زنان آگاه و آزاداندیش ایرانی در این ایام آنانی بودند که در خانوادهای دارا و بافرهنگ خواندن و نوشتن آموخته، با اخبار پیشرفتهای جهان در عرصه علم و دانش و حضور زنان در جامعه آشنایی داشتند. آنان شاهد فعالیتهای پدر، برادر و یا شوهر خویش در راه آزادیهای فردی و اجتماعی بودند و این خود شور مبارزه را در آنان برای دگرگونسازی جامعه برمیانگیخت.
به علت حضور دیرپای سنت، بحث و بررسی مسأله زن و موقعیت آنان در جامعه با احتیاط پیش میرفت. جامعه تاب شکستن این تابو را نداشت و به آن حساس بود. آموزههای دینی بهانه و سلاحی بود مستحکم در دست قدرت سیاسی حاکم که از آن زمان تا کنون همیشه نقش بازدارنده در آزادی زن داشته است.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
اگرچه مدارس جدید در پی مخالفتها، سرانجام بنیان گرفتند، سنت دینی اما سوادآموزی زنان را برنمیتافت و همچنان مخالف آن بود. و باز، اگرچه جنبش مشروطه در نهایت خویش توجهی به حقوق زنان نداشت، تأسیس مدارس دخترانه و نشریات زنان از جمله دو نهادی بودند که پابهپای هم در برابر سنت، مبارزهای تحسینبرانگیز را به پیش بردند. در واقع گردانندگان نخستین نشریات زنان، هر یک به شکلی مدارسی دخترانه را نیز بنیان گذاشتهاند.
شهناز رشدیه و “نامه بانوان”
شهناز رشدیه (آزاد)، متولد ۱۲۸۰ خورشیدی در تبریز، فرزند میرزاحسن رشدیه بنیانگذار آموزش و پرورش نوین در ایران، از جمله زنانیست که فعالیتهای اجتماعی خویش را با انتشار نشریه “نامه بانوان” آغاز کرد. تأسیس “کودکستان شهنار” و “دبستان ستاره” نیز در کارنامه فعالیتهای او در راستای سوادآموزی برای دختران دیده میشود. او به همراه همسر خویش، ابوالقاسمخان آزاد مراغهای، مدیر روزنامه آسایش، دو مبارز خستگیناپذیر راه “پیشرفت و تجدد” بودند.
“نامه بانوان” که در سال ۱۲۹۹ خورشیدی آغاز به کار کرد، چهارمین روزنامه “زنانه” در تاریخ مطبوعات ایران است. این روزنامه نیز بهسان “دانش”، “شکوفه” و “زبان زنان” میکوشید “مسأله زن” را به شکلی اجتماعی کند. آگاهی و آگاه نمودن، اعتراض و همراه و همگام یافتن برای مبارزه را میتوان در تمامی شمارههای آن یافت:
«وجوب تعلیم نسوان یا ششصد کرور زندهبهگور به گفتن آسان است و تصورش خارج از امکان! آیا سیصد میلیون مسلمانان کنونی و هزاران هزار میلیون از مسلمین گذشته زندهبهگور نبودهاند و نیستند؟ آیا یک نفر ذیشعور و آگاه هست که بگوید مسلمانان زندهبهگور نیستند؟… بیماری ما چیست؟ نادانی! چه چیز است که نمیگذارد و مانع میگردد از این که با دیده بینای خود ببینیم. با گوش شنوای خود بشنویم. با پاهای سالم خود در شاهراه ترقی قدم زنیم؟ آن عبارت است از حجاب موهومات و قیدهای کهنهپرستی. به قسمی که برخلاف قانون کلی… از لفظ تجدد و کلمه تمدن بیزار و گریزانیم.»
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
طرح مسأله حجاب و نام بردن از آن به عنوان یکی از موانع ترقی، باعث شد تا نخستین شماره روزنامه توقیف شود. ادامه انتشار آنگاه ممکن گردید که در شماره بعد توضیح داده شد منظور از حجاب، “حجاب موهومات” بوده است، نه حجاب به عنوان پوشش. با این همه انتشار آن بیش از یازده شماره ممکن نشد و “به دلایل متعدد از جمله مشکلات مالی” از ادامه انتشار بازماند.
برابری حقوق زنان با مردان و حق رأی از جمله موضوعاتی است که در تمامی شمارهها به آن پرداخته شده است: «اجتماع انسانی کامل و تمام نمیشود مگر با مرد و زن هر دو. زن بدون مرد و مرد بدون زن حیات ندارد و حقوق هر دو آنها مساوی است و هیچ یک بر دیگری امتیاز ندارد… پس این عضو مهم در جسم هیئت اجتماعیه آیا حق ندارد رأی خود را در انتخابات عمومیه بدهد؟…»
در شمارههای روزنامه با انتشار اخبار فعالیتهای زنان در کشورهای مختلف کوشیده شده است تا درباره اهمیت حضور زنان در جامعه روشنگری شود. برای نمونه در همین راستا از حضور ۳۸ زن در مجلس نمایندگان آلمان مینویسد، از برگزاری کنگره جهانی زنان خبر میدهد و از دستاوردهای فعالیتهای زنان در دیگر کشورها میگوید و در همین رابطه با “مجله کاوه” در آلمان رابطه برقرار میکند. در شماره پنجم عریضهای را منتشر میکند که برای شاه نوشتهاند و از او خواستهاند تا برای “تعلیم نسوان” اقدام کند.
