لرزه‌ای که در جانمان است

مهدی شبانی

دوشنبه ۶ فوریه

با نوری که روی صورتم می‌افتد از خواب بیدار می‌شوم. کمی این پهلو آن پهلو می‌کنم. کاش بیشتر می‌خوابیدم. دو روز پیش برنامه‌ی سفر به آدانا و گازی‌آنتپ برای فیلم‌برداری لغو شده؛ پس امروز برنامه‌ی ویژه‌ای ندارم. موبایل را از زیر بالش برمی‌دارم تا ببینم ساعت چند است. به جای دیدن ساعت، چشمم به دو پیام پیاپی از طرف مادرم می‌افتد: «خوبی؟» «از خودت خبر بده!» چند تماس و پیام از طرف خانواده و دوستان هم روی صفحه است.

حتماً اتفاقی افتاده وگرنه این همه تلفن و پیام در این ساعت معمول نیست. یک لحظه چشمانم را می‌بندم. فکرم سراغ ایران می‌رود. اما معمولاً کسی در رساندن خبر بد عجله نمی‌کند. در گروه واتس‌آپی خانواده می‌نویسم: «من خوبم و هنوز خبر ندارم چی شده.» و تلفنم را همان‌جا زیر بالش می‌گذارم.

توتونی می‌پیچم و پنجره را باز می‌کنم. شاید دوباره این حوالی بمبی منفجر کرده باشند. به انتخابات نزدیک است و با توجه به بمب‌گذاریِ چند وقت پیش در خیابان استقلال، این سناریو چندان نامحتمل به نظر نمی‌رسد. در فاصله‌ی دود شدن سیگار چند سناریوی دیگر از اتفاقات محتمل را در ذهنم می‌چینم. زندگی در خاورمیانه ما را طوری پرورش داده که همیشه باید برای شنیدن اخبار بد آماده باشیم. هوا سرد است. پنجره را می‌بندم و لپ‌تاپ را روشن می‌کنم.

رسانه‌ها از اتفاقی خبر می‌دهند که برای فهمش باید اول یک نفسِ عمیق بکشی:

امروز ساعت۴:۱۷  صبح زلزله‌ای به بزرگیِ ۷/۸ درجه سوریه و جنوب و شرق ترکیه را لرزانده است. و این یعنی بزرگ‌ترین زمین‌لرزه در منطقه‌ی آناتولی از ۲۰۰۰ سال قبل تاکنون.

 

وقتی همه با هم‌ایم

دیگر همه می‌دانیم که آنچه اتفاق افتاده نه زلزله‌ای متداول در این جغرافیای زلزله‌خیز بلکه چیزی فراتر از آن است. گزارش‌ها حاکی از تخریب گسترده‌ی شهرها و روستاهای اطراف گازی‌آنتپ، آدانا، دیاربکر، مالاتیا و تقریباً تمام جنوب ترکیه است. ارتباط با شهر تاریخیِ انطاکیه کاملاً قطع شده است.

دولت اعلام کرده است که کنترل اوضاع را در دست دارد و AFAD (سازمان مدیریت بلایای طبیعی و اضطراری) به مشکلات زلزله رسیدگی خواهد کرد. AFAD اعلام می‌کند که با تمام توان در منطقه حاضر است و از داوطلبان دعوت می‌کند تا برای کمک به عملیات امداد و نجات بپیوندند.

شرکت‌های بزرگ اعلام می‌کنند که تمام توان و نیرویشان را به عملیات امداد اختصاص خواهند داد. بسیاری از اصناف و مغازه‌داران درآمدِ یک روز خود و کارگرا‌نشان را به زلزله‌زدگان اختصاص می‌دهند.

مردم در کوچه و خیابان همه از انسانیت می‌گویند. از این که کرد، عرب یا ترک‌بودن اهمیتی ندارد و باید با همه‌ی توان به یاری مردم مصیبت‌زده شتافت. صف‌های طولانی جلوی محل اهدای خون شکل گرفته است. در هر کوچه و خیابانی مراکز جمع‌آوریِ کمک به زلزله‌زدگان برپاست. زنجیره‌های انسانی کارتن‌ها و گونی‌های کمک‌های مردمی را دست‌به‌دست به کامیون‌ها انتقال می‌دهند. بهت و غم در فضا موج می‌زند اما همبستگی نیز هست.

