سمینار مجازی تجربهای تازه از همافزایی کنشگرانی از داخل و خارج با تفاوتهای چشمگیر در کارنامه و پیشینه بود. شماری از زندان پیام دادند و برخی با همه تهدیدها و خطرها، به دستگاه ولایت و یکهتازی نهاد قدرت تاختند. تنی چند از سخنرانها در حمایت تام از بیانیه اخیر موسوی حرف زدند و دو تن نقاط ضعف آن را برشمردند. احسان شریعتی، پژوهشگر مطالعات اجتماعی به جای خالی جمعبندی موسوی از مسئولیتهای دوران نخستوزیری اشاره کرد.
“ضرورت همبستگی، از شاهزاده تا تاجزاده”
در پنل چهارم همایش دیدگاههایی در باب پیوستگی و تعامل اخلاقی و انسانی برای مواجهه با استبداد ارائه شد. نیره توحیدی، استاد رشته مطالعات جنسیتی زنان، اولین ضرورت گذار از حکومت خشونتطلب و ارتجاعی حاکم را همگرایی گروههای مختلف با یکدیگر دانست. او تاکید کرد که اپوزیسیون باید به خلاف جمهوری اسلامی که مدام در پی دشمنتراشی است، از راههای غیرخصمانه و غیرانتقامجویانه، به همبستگی و اتحاد دست یابد تا جریانهای رادیکال و تفرقهافکن چپ و راست به حاشیه بروند.
توحیدی گفت از بیانیه موسوی استقبال کرده اما ضعف آن را ابهام در مبانی سکولاریسم میداند و از رهنورد و موسوی انتظار دارد در باره این مسئله در حکومت بعدی صحبت کنند. او تاکید کرد که واگرایی و قطبیکردن به جنبش لطمه میزند: «کسانی میتوانند داعیه رهبری آن را داشته باشند که بتوانند علاوه بر ایجاد هیجان، اتحاد و همگرایی ایجاد کنند. برای گذار لازم است یک جبهه وسیع و همبستگی ملی ایجاد شود که کسی مثل تاجزاده یا شاهزاده را هم در بر بگیرد… همه احزاب و سازمانها و افرادی که خواهان گذار از این حکومت و رسیدن به نظام دمکراتیک سکولار هستند و مرتکب جنایتی نشدهاند باید در این جبهه باشند.»
توحیدی تنها سخنرانی بود که لزوم حساسیت نسبت به محیط زیست، شیوههای توسعه پایدار و راهحلهای اقلیمی در قبال ایران آینده را نیز یادآور شد.
دژ بسته و اشباح درون آن
علیرضا رجایی، فعال ملی مذهبی و روزنامهنگار در استقبال از گفتوگوی گرایشهای مختلف یادآور شد که مبادله بین جریانهای همسو تاثیرگذاری محدودی دارد. او با اشاره به تعبیر “بحران بحرانها” در بیانیه موسوی، حاکمیت سیاسی موجود را به دژی تشبیه کرد که سایههایی پشت دریچههای آن در حرکتند: «هر چند کسانی در راس هستند اما اشباحی وجود دارند که به شکل پیچیدهای این بحران بحرانخیز را مدیریت میکنند.»
مدیر انتشارات گام نو اشاره کرد که بیانیههای موسوی و خاتمی تاکیدی است بر شکست پروژه جمهوری اسلامی؛ چیزی که مقامات رسمی حکومت هم با استعاره و به شکل دوپهلو به آن اعتراف میکنند. رجایی سه عنصر اساسی برای مواجهه با “صنعت دین” را افقگشاییهای جدید را خیابان، عدم تبعیت و رهبری دانست: «خیابان و عدم تبعیت با هزینههای سنگین همراه بوده و ضلع سوم این مثلث را باید محقق کرد.»
علی کشتگر، فعال سیاسی، وفاق ملی را مستلزم همبستگی حداکثری در صورت توافق بر اشتراکات حداقلی دانست و گفت: «اگر ۴۲ شرکت کننده این همایش بر اساس اختلافها و رقابتها جلو بروند به هیچ چیزی نزدیک نخواهند شد. اگر قرار باشد همه قشرها و طبقات و اکثریت مردم در کنار هم قرار گیرند باید شعار ازادی یا شعار نان و مسکن و اشتغال هم مطرح شود.»
کشتگر اضافه کرد که جنبش زن زندگی آزادی اولین سنگر جمهوری اسلامی یعنی حجاب را فتح کرد اما تهیدستان را به دلیل فقدان شعارهای اقتصادی نتوانست به میدان بیاورد.
جبهه فراگیر برای هدایت جنبش
صدیقه وسمقی، فعال سیاسی و دین پژوه، جنبش را در مرحله سرنوشتسازی و چارهاندیشی توصیف کرد و تشکیل ائتلافی فراگیر از گروههای خواهان تعییر در داخل و خارج کشور را برای ایفای “قوه عاقله” آن پیشنهاد داد. او گفت این جبهه میتواند به فراخور شرایط و تحولات دستور کاری داشته باشد؛ از پرداختن به مسئله رفراندوم تا تشکیل مجلس موسسان.
خانم وسمقی اخیرا در نامهای سرگشاده خامنهای را مسئول تام و تمام پیامدهای مقابله با بیحجابی دانسته است.
عالیه مطلبزاده، عکاس و زندانی سیاسی سابق نیز تاکید کرد که جمهوری اسلامی سالها تمام تلاش خود را برای منکوب کردن زنان به خرج داد اما نتیجه عکس گرفت. او گفت مقاومت و مبارزه زنان حاکمیت را دچار چالش و بحران کرده و ادامه این مسیر مستلزم امید است؛ امید به قدرت نجات ایران: «نیروهای سیاسی باید اشتراکات را تقویت کنند و در کنار هم باشند و مردم باید بدانند که مخالفان جمهوری اسلامی قدرت اداره کشور را دارند.»
قربان بهزادیاننژاد با اشاره به “گرداب بحرانهای تو در تو”، نیاز به گفتوگو برای اجماعسازی، همگرایی و پرهیز از تنگنظری بین همه اقوام و قشرها را از جمله راهکارها دانست.و حساسیت افکار عمومی در قبال تجزیه و مداخله خارجی و در امان ماندن از انتقامجویی کور را ستود: «این همان روحیه ایرانی است که در بزنگاهها و جنگها و بحرانها فعال شده و توانسته از بحرانها پلی برای بقا بسازد. چه باید کرد تا آرمانهای متناسب با روح زمانه یعنی قانون گرایی، استقلال، برابری و آزادی را در بر گیرد.»
حاکمان متوهم و زوال امر ولایی
حاتم قادری، استاد علوم سیاسی، نقبی به فرهنگ عمومی زد و نقدی از آمیختگی “امر ولایی” در زندگی ایرانیها ارائه داد. او گفت با گذشت ۱۱۵ سال از انقلاب مشروطه هنوز قدرت در ایران مهار نشده و نهاد دولت و سازمانهای وابسته به آن هیچیک در جای خود قرار ندارند. او این وضعیت را ناشی از تنیده شدن “امر ولایی” با شاکله و جانمایه زندگی ایرانیها دانست و مصادیقی چون “امامگرایی، عرفان یا الهیات” یا شعار “خدا شاه میهن” را بر شمرد که صحبتی از ملت در آن نیست.
او در توضیح نظرش از جمله گفت: «ابتدای انقلاب هم به رغم همه شعارها، امر ولایی برجسته بود. هر چه گذشت به خاطر ناکارآمدی دولتها، شکل کلاسیک خودش را در نظام ولایت فقیه پیدا و تثبت کرد و ریشه مشکلات در همین جاست نه از آزادی برخوردار شدیم و نه حاکمیت مسئولیت و وجدان ملی داشت.«
قادری پیشنهاد کرد که کنشگران روی سه مفهوم بسیج شوند:«ناسیونالیسم دوستانه برای هر ایرانی اعم ازسلطنت طلب یا جمهوریخواه. ناسیونالیسم مبتنی بر اندیشههای آزادی و عدالت گسترده از جمله عدالت آتئیستی.» قادری هشدار داد که امر ولایی رو به زوال و روی شیب قرار دارد اما اگر همگان احساس مسئولیت نکنند معلوم نیست سرنوشت ایران چه خواهد شد.
