حال یاسر رحمانیراد در گفتوگو با بخش فارسی دویچه وله جزییات بیشتری در این باره ارائه میدهد: «مهاباد در ۲۸، ۲۹ و ۳۰ آبانماه بر اثر شدت سرکوبها عملا به یک منطقه جنگی تبدیل شده بود؛ خیلی از مجروحان هم به مراکز درمانی اعتماد نداشتند. از این رو، من و دو همکارم با مقادیر زیادی دارو، وسایل اولیه جراحی، بخیه و آنتیبوتیک راهی مناطق کردنشین شدیم؛ چون اگر ساچمهها از بدن معترضان خارج نمیشدند، باعث عفونت میشدند. مجروحان فورا آنتیبیوتیک نیاز داشتند.»
بیشتر بخوانید: رضا شهپرنیا؛ معترضی که “عملا تیرباران شد”
به گفته او، برخی مراکز درمانی تحت فشار نهادهای امنیتی حتی نمیتوانستند برای تسکین اولیه درد به مجروحان و آسیبدیدگان ”سفالکسین” و اسپری بیحسکننده بدهند. حراست اغلب بیمارستانها نیز با نهادهای امنیتی همکاری میکردند.
این سه پزشک ابتدا روز ۹ آذرماه به سقز و پس از دو روز به مهاباد میروند. آنها که تصمیم داشتند برای نجات جان معترضان، نوعی اتاق عمل سرپایی ایجاد کنند، حوالی ساعت ۷ صبح روز ۱۲ آذرماه در هتلی در مهاباد توسط نیروهای پلیس امنیت نیروی انتظامی بازداشت میشوند: «به ما گفتند اسلحههایتان را تحویل بدین؛ ما گفتیم اسلحه چیه؟ ما پزشک هستیم.»
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
یاسر رحمانیراد البته پیشتر نیز در موارد مختلفی همچون سیل در لرستان و خوزستان و زلزله سرپلذهاب به صورت داوطلبانه و رایگان برای ارائه خدمات درمانی به میان آسیبدیدگان رفته بود.
او که متولد سال ۱۳۶۷ در شهرستان کوهدشت در استان لرستان است، رتبه ۵۶ در کنکور سراسری سال ۱۳۸۵ را به دست آورده و از دانشگاه شیراز مدرک پزشکی عمومی خود را دریافت کرده است.
این پزشک به دلیل فعالیتهای دانشجویی نیز بارها با تعلیق از دانشگاه و تبعید به شهرهای دیگر مواجه شده بود، بهگونهای که اخذ مدرک پزشکی عمومی او ده سال طول کشید.
در بازجویی چه گذشت؟
یاسر رحمانیراد و دو همکارش ابتدا به بازداشتگاه نیروی انتظامی و سپس به سلولهای انفرادی و عمومی زندان مهاباد منتقل میشوند: «در اتاقی ۳۰ مترمربعی حدود ۲۵ نفر بودیم. آنقدر جا کم بود که حتی نمیشد بخوابیم. نوبتی میخوابیدیم. عدهای مینشستند و عدهای دراز میکشیدند.»
رحمانیراد میگوید که بازجوها ابتدا بر این باور بودند که این پزشکان بهخاطر پول راهی این مناطق شدهاند: «براشون قابل پذیرش نبود که سه پزشک از کار و زندگی خودشون بزنن و بیان کمک مردم؛ بدون چشمداشت.»
بیشتر بخوانید: محمدرضا اسکندری؛ بیجان در کف درمانگاه با رویای آزادی
اتهامها اما رفتهرفته سیاسی میشوند و بازجوها تاکید دارند که این پزشکان ”از جایی” خط گرفتهاند؛ مشخصا از احزاب کُرد مخالف جمهوری اسلامی. این اتهام از سوی پزشکان بازداشتشده قویا رد میشود.
رحمانیراد میگوید: «من پنج روز سر یک عکس اینستاگرامیام بازجویی شدم، چون لباس کُردی تنم بود؛ فقط به همین بهانه.»
این پزشکان، علاوه بر سلول انفرادی، تحت انواع شکنجههای روانی قرار گرفتند: «یک بازجو اغلب با اسلحه بالای سرم بود؛ بازجوها به دروغ میگفتند مادرت خودکشی کرده و پدرت هم فوت شده. من چون با شگردهاشون آشنا بودم، میگفتم خدا رحمت کنه.»
بازجوها برای درهم شکستن این پزشکان به آنها میگفتند که هیچ خبری درباره آنها در هیچ رسانهای منتشر نشده و انگار گُم شدهاند.
به گفته رحمانیراد، لامپهای الایدی با نور شدید همواره در سلول انفرادی روشن بودند، به گونهای که زندانی ابتدا روز و شب را از دست میدهد، سپس خوابش به هم میخورد و نمیتواند بخوابد تا سرانجام تمرکز و هوش و حواسش به طور کلی به هم بریزد.