در یازدهمین شماره به هیأت دولت در سه ماده پیشنهاد میکند که برای “توسعه مدارس نسوان و اعطا حقوق مصوبه آنان که اس اساس ترقی ایران” است، اقدام کند، جهت “تعیین معلمان شایسته… برای تعلیم و تربیت در مدارس نسوان” بکوشد و برای تأسیس “کارخانههایی مناسب برای زنان تا جلوگیری کند از مجبور شدن زنان بیکس از فاحشه شدن” هرچه زودتر اقدام کند.
لزوم تعلیم و تربیت زنان از جمله دیگر مسائلیست که در شمارههای نشریه تکرار میشود. شهناز رشدیه و همکارانش به خوبی دریافتهاند که گام نخست حضور زن در جامعه از مدرسه و سوادآموزی میگذرد: «هنوز ایرانیان نفهیمدهاند که اگر زنان تعلیم یافته نشوند، مردان هم چنانکه شاید و باید نخواهند شد… آیا زن شریک زندگی مرد نیست؟… تعلیم زنان واجبتر از مردانست… در ایران مردان زنان را به منزله حیوانات و حشراتالارض تنزل دادهاند…»
روزنامه از پرداختن به بهداشت و درمان و سلامت جنسی زنان نیز غافل نبوده و به آن نیز پرداخته است. در عرصه ادبیات نیز با انتشار شعرهایی از زنان، مشوق آنان بوده است در ادبیات. پیرایش و توجه به زبان فارسی نیز از جمله موضوعاتی بود که نشریه به آن توجه داشت. در میان همکاران روزنامه نام صدیقه دولتآبادی برجسته است. میرزاده عشقی نیز شعر “کفن سیاه” خود را نخستینبار در چند شماره این روزنامه منتشر کرد.
بر صفحه نخست روزنامه، بر “نماد” آن، نوشته شده است: «زنان نخستین آموزگار مردانند». در پایین آن آمده است: «این روزنامه برای بیداری و رستگاری زنان بیچاره و ستمکش ایران است». “نامه بانوان” طی انتشار یازده شماره، به این هدف خود وفادار ماند.
شهناز رشدیه و “کشف حجاب”
اگرچه “نامه بانوان” از ادامه انتشار بازماند، فعالیتهای شهناز رشدیه اما ادامه یافت. او به همراه همسرش که در سال ۱۲۹۳ خورشیدی “انجمن بانوان و بانوئیان” را بنیان گذاشته بود، برای رفع حجاب و آزادی زنان فعالیتی گسترده را آغاز کرد. در مرامنامه این انجمن آمده است: «ایران از هر جهت در آتش بیعلمی میسوزد و تعلیم و تربیت باید از مادران آغاز شود و تمام خرابیهای خانوادگی و اقتصادی و ادبی و اجتماعی حتی سیاسی ایران از روگیری زنان است که مانع دخول در اجتماعات میباشد.». این انجمن تا سال ۱۳۰۴ در سراسر ایران فعالیت داشت.
در همین راستا بود که در ۱۳۰۲ “مجمع کشف حجاب” را بنیان گذاشتند و توانستند تحولی را در جامعه و میان زنان آغاز کنند. اگرچه آزادمردانی چون محمد مصدق که آنزمان والی فارس بود، از چنین فعالیتهایی استقبال میکرد و نامههای دلگرمکننده و امیدوارانه برای آنان مینوشت، متأسفانه چنین فعالیتهایی خوشایند دولت و مذهب نبود. در پی هرگونه فعالیتی، بازداشت، توقیف، زندان و یا تبعید در انتظار آنان بود.
“کشف حجاب” از سوی تشکلهایی دیگر از زنان نیز در این سالها طرح شد، اما همه در استبداد رضاشاهی خفه شدند. باید سالها میگذشت تا رضاشاه به ترکیه سفر کند و به تجربه ارزش “کشف حجاب” را دریابد. او جنبشی را که از پایین آغاز شده بود، متوقف کرد تا خود آن را سالها بعد از بالا اعمال کند.
شمارههای “نامه بانوان” به ویژه در چنین شرایطی که جنبش “زن زندگی آزادی” سراسر کشور را در بر گرفته، میتواند نگاهی باشد بر تجربهای پُربار که زنان ایران بیش از یک قرن از خود به جا گذاشتهاند.
شمارههای “نامه بانوان” را علیاصغر حقدار اخیراً در مجموعهای گردآورده و “باشگاه کتاب” آن را در دنیای مجازی منتشر کرده است.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.