احسان شریعتی، پژوهشگر فلسفه و مطالعات اجتماعی، آخرین بیانیه موسوی را به دلیل تمرکز نگاه به نیروهای داخلی ستود و همزمان به ضرورت جمعبندی صادقانه او از سرکوبهای دهه شصت پرداخت. او اظهار بیاطلاعی در این زمینه را مغایر اصل مسئولیت مشترک در دولتهای جدید دانست: «ما در میرحسین موسوی، باوجود اشتباهات و انحرافات در گذشته، تجدیدنظر او را در نسبت با گذشت با جمعبندیهای صادقانه و پرداخت بهای سنگین شاهد بودهایم. برای همین از این تجدیدنظرها و جمعبندیهای او در راستای ایجاد راه تازه استقبال میکنیم.»
شریعتی تاکید کرد که دمکراسی از پایین به شکل شورایی در جامعه شکل میگیرد و نمیتواند دنبالهروی هیچ شخص یا قطب، حزب یا گروهی باشد.
محسن کدیور، استاد دانشگاه گفت جمهوری اسلامی از همان آغاز با اهداف انقلاب ناسازگاری درونی داشت. او اشتباه انقلابیون ۱۳۵۷ را در پنج نکته خلاصه کرد؛ از جمله آن که روحانیون و فقها مثل عرفا و حکما هرگز سیاستمداران خوبی نبودهاند و این که حکومت دینی به توهمات دینی و بروز بیدینی میانجامد.
این اسلام شناس، نجات ایران را مستلزم روشهای درونزا برای کنار زدن جمهوری اسلامی، برگزاری همهپرسی و تشکیل مجلس موسسات تازه دانست. او افزود که حاکمیت چنین اجازهای نمیدهد و راهی جز فشار افکار عمومی و فراگیر کردن مطالبههای ساختاری وجود ندارد.
اومانیسم و پلورالیسم؛ گمشدگان حکومت فعلی
عبدالله ناصری، استاد دانشگاه آخرین بیانیه موسوی را حرف آخر خواند و در توضیح گفت: «موسوی که خودش از رهبران شورای انقلاب بود و سه دهه به این نظام ایمان داشت، بعد از کودتای انتخاباتی به مقابله برخاست اما از همان حبس خانگی خواستار اجرای بلاتنازع قانون اساسی میشد. واقعیت مدرنیته و جهانی شدن بود که ناکاآمدی اسلام سیاسی و مرگ آن را آشکار کرد. اینکه عضو شورای انقلاب و اولین نخست وزیر حکومت دینی به سکولاریسم میرسد بعد جهل سال بیش از هر مطالبه مشابه دقیقتر و مستندتر است و یک شعار ایدهآلیستی نیست. ایران امروز نیازمند یک حکومت سکولار است.»
ناصری گمشده اصلی در حکومت فعلی ایران را اصالت انسانی و تنوع عقیده دانست و تاکید کرد که هر قدر تقابل مردم و حاکمیت به سمت نیروی اجتماعی سنگینتر شود تحقق مطالبات جنبش مهسا بیشتر میشود. توصیههای موسوی میتواند راهنمای گذار باشد.
مهدی نصیری، فعال سیاسی و روزنامهنگار، واکنش تند خامنهای به بحث تغییر قانون اساسی و نسبت دادن این مطالبه به دشمن را نقد کرد و مغایر فلسفه سیاسی مدرن و أموزههای دینی در امر حکمرانی دانست. او گفت هیچ دلیلی ندارد این حق را از مردم سلب کنیم و به دشمن نسبت دهیم: «به نظر میرسد راه حل عبور از این شیوه حکمرانی و قانون اساسی موجود است که نظام کنونی را به نظام سرکوبگر و تمامیتخواه مبدل کرده است: «بسیاری از کنشگران و صاحبنظران به این نتیجه رسیدهاند که ایران باید به سمت یک جمهوری عرفی حرکت کند. این که ما و کسانی بحث ضرورت برپایی رفراندوم و مجلس موسسان برای قانون اساسی تازه را طرح میکنیم یک مظالبه منطقی و معقول است پیشنهاد من این است که شخص خامنهای خودش رفراندوم برگزار کند و نوع حکمرانی را به رای مردم بگذارد و نتیجه را بپذیرد.»
تولد منشورها، تبلور خلاقیتها
منصوره شجاعی، پژوهشگر و فعال زنان، یکی از دستاوردهای جنبش زن زندگی آزادی را تولد منشورها و رهیافت خلاقیت دانست و یادآوری کرد که فرم و محتوای این خیزش، مدتها محمل آفرینشهای هنری و مطالعات تحقیقی و تاریخی خواهد ماند. موسس مدرسه فمینیستی، ائتلاف ملی برای نوشتن منشورهایی معطوف به عمل اجتماعی و سیاسی و متفاوت از بیانیه را مهم خواند و گفت: «اختلافها باید بر اساس کف مطالبات و مخرج مشترک اهداف شکل بگیرد اما روش یکسان خواهد بود در روش و عمل ائتلافهایی موفق خواهند بود که بر خشونت پرهیزی، حفظ تمامیت ارضی و برابری و دمکراسی شکل گرفته باشد.
مریم سطوت بحرانزاترین بخش حاکمیت موجود را، سیاست تبعیض دانست که در همه سطوح اعم از جنسی، جنسیتی، انتنیکی، عقیدتی و مذهبی اعمال میشود اما علیه زنان بارزتر است. او از “جمهوری تبعیضها” نام برد و گفت اگر اوضاع بر همین منوال بماند، شاهد فروپاشی خواهیم بود.
عبدالله مومنی، فعال سیاسی جمهوری اسلامی را “حکومت پلید و قبیلهای غارتگر” خواند: «موجود عجیبی که حتی اندامهایش دیگر از آن پیروی نمیکنند و زمینگیر شده است.»
مهدی نوربخش و علی رفیعی، فعالان ملی مذهبی نیز در لزوم خشونت پرهیزی و گذار از خصومت و انتقامجویی صحبت کردند.
امیرارجمند در جمعبندی مباحث، همایش را قدمی موثر برای همافزایی خواند و ابراز امیدواری کرد که روند تبادل فکر به باز کردن راه برای گفتوگوهای مولد منجر شود. او گفت: «رفراندوم و قانون اساسی جدید مسائل تازهای نیستند اما تاثیر کمی و کیفی یک عمل سیاسی علاوه بر محتوای آن بستگی به وضعیت محیطی و زمانی دارد در شرایط کنونی ایران بیانیه موسوی اثر جدی داشته و نقطه عطف بوده و این بیانیه چینش نیروهای سیاسی و توازن بین نیروهای تحول خواه را تغییر داده و نومیدی را در اندازه خودش به امید تبدیل کرده است.»
مشاور ارشد میرحسین موسوی، اشتراک نظر فعالان بر سر نجات ایران را محملی برای همافزایی خواند. او همچنین یادآور شد که موضوع تمرکززدایی نیز امری بسبار مهم از نظر حقوقی، اقتصادی و اجتماعی است که باید در شرایط صلح و ثبات در بارهاش راهکار ارائه داد.
بحث در باره سرنوشت جمهوری اسلامی و لزوم همگرایی مخالفان در روزهای اخیر شتاب بیشتری یافته است. همایش مجازی”گفتوگو برای نجات ایران”، با دو رویداد دیگر همراه بود؛ کنارهگیری حامد اسماعیلیون از منشور مهسا و نشستی در کلن در حمایت از منشور حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی داخل ایران.