در ذهنت دوستان مقیم منطقه‌ی زلزله‌‌زده را فهرست می‌کنی. تماس بگیرم؟ اما تماس بگیری و چه بگویم؟ زنده‌ای؟ خانواده‌ات زنده‌اند؟ خانه و محله‌ای که زندگی‌ات در آن گذشته ویران شده؟ پرسیدن این‌ها و ردیف کردن جملات بی‌معنیِ دیگری که در این مواقع ناچاری بگویی. خودم را قانع می‌کنم که الان وقت تماس‌های ضروری و تلاش برای کمک‌رسانی است.

 

دین، سیاست و زلزله

دولت می‌گوید زلزله را سیاسی نکنید. از ساعت اول زلزله نه فقط منبر مساجد، بلکه تمام رسانه‌های دولتی و خصوصیِ پرمخاطبِ نزدیک به دولت از تقدیر الهی و درس‌هایی که می‌توان از آن گرفت سخن می‌گویند. تک و توک رسانه‌های مستقل از ناکارآمدیِ دولت و نحوه‌ی مدیریت انتقاد کرده‌اند.

«مددی یا الله»، «فرو ریختیم! خدایا خودت به دادمان برس.»، « قیامت» و «فلاکت قرن» تیتر اول روزنامه‌های نزدیک به اردوغان.

بعضی از کسانی که زیر آوار به موبایل‌هایشان دسترسی دارند، درخواست کمک می‌کنند. پسر جوانی پیام‌های پدر و مادرش از زیر آوار را به اشتراک می‌گذارد. توئیت پشت توئیت، اما نمی‌تواند با یکی از کارکنان نهادهای مسئول ارتباط برقرار کند. در روزهای بعد او با امکانات شخصی، خودش را به آوار خانه‌ای می‌رساند که پدر و مادرش هنوز زیر آن نفس می‌کشند. اما هنوز از امدادگران خبری نیست. و این استثنائی بر قاعده نیست؛ عکس‌ها و نوشته‌ها نشان می‌دهد که در اکثر مناطق زلزله‌زده چنین وضعیتی حاکم است. وضعیتی آخرالزمانی.

در حالی که انتقاد از ناآمادگیِ دولت به اوج رسیده، سازمان‌های مردم‌نهاد در صف اول کمک‌رسانی هستند. در راه به زنجیره‌ی کمک‌های انسانیِ چند سازمان فمینیستی برمی‌خورم. چند ساعت به آنها کمک می‌کنم، و محموله‌های ارسالی به منطقه را جابه‌جا می‌کنیم. جمیله، سخنگوی سازمان فمینیستی «چتر بنفش»، را می‌بینم. مدتی قبل با او مصاحبه‌ کرده بودم و گفته بود که این سازمان کارش را از تشکل‌بخشیِ زنان محلات انطاکیه (هاتای) آغاز کرده است. و حالا انطاکیه، شهری به قدمت تاریخ، به خاک نشسته است. او از کمک‌رسانیِ تبعیض‌آمیزِ دولت می‌گوید. از زنان، کودکان، اقلیت‌های جنسی و افراد معلولی که در آخر صف قرار گرفته‌اند و به حال خود رها شده‌اند.

 

همه چیز زیر و رو می‌شود

در ۱۳ سالی که در استانبول زندگی کرده‌ام مردم را این‌قدر ناامید و عصبانی ندیده‌ام. انگار ملتی پشتوانه‌اش را از دست داده است. برای یکی این پشتوانه دولت بوده، برای دیگری خدا و برای آن یکی امید به همبستگیِ انسانی. و در این روزها ایمان و اعتقاد از دست رفته است.

خبرها از مناطق زلزله‌زده تنها به آوار و کسانی که زیر آن مانده‌اند محدود نمی‌شود. بر روی خرابه‌ها جبهه‌ها در حال شکل‌گیری‌اند. سفر اردوغان و بخشی از دولت به مناطق زلزله‌زده نه فقط انتقادات را کاهش نمی‌دهد بلکه به تشدید دعواها می‌انجامد. یکی از مهم‌ترین انتخابات تاریخ جمهوری ترکیه قرار است که در ماه مه برگزار شود. آیا دولت دست روی دست می‌گذارد و سقوط اعتبارش را نگاه می‌کند، بی‌آنکه دنبال راه چاره باشد؟

نقشه‌ی زلزله‌های رخ‌داده در ترکیه از سال ۱۹۰۰ تاکنون


 

ترکیه علاوه بر کودتاخیزی، کشور زلزله‌خیزی است. بسیاری زلزله‌ی ویران‌گر سال ۱۹۹۹ را عامل پیروزیِ اردوغان در انتخابات سال ۲۰۰۳ می‌دانند. دولتِ او پس از آن پیروزی کنفرانس‌ها و جلسات بسیاری برای مقابله با زلزله‌ برگزار کرد. قوانین و موازین سختگیرانه‌تری برای مقاومسازیِ کشور در برابر زلزله وضع شد و شهروندان موظف شدند که هر ماه «مالیات زلزله و بلایای طبیعی» به دولت بپردازند.

