بوسه گاه نشان از عشق دارد و گاه نیز به مهر بر گونه مینشیند. اگرچه دستبوسی و پابوسی هنوز بر گُرده تاریخ اجتماعی ما سنگینی میکند و حضور امروزین آن همچنان نشانیست از نابرابری انسانها، بوسیدن اما در جهان مدرن نفی تابوهاست. در رهایی و آزادی بر هر آنجا که ذهن اراده کند و دوست داشته باشد، مینشیند تا گرمابخش مهر و دوستی و عشق باشد.
از احساسهای غریزی که فاصله بگیریم، عشق ورزیدن نشان از آگاهی انسان دارد. در این راستا و در عشقبازی، بوسه نشان عشق است. میتواند سنجشگر آن باشد؛ عشق را علنی کند، نشان دهد، روایت کند و بازگوید. نوعاشقان بیهیچ هراسی، به تکرار و عمیق یکدیگر را میبوسند تا آنچه را که بر زبان نمیآید، بر تن یکدیگر بنویسند. زوجها در همآمیزی بوسهباران میشوند. در فروکش عطش عشق از تعