طباطبایی نظریه ایرانشهر را “تداوم اندیشه ایرانی در دوره اسلامی” معرفی کرده و در یکی از سخنرانیهایش در سال ۱۳۹۶ در دفاع از این نظریه گفته بود: «بررسیهای بیشتر من توضیح میدهد که وقتی ایرانیها درباره سیاست صحبت میکردهاند، ایرانی حرف میزدند. نام این را ایرانشهری گذاشتهاند به معنای تداوم اندیشه ایرانی در دوره اسلامی. بنده این اصطلاح را از جایی وام نگرفتهام بلکه این واژه، در تمام منابع ایرانی آمده و در اینجا شهر به معنای دولت و ایرانشهر به معنای کشور و دولت ایران است.»
نظریه ایرانشهری کل نظام سیاسی ایران در گذر تاریخ را متأثر از فرهنگ میداند. طباطبایی معتقد بود که فرهنگ بزرگترین عامل اثرگذار در نظام سیاسی ایران بوده است.
“ایرانشهر”؛ انتقادها و مخالفتها
طباطبایی بر این نظر بود که ایران دارای واقعیت ملی بوده است. به باور او تمامی اقوامی که در ایران بودند “از زمانهای بسیار دور ملتی را ایجاد کرده بودند و این ملت است که دولت خودش را در زمانهایی مثل هخامنشی و ساسانی ایجاد کرده است.”
او معتقد بود که تاریخ جهانی با ایران آغاز میشود و ایرانیان نخستین دولت را در جهان درست کردهاند: «تاریخ جهانی با ایران آغاز میشود، زیرا قبل از آن استبداد است و دراستبداد تاریخ نیست. تاریخ آنجایی آغاز میشود که میان حاکم و شهروندان یا رعیت نسبت متفاوتی از آنچه در مصر باستان و چین بود، برقرار شود.»
طباطبایی بحث ایرانشهری را در خدمت این میدید که توضیح دهد “ما متفاوت بودهایم…ما که رجز نمیخوانیم بلکه بیان تاریخ و واقع میکنیم که میتواند غلط باشد…من بیان واقع میکنم. ما ملتی بودیم که تحول متفاوت داشتیم، اینکه این تحول بدتر از تحول عربی یا اروپایی است، بحث من نیست.”
جستارها، مقالات و مصاحبههای طباطبایی در نشریات داخلی بحثهای موافق و مخالف زیادی برمیانگیخت و مخاطبان قابل اعتنایی یافته بود. به خصوص نظریه ایرانشهری مطرح از سوی او محمل بحثهای مخالف و موافق زیادی بود.
مخالفان او را در طرح این نظریه، به تاسی به “روایتی محافظهکار و مغلوط از افکار هگل در توضیح تاریخ ایران” و نیز “بیاعتنایی به دستاوردها و یافتههای لیبرالی و معطوف به دیدن اهمیت تکثرها در شکلگیری مناسبات اجتماعی و تاریخی” متهم میکردند.
از نظر این منتقدان یافتههای طباطبایی دارای رویکردی “غیرتحقیقی و دلبخواهی” در راستای قداست بخشیدن به تاریخ ایران باستان و بعد از اسلام بود و دامنزدن به شوونیسم و ناسیونالیسم افراطی و نوعی “بیاعتنایی به زیست و تنوع قومی و چند و چون و روزگاری که بر فرهنگ و زبان آنها رفته است” را تداعی میکرد؛ انتقاداتی که طباطبایی و هواداران اندیشههای او آنها را ناوارد میدانستند.
آثار و افتخارات
این اندیشمند ایرانی مدیرگروه فلسفه مرکز “دائرةالمعارف بزرگ اسلامی” بود و مدتی نیز به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و معاون پژوهشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی این دانشگاه فعالیت داشت.
جواد طباطبایی در رشته حقوق دانشگاه تهران تحصیل کرد و پس از اخذ بورس تحصیلی، ابتدا در دانشگاه پاریس و سپس در دانشگاه سوربن ادامه تحصیل داد و موفق به کسب دیپلم مطالعات عالی از رشته فلسفه سیاسی این دانشگاه شد. او در سال ۱۳۷۶ “نخل آکادمیک”، عالیترین نشان علمی فرانسه و مدال نقره تحقیقات در علم سیاست را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد.
از این فیلسوف و نویسنده ۱۸ جلد کتاب به جای مانده است که از جمله آنها میتوان به “ابنخَلدون و علوم اجتماعی”، “گفتار در شرایط امتناع، تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران”، “ملاحظاتی در مبانی نظری، زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران”، “گفتار در مبانی نظری انحطاط ایران، خواجه نظامالملک طوسی” و “تأملی درباره ایران” (سه جلد) اشاره کرد.
طباطبایی در سال ۱۳۹۷ برای درمان بیماری و تکمیل پژوههایش به آمریکا رفت و در این کشور اقامت داشت.