سوءاستفاده از اطلاعات خصوصی نیز دیگر حربه بازجویان بوده است: «بازجوها از طریق گوشی من به اطلاعات شخصیام دست پیدا کرده بودند و از طریق همین اطلاعات کاملا خصوصی، مرا تحت فشار گذاشتند تا به کار نکرده اعتراف کنم.»
رحمانیراد میگوید که در حین بازجویی بارها تهدید به مرگ شده است: «یکی از بازجوها گفت، همینجا یک گلوله خالی میکنیم تو سرت؛ گفتم خالی کنین.»
“۳۴ ساچمه در بدن یک نوجوان ۱۶ ساله”
به گفته یاسر رحمانیراد، بیشتر ساچمهها به سر، گردن، سینه و بهخصوص چشم معترضان اصابت کرده بود: «چنان به چشم معترضان شلیک شده بود که مطمئنم بهترین متخصصان دنیا هم نمیتونن اون چشمها رو به حالت اول برگردونن.»
این پزشک در یک مطب خصوصی دهها ساچمه را از بدن معترضان خارج کرده است. او درباره دلیل خودداری معترضان آسیبدیده از مراجعه به مراکز درمانی میگوید: «به بیمارستانها دستور داده بودن اسامی همه افرادی که مورد اصابت ساچمه قرار گرفته بودن رو [به نهادهای امنیتی] تحویل بدن.»
دردناکترین تجربه رحمانیراد درآوردن ساچمهها از بدن یک نوجوان ۱۶ ساله بوده است: «۳۴ ساچمه در بدنش بود، اما خوشبختانه هیچکدامشان به ارگان حیاتی این نوجوان نخورده بود. یکی از ساچمهها فقط یک سانتیمتر با شریانهای حیاتی در گردن او فاصله داشت.»
بیشتر بخوانید: جواد رضایی؛ قربانی فروباریدن “رگباری از ساچمهها”
یاسر رحمانیراد درباره میزان مرگبار بودن ساچمهها میگوید: «شلیک هر چقدر از فاصله نزدیکتر باشد، تعداد ساچمهها هم بیشتر میشود و احتمال مرگ بیشتر. اما اگر از فاصله بیشتر از هفت متر شلیک شوند، احتمال اینکه ساچمهها پخش بشوند، بیشتر میشود و در این حالت خطر مرگ یا آسیبهای جدی کمتر میشود.»
به بیانی سادهتر، ساچمهها اگر از فاصله نزدیک (کمتر از ۵ متر) شلیک شوند، همهشان احتمالا به اعضای مختلف بدن یک نفر اصابت میکنند و خطر مرگ را به شدت افزایش میدهند.
آثار شکنجه بر روی بدن زندانیان
یاسر رحمانیراد از مشاهده آثار شکنجه بر روی بدن بسیاری از زندانیان، بویژه شلاق به کف پا، خبر میدهد. به گفته او، دیگر شکنجهای که آثار آن بر بدن شماری از زندانیان دیده میشد، از سوی خود زندانیان ”جوجه کباب” نام گرفته است: «دست و پاها را میبندند؛ زندانی رو در همون حالت میذارن رو صندلی؛ انقدر شلاق کف پا میزنن تا به هر کار نکردهای اعتراف کنی.»
رحمانیراد به دویچه وله فارسی میگوید، اغلب زندانیانی که اینگونه شکنجه میشدند، در بازگشت به بند تا چند روز اصلا نمیتواستند حرف بزنند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
به گفته او، یکی از زندانیان چنان مورد شکنجه قرار گرفته بود که تا بیست روز گوشهایش اصلا نمیشنید: «دندههایش شکسته و کلیهاش هم آسیب دیده بود؛ خون در ادرارش دیده میشد، ولی من به عنوان پزشک هیچ امکاناتی نداشتم تا به وضع او رسیدگی کنم.»
آزادی موقت پس از ۴۶ روز
بازداشت این سه پزشک اما بازتاب زیادی در میان مردم مناطق کردنشین بویژه مهاباد داشت؛ بسیاری از مردم بهاشتباه آنها را عضو ”پزشکان بدون مرز” میدانستند.
رحمانیراد میگوید که به مهراب پوراکبر، دادستان مهاباد، گفته که اتهامات را قبول ندارد و هرآنچه انجام داده، تنها بر اساس سوگند پزشکیاش بوده است: «دادستان میگفت نه، من نیت شما رو میدونم. شما میآیید اغتشاشگران رو درمان کنین تا جون بگیرن و دوباره اغتشاش کنن.»
یاسر رحمانیراد و دو همکارش سرانجام پس از ۴۶ روز حبس با قرار وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی به طور موقت تا زمان تشکیل دادگاه آزاد شدند.