاییشهر)
[1] Kurlansky, Mark. 2006. “Nonviolence: Twenty-five lessons from the history of a dangerous idea.” New York: Modern Library. (Page 78)
[این کتابِ مارک کورلانسکی، به فارسی با عنوان «خشونتپرهیزی: تاریخ یک اندیشهی خطرناک» با ترجمهی عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی توسط نشر پیکان منتشر شده است. مطلبِ ذکر شده را میتوانید در صفحهی ۱۱۵ آن بیابید.]
[2] [مترجم: شاید تصور این کنشگران از آن ساختار اقتصادی بهنحوی بوده که بازتاب آن خسارات را متوجهِ خود نمیدیدند بلکه آن را منحصر به بازرگانان و دولت استعماری میپنداشتند؛ یا شاید ارزش اثر نمادین عملشان را بیش از خساراتی که حتی به خودشان نیز منعکس شود میدانستهاند.]