اما پس از تحکیم قدرت اردوغان، ترکیه از کشوری درحال‌توسعه که الگویی برای دموکراسی در کشورهای اسلامی بود، به کشوری تبدیل شد که مخالفانش آن را «رژیم یک‌نفره» می‌خوانند.

دیکتاتوری رانت می‌آورد. رانت بوروکراسیِ اداری را فاسد می‌کند. سیستم اداری فاسد، پیمانکاران و مجریان ساخت‌وساز را فاسد می‌کند. به این ترتیب، چرخه‌ی معیوبی شکل گرفته که فساد را در این کشور مویرگی کرده است.

در ده سال گذشته، دولت ترکیه به صورت ادواری برای سازه‌هایی که بدون گواهی‌ ایمنی یا با تخطی از نقشه‌‌های اولیه ساخته شده‌اند، معافیت‌های قانونی ایجاد کرده است.

از طرف دیگر، به‌‌رغم فشار زیاد مخالفان، هیچ‌وقت مشخص نشد که ۸۸ میلیارد لیرِ جمع‌آوری‌شده از «مالیات زلزله و بلاهای طبیعی» که پس از زلزله‌ی سال ۱۹۹۹ماهانه از شهروندان ترکیه دریافت می‌شد چطور هزینه شده است. برخی از مهندسان قبلاً هشدار داده بودند که شهرهای ترکیه به علت سهل‌انگاری در مقررات ساخت‌و‌ساز می‌توانند به «قبرستان» تبدیل شوند.

 

امدادی هست؟

 

استان‌های زلزله‌زده از جمله استان‌هایی هستند که میزبانیِ بیشترین تعداد پناهنده در جهان را بر عهده دارند. بر اساس گزارش‌های سازمان ملل، از هر دو ساکن کیلیس، یک نفر و در آنتپ، اورفا و هاتای از هر ۴ نفر، یک نفر مهاجرند.

در رسانه‌های اصلی و در هنگام توزیع کمک‌ها نامی از مهاجران نیست. اما در شبکه‌های اجتماعی، عکس‌ها و فیلم‌هایی منتشر می‌شود که مهاجران را دزد و غارتگر کمک‌های ارسالی به زلزله‌زدگان جلوه می‌دهد. در اکثر این فیلم‌ها زمان و مکان فیلم‌برداری نامشخص است، و مهاجران هدف نفرت مردمی قرار می‌گیرند که از آسیب‌های زلزله درمانده و عصبانی‌اند و نمی‌دانند چه کنند.

تنها برخی احزاب چپ و سازمان‌های مدنی از وضعیت وخیم پناه‌جویان و مهاجران در منطقه سخن می‌گویند. کمپینی با عنوان «خارجی‌ها را اخراج و خانههایشان را به زلزله‌زده‌ها بدهیم» به راه افتاده است. در صفحه‌ی اینستاگرامم به یکی از کسانی بر می‌خورم که این کمپین را امضاء کرده‌اند: غواصی جوان که سه سال پیش ویدیوی مربوط به پناهجویان را برایم زیر آب فیلم‌برداری کرده بود. پروپاگاندای مهاجرستیزی آشکارتر از همیشه است.

 

به دنبال معجزه

دوستی که به‌عنوان داوطلب با گروه امداد و نجات وابسته به AFAD به منطقه رفته بود، برگشته است. وقتی یکدیگر را می‌بینیم بی‌مقدمه می‌زند زیر گریه. می‌گوید بیشتر از هر چیز عصبانی است. از دو روزی می‌گوید که به علت بی‌برنامگیِ مسئولان در فرودگاه و منطقه معطل مانده‌اند، از جسد نوزادی که از زیر آوار بیرون کشیده و ۵ ساعت قبل از آن زنده بوده است. به عقیده‌ی او، این نه مرگ بر اثر بلایای طبیعی بلکه قتل است. می‌گوید قرار بود که ما گروه امداد و نجات باشیم، نه بیرون‌آورنده‌ی جنازه‌ها از زیر آوار. او بخشی از تجربیاتش از این زلزله را در روزنامه‌ی نیویورک تایمز نوشته است.

