خیزش مردمی ۱۴۰۱؛ چرا دانش‌آموزان به‌رغم هزینه‌های سنگین خطر می‌کنند؟

بیش از ۱۵ درصد جان‌باختگان خیزش سراسری اخیر در ایران دانش‌آموز بوده‌اند. در چهار دهه گذشته بر دانش‌آموزان چه رفته و دستاورد جمهوری اسلامی برای آنان چه بوده است؟ اسد سیف، پژوهشگر، تلاش کرده به این پرسش پاسخ دهد.شمار دانش‌آموزان جان‌باخته در اعتراض‌های اخیر ایران را بیش از ۶۰ تن اعلام کرده‌اند. حضور این افراد در جنبش سراسری که در بین آن‌ها از کودک هشت‌ساله تا جوان هفده‌ساله دیده می‌شود، نشان از همراهی گسترده دانش‌آموزان دارد با مردمی که در اعتراض به حکومت به خیابان‌ها آمده‌اند و دادخواه حقوق پایمال‌شده خود هستند.

دانش‌آموزان و انقلاب

در پی انقلاب ۵۷ نخستین واکنش آموزش و پرورش نسبت به مدارس را می‌توان در “پاکسازی” خلاصه کرد. تحت این عنوان نخست آموزگاران دگراندیش اندک‌اندک از آموزش و پرورش اخراج شدند. این اخراج، دانش‌آموزانی را نیز که در فعالیت‌های صنفی فعال بودند شامل می‌شد.

هم‌زمان با آن متون آموزشی مورد بازبینی قرار گرفت. در کتاب‌های درسی نه تنها نمادهای سلطنت، بلکه آثار ادبیات و هنر مدرن نیز حذف شدند و تاریخ دگرسان نوشته شد. یورش چنان بنیادگرایانه بود که حتی اشعار فردوسی و به همراه آن تمامی ادبیات معاصر حذف شدند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

آن‌چه جایگزین شد، در واقع تعلیمات دینی بود که نه تنها کتاب تعلیمات دینی، بلکه متون کتاب‌های فارسی و حتی ریاضیات را نیز در بر گرفت. تاریخ ایران نیز با یک پرش از زمان پیامبر اسلام و با مردود نمودن سال‌ها تاریخ ایران، به خرداد ۴۲ رسید و همین مبنایی شد برای تاریخ و تاریخ‌نویسی در کتاب‌های درسی. و سرانجام اینکه؛ علم و دانش و هرگونه شک علمی از متون درسی حذف شد تا ایدئولوژی حکومت به جای آن بنشیند.

محیط آموزشی نیز از شادی و بازی پاکسازی شد. در مدارس دخترانه فاجعه عمیق‌تر اتفاق افتاد. روپوش‌های تیره را می‌بایست مقنعه‌ای تیره‌تر کامل می‌کرد. دیوارهای مدارس چنان قد کشیدند تا دخترکان پیچیده در حجاب اجباری از نظرها پنهان شوند و دختران دانش‌آموز آسمان و آفتاب نبینند.

همانطور که گل و گیاه و بازی از متون آموزشی حذف شده بودند، بر دیوار کلاس‌ها هم عکس کشته‌شدگان جنگ در کنار تصاویری بخصوص از “رهبر انقلاب” قرار گرفت. موسیقی نیز از متون درسی حذف و ورزش و بازی نیز محدود شد.

با آغاز جنگ و تبلیغ در مدارس برای اعزام دانش‌آموزان به جبهه، ۳۲ هزار دانش‌آموز در جبهه‌های جنگ کشته شدند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

در چنین فضایی که خنده و شادی و بازی را در آن راه و جایی نبود، افسردگی چیره شد. و این موضوعی بود که بارها و بارها از آن در سمینارهای دولتی و نشریات سخن گفتند و نوشتند، ولی “اسلام عزیز” حکومتی جز این را برنمی‌تافت.

تحصیل در ایران

تحصیل طبق قانون اساسی برای همگان، از دبستان تا دانشگاه، رایگان است. در نخستین سال انقلاب تمامی “مدارس ملی” نیز دولتی اعلام شدند. این تصمیم اما بر پا نماند و در سال ۱۳۶۷ قانون “تأسیس مدارس غیرانتفاعی” به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. این مدارس در واقع همان راهی را پیش گرفتند که دانشگاه آزاد و دیگر دانشگاه‌های غیردولتی در ایران. هدف نیز همانا سود بود، نه فرهنگ.

بر اساس آمار منتشرشده از سوی “مرکز برنامه‌ریزی و فناوری اطلاعات”، هم‌اکنون بیش از ۱۵ میلیون دانش‌آموز در ۱۱۰ هزار مدرسه ثبت‌نام کرده‌اند که از این میان هشت‌ میلیون و ۲۷۸ هزار و ۲۸۲ نفر در دوره ابتدایی، سه میلیون و ۴۳۷ هزار و ۶۷۳ نفر در دوره متوسطه اول و دو میلیون و ۶۸۹ هزار و ۳۴۴ نفر در متوسطه دوم به تحصیل مشغول هستند.

از میان دانش‌آموزان کشور، یک میلیون و ۴۸ هزار و ۸۷۹ دانش‌آموز در مدارس غیردولتی که نام “غیرانتفاعی” بر خود دارند، به تحصیل مشغول هستند. شرط پذیرش دانش‌آموزان در این مدارس، پرداخت شهریه‌ای بالا، داشتن معدل برتر، آزمون ورودی و مصاحبه است. تعداد دانش‌آموزان در هر کلاس حداکثر ۲۰ نفر است و این در حالی ا‌ست که در مدارس دولتی تا ۵۰ نفر در یک کلاس حضور دارند.

شهریه مدارس غیرانتفاعی متغیر است و با توجه به تورم هر سال بالاتر می‌رود. در سال گذشته (۱۴۰۰) این مبلغ برای دوره ابتدایی سه تا ۱۰ میلیون تومان، برای دوره متوسطه اول پنج تا ۱۵ میلیون و برای دوره متوسطه دوم ۱۵ تا ۳۵ میلیون تومان است.

در نظام طبقاتی حاکم بر آموزش و پرورش فرزندان قشر متوسط به پایین را راهی به مدارس غیرانتفاعی نیست. به گزارش خبرگزاری تسنیم، نزدیک به نهادهای امنیتی “۷۶ درصد دانش‌آموزان مدارس غیردولتی فرزندان کارمندان دولت هستند. و ۷۰ درصد رتبه‌های برتر کنکور” از همین دانش‌آموزان هستند.

سهم مدارس “نمونه دولتی” در این میان به ۱۳ ‌درصد می‌رسد. به بیانی دیگر، از جمعیت ۱۵ میلیونی دانش‌آموزان، ۱۴ میلیون آن که در مدارس دولتی درس می‌خوانند، از ادامه تحصیل در دانشگاه‌های دولتی محروم هستند. بخشی از این عده همان‌هایی هستند که جذب دانشگاه‌های غیردولتی می‌شوند تا از جیب خانواده‌ها پول به جیب سرمایه‌داران نظام واریز شود.

این را نیز باید در نظر گرفت که برخلاف مدارس غیرانتفاعی، بیشتر مدارس دولتی محتاج بازسازی و تعمیرند و در مناطقی از کشور به علت نبود مدرسه، دانش‌آموزان نه تنها محروم از تحصیل‌اند، بلکه از سوء‌تغذیه نیز رنج می‌برند. هر سال عکس‌هایی در رسانه‌های ایران منتشر می‌شود که دانش‌آموزان مناطق محروم، در زیر آفتاب و یا درون چادری محقر که برپا داشته‌اند، درس می‌خوانند.

امید به فردایی بهتر

فلاکت و ورشکستگی آموزش و پرورش پس از چهار دهه به آن‌جا رسیده که حال نه تنها “تحصیل رایگان” در آن، بلکه فراهم نمودن امکان تحصیل، بنای مدارس و استخدام آموزگار هم می‌توانند خواست‌هایی عاجل برای جامعه باشند.

البته باید حتی طبق اعتراف معاون وزیر آموزش و پرورش، بیش از نیم میلیون دانش‌آموزی که در سال جاری از تحصیل محروم شده‌اند و یا به گزارش روزنامه “جهان صنعت”، پنج میلیون دانش‌آموزی را که به علت فقر مجبور به ترک تحصیل شده‌اند را نیز در همین پرونده ورشکسته جای داد.

در کنار این داده‌ها، می‌توان به آمار کودکان کار هم اشاره کرد که شمار آنها را شش میلیون اعلام می‌کنند. اینان همان دانش‌آموزانی هستند که به علت فقر موجود مجبورند به جای حضور در کلاس‌های درس، با کاری طاقت‌فرسا مخارج خود و خانواده‌شان را تأمین کنند.

کودکانی که امروز به خیابان‌ها آمده‌اند و به جنبش اعتراضی سراسری پیوسته و در بازی مرگ و زندگی حضوری فعال دارند، از میان مجموعه‌ای از همین کودکان هستند؛ آنانی که شادی می‌جویند و در مدرسه و متون درسی نمی‌یابند؛ آنانی که بازی می‌خواهند و در محیط آموزشی از آن محروم‌اند؛ آنانی که مشتاق تحصیل‌اند، اما راه به مدرسه و دانشگاه ندارند؛ آنانی که باید در کلاس‌های درس بنشینند، ولی مجبور به کارند. این‌ها همان‌هایی هستند که با امید به زندگی بهتر، در واقع برای زندگی، مبارزه آغاز کرده‌اند.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.