آنچه میخوانید بخشهایی از سخنان آندری کورکف در مراسم سخنرانیِ «آزادی آرتور میلر» در جشنوارهی صداهای جهانی است که در ۱۳ مه ۲۰۲۲ توسط انجمن قلم آمریکا در نیویورک برگزار شد. آندره کورکف تحصیلاتش را بهعنوان مترجم زبان ژاپنی به پایان برد و در دوران سربازی وقتی که در اودسا زندانبان بود رماننویسی را آغاز کرد. رمان او با عنوان زنبورهای خاکستری، جنگ سال ۲۰۱۴ اوکراین را از نگاه یک پرورشدهندهی زنبور به تصویر میکشد. کورکف در مصاحبهای در مارس ۲۰۲۲ میگوید: «برای اوکراینیها آزادی مهمتر از ثبات است. برای روسها عکس این موضوع صادق است. اوکراینیها در هر دور از انتخابات رئیسجمهورشان را عوض میکنند. روسها تزارشان را تا زمان مرگ سرِ کار نگاه میدارند.»
***
وقتی دربارهی وضعیت کنونیِ اوکراین و آنچه امروز باید بگویم فکر میکنم، به نظر میرسد که بهتر بود به جای سخنرانیِ آرتور میلر، در مراسم سخنرانی جورج اورول صحبت کنم. خشونت روسیه پنجهی آهنینش را گویی از روزهای دورِ شوروی به سمت ما دراز کرده است، از قرن بیستم، از کشوری با وزارت حقیقت و وزارت سعادت، از کشوری که در آن قتلعام شهروندان عادی با موسیقی چایکوفسکی و شوستاکوویچ در هم آمیخته، از کشوری که در آن حتی بناهای یادبود پوشکین هم اونیفرم نظامی بر تن میکنند و مجبور میشوند که در جنگ علیه اوکراین و هویت و فرهنگ اوکراینی مبارزه کنند.
روز اول ماه مه برای پنج ساعت در ماشینم در مرز اوکراین و اسلواکی نشستم تا اوکراین جنگزده را به مقصد دانمارک ترک کنم و از دانمارک خودم را برای این جلسه به اینجا، به نیویورک برسانم. وقتی زمین مسطح مسابقهی اسبدوانی به زمین مسابقهی اسبدوانی با مانع تبدیل میشود مسافتی که باید طی کنید تغییری نمیکند، تنها معنایی جدید مییابد. آنها که میخواهند بر مسافت غلبه کنند نیاز به قوا و درکی جدید دارند. این در مورد هر مسئلهای صادق است: جنگ قوانین حل مسئله را تغییر میدهد اما دستیابی به نتیجهی مطلوب را ناممکن نمیکند.
امروز مسئلهی اوکراین این است که از استقلال و آزادیاش دفاع کند و اصلاحاتی را که باید مدتها قبل به شکل کامل پیاده میشد عملی سازد. برای ایجاد تغییر باید متوجه واقعیتِ هر وضعیتی باشید. هر گونه تصمیمگیری در دوران جنگ یا صلح، اگر مبتنی بر درک صحیح از وضعیتِ امروز نباشد امکان ندارد که به نتیجه برسد. حتی نمیتوان مسیر صحیح به سمت هدف را پیدا کرد.
همیشه سعیام بر این بوده که از جلب احساس ترحمِ مخاطب پرهیز کنم و اگر اکنون نمیتوانم از ایجاد چنین احساسی بپرهیزم عذرخواهی میکنم. کلمات پرطمطراقی مانند حقیقت، عدالت و سرزمین مادری قبلاً مرا بهشدت آشفته میکردند. باعث میشدند که نتوانم به صداقت گوینده اعتماد کنم، هر چند کاملاً هم نسبت به عدم صداقتشان مطمئن نبودم. اما اکنون گاهی اوقات وقتی به خودم میآیم متوجه میشوم که غرق در افکار متظاهرانه هستم. سعی میکنم که این افکار را از خود دور کنم. میکوشم تا در نهایت آرامش و خونسردی به اتفاقاتِ کنونی فکر کنم اما صادقانه بگویم که همیشه موفق نمیشوم.
با آغاز موج جدید و خشونتبارتر حملهی روسیه در ۲۴ فوریهی سال گذشته، وقتی که تازه از بهت اولین روزهای این جنگِ جدید در آمده بودیم، احساس کردم که میخواهم به گذشته بنگرم و از همهی کسانی که جزئی از زندگیام قبل از ۲۴ فوریه بودند تشکر کنم، همهی آنهایی که کمک کرده بودند تا زندگیام جالبتر، معنادارتر و رضایتبخشتر شود. اولین اسمی که در ذهنم نقش بست اسم کشورم بود: اوکراین.
اوکراین کشور فردگرایان است. هر اوکراینیای نسخهی خاص خودش از اوکراین را دارد. هر اوکراینیای چیز خاصی را در مورد وطنش تحسین میکند، چیزی که برایش اهمیت دارد. شاید طبیعت متنوع و فوقالعادهی این کشور باشد، شاید خاک سیاه حاصلخیز آن باشد که بیش از ده درصد گندم جهان را تأمین میکند. برای من اوکراین بیش از هر چیز فضای آزادیِ شخصیام است. این کشوری است که از سال ۱۹۹۱ برای بیش از ۳۰ سال به من امکان زندگی و کار بدون سانسور، بدون کنترل و فشار سیاسی داده است. حتی امروز در دوران جنگ، در میانهی حملههایی که هر روز جان شهروندان اوکراینی، چه نظامی و چه غیرنظامی، را میستاند، دولت اوکراین به سانسور نظامی روی نیاورده است و به شهروندانش نمیگوید چه بگویند و چه فکر کنند. البته مسلماً اطلاعات دربارهی رویدادهای جبهههای جنگ آزادانه منتشر نمیشود. ما باید قوانین جدیدِ رفتار با اطلاعات را میآموختیم. اما حتی در زمان جنگ، حکومت اوکراین واقعاً دموکراتیک باقی مانده است و میکوشد تا آزادیهای شهروندان از جمله آزادی بیانِ آنها را محدود نکند.
در سالهای بعد از استقلال، حدود ۱۰۰ روزنامهنگار در اوکراین جانشان را از دست دادهاند.
وقتی در یک کشور آزاد زندگی میکنید و شهروندی آزاد هستید، آزادی طبیعی به نظر میرسد، چیزی که هیچکس نمیتواند آن را از شما بگیرد. اما حتی بهرغم آزادیهایی که در قانون اساسی اوکراین تضمین شده است در کشور ما همیشه میان آنهایی که میخواهند حقیقت را بگویند و آنهایی که میخواهند حقیقت را پنهان سازند کشمکش و تنش وجود داشته است. حاضران در این نبرد نه سیاستمدار بلکه روزنامهنگار بودهاند. آمار تلفات در میان نمایندگان روزنامهنگاریِ صادقانه خود شاهدی است بر شدتِ این نبرد. در سالهای بعد از استقلال، حدود ۱۰۰ روزنامهنگار در اوکراین جانشان را از دست دادهاند. در دو ماه گذشته بیش از ۲۰ روزنامهنگار توسط ارتش روسیه کشته شدهاند. روزنامهنگاری همچنان یکی از پرمخاطرهترین مشاغل است و در دوران جنگ بر خطراتش افزوده شده است. برای ارتش روسیه کلمهی press (رسانه) روی جلیقهها و کلاههای ضدگلوله درست مثل پارچهی قرمز مقابل چشمان یک گاومیش عمل میکند.
معمولاً سطح روزنامهنگاری نشانگر سطح دموکراسی در جامعه است. الحاق کریمه به خوبی نشان میدهد که چگونه روزنامهنگاری مستقل رو به نابودی است. بلافاصله پس از الحاق کریمه تعدادی از روزنامهنگاران در آن منطقه ماندند تا به کار خود ادامه دهند، از جمله چند خبرنگار آزادِ رادیو اروپای آزاد. آنها یکی پس از دیگری از این شبهجزیره اخراج یا دستگیر شدند. شهروندخبرنگاران تصمیم گرفتند که جای خالیِ آنها را پر کنند، شهروندان شجاعی که ارزش اطلاعات درست دربارهی اتفاقات جاری را درک میکردند. امروز چهارده شهروندخبرنگار اوکراینی با پروندهها و جرایم ساختگی در کریمه و روسیه در زندان به سر میبرند. آنها به تروریسم و افراطگراییِ دینی متهم شدهاند، هر چند تنها جرمشان این است که داوطلبانه مسئولیت پوشش اخبار سرکوب دگراندیشان توسط مقامات روسی را به عهده گرفتند، سرکوب آنانی که الحاق کریمه را به رسمیت نمیشناسند و با سیاستگذاریهای پوتین مخالفاند. میخواهم از این انسانهای شجاع نام ببرم، افرادی که به زندان بلندمدت محکوم شدهاند یا در انتظار حکم هستند: ولادیسلاو اسیپنکو، مارلن آسانوف، عثمان آریفمتوف، رمزی بکیروف، روسلان سلیمانوف، رستم شیخ علیاف، سرور مصطفایوف، سیران سلیو، تیمور ابراگیموف، احمد سلیمانوف، آلکسی بسارابوف، ایرینا دانیلویچ و روزنامهنگار، سیاستمدار و معاون سابق رئیس مجلس کریمه، نریمان دژلال. افزون بر این افراد، بیش از دویست شهروند اوکراینی در زندانهای روسیه و زندانهای کریمه به اتهامات ساختگی محبوس شدهاند.
برای یک روزنامهنگار و نویسنده، هیچ آزادیای از آزادیِ نوشتن مهمتر نیست. وقتی روزنامهنگار یا نویسندهای بهرغم اینکه میداند ممکن است به علت نوشتههایش سرکوب شود، همچنان به نوشتن ادامه میدهد، این تنها حاکی از شهامت و تعهدِ اوست.
دنیای خانوادهی ما در ۲۴ فوریه دگرگون شد. ۲۴ فوریه وقتی پوتین سالخورده و بیمار دستور حمله به اوکراین، به جهان غرب، به دموکراسی و تمدن غربی را صادر کرد کل دنیا دگرگون شد.
پوتین راهی جز جنگیدن برای اوکراین باقی نگذاشت، جنگیدن تا آخرین نفس برای استقلال. او راهی برای دنیای متمدن باقی نگذاشت. جهان باید به اوکراین کمک کند، و جهان به اوکراین کمک میکند تا از آزادیاش و آزادیِ همهی شهروندانش دفاع کند.
حال که دارم با شما صحبت میکنم، نیروهای اشغالگر روسیه در منطقهی خرسون در جنوب اوکراین، در نزدیکیِ دریای سیاه در حال تلاش برای انتقال اینترنت اوکراین به شبکهی روسیه هستند و به ساکنان این مناطقِ اشغالشده هشدار دادهاند که به زودی از دسترسی به فیسبوک و اینستاگرام محروم خواهند شد. این است شیوهی مهاجمان برای هشدار به اوکراینیها که قرار است به زودی «روس» شوند و باید این موضوع را بهعنوان واقعیتی تغییرناپذیر قبول کنند. آنها هم باید همچون دهها میلیون نفر از مردم روسیه از آزادیها و حقوقشان صرفنظر کنند. میدانم که مردم این نواحیِ اشغالشده چه احساسی دارند. میدانم حالا دارند به چه فکر میکنند. در فکر و ذهنم با آنها همراهام. بارها با همکارانم در مناطق اشغالشده از طریق نرم افزارهای پیامرسان صحبت کردهام. ارتباطم با بعضی از آنها را از دست دادهام. اما میدانم که اوکراینیهای ساکن نواحیِ اشغالشده توسط ارتش روسیه قوانین تحمیلیِ بردگیِ روسیه را نخواهند پذیرفت.
نویسندگان اوکراینی، فارغ از زبانی که به آن مینویسند، هرگز از آزادیِ اظهارنظر و بیان آنچه برایشان مهم است چشم نخواهند پوشید.
اوکراینی ها، چه نویسنده و چه غیرنویسنده، نمیتوانند و نمیخواهند بدون آزادی زندگی کنند.