در تلویزیون و رسانه‌ها اما «معجزه‌» کلمه‌ی روز است. همه از معجزه حرف می‌زنند. نوزادی که با معجزه پس از ۱۰ روز از زیر آوار زنده بیرون آمد. خواهر و برادری که بعد از ۱۳ روز معجزه‌آسا نجات پیدا می‌کنند. صدای متن معجزه هم تکبیر، صلوات و دیگر شعارهای دینی است. فعالیت‌های بعضی طریقت‌های مذهبی و ملی‌گرایان افراطی که در پی بیرون راندن سازمان‌های مردمی از منطقه خود را ناجیِ زلزله‌زدگان وانمود می‌کنند، حتی صدای برخی از خبرنگاران رسانه‌های دولتی را هم درآورده است.

 

یک زلزله و دو جبهه: همبستگی یا خیریه

دو هفته از زلزله گذشته است. دیگر شیره‌ی معجزه هم کشیده شده و امیدی باقی نمانده است. حالا نوبت به برنامه‌های خیریه رسیده است. تلویزیون ملی ترکیه برنامه‌ای با عنوان «ترکیه‌ی هم‌دل» را تدارک دیده است.

برنامه‌ای با حضور چهره‌های سرشناس که به صورت هماهنگ از همه‌ی کانال‌های تلویزیونی پخش می‌شود. رجب طیب اردوغان هم در میانه‌ی برنامه از طریق تلفن به این کمپین می‌پیوندد. او می‌گوید: « آواربرداری و بازسازیِ شهرهایمان را آغاز کرده‌ایم. هدف ما این است که طی یک سال به جای هر ساختمان ویران‌شده، خانه‌های جدیدی به شهروندانمان تحویل دهیم.» و پس از این وعده، درخواست کمک‌های بیشتری می‌کند. هولدینگ‌های ساخت‌وساز که خود یکی از متهمان زلزله‌ی اخیرند بیشترین کمک‌ها را تقبل می‌کنند.

این زلزله در عین حال «فرصتی مناسب» برای اقتصاد رو‌به‌ورشکستگیِ ترکیه است. صنعت ساختوساز همیشه از حامیان درجه‌ی یک اردوغان بوده است. و برای بسازوبفروش‌ها چه چیزی سودآورتر از زمین زلزلهزده‌ای که صاحبان بسیاری از خانه‌هایش مرده‌اند ــ بهشت سرمایه‌داریِ آمیخته با دیکتاتوریِ فردی. تبدیل تهدید به فرصت.

در پایان این برنامه‌‌ی تلویزیونی ۱۱۵ میلیارد لیر کمک‌های مردمی جمع‌آوری می‌شود. یکی از این کمک‌کنندگان «هولدینگ چنگیز» است که مبلغ ۳ میلیارد لیر به زلزله‌زدگان کمک می‌کند. یک روز بعد، خبر کمکِ سه میلیارد و یکصد هزار لیریِ دولت از طریق معافیت مالیاتی و عوارض گمرکی به همین شرکت مردم را خشمگین‌ می‌کند. و باز هم این استثنائی بر قاعده نیست.

 

این هنوز از نتایج سحر است

در ۲۱ فوریه، یک روز پس‌ از آن که دولت عملیات امداد و نجات را پایان‌یافته اعلام کرد، زلزله‌ی دیگری انطاکیه را لرزاند و بعضی خانه‌های باقی‌مانده از زلزله‌ی پیشین را ویران کرد و باعث مرگ و جراحت بعضی از بازماندگان زلزله‌ی اول شد.

احساس ناامیدی، استیصال و خشم، عصیان‌ساز است. ناامیدی گاهی تغییرآفرین است. و ما چاره‌‌ای نداریم جز اینکه امیدوار بمانیم و کمک کنیم، به خاطر انسان‌هایی که بارها به شهرها و روستاهایشان سفر کرده‌ایم، در قهوه‌خانه‌هایشان چای خورده‌ایم، و در خانه‌هایشان مهمان شده‌ایم. انسان‌هایی خواه ترک‌، کرد یا عرب‌ که نه صرفاً بر اثر بلایی طبیعی بلکه به علت تبعیض و حرص و آزِ فرادستانِ جامعه جان باخته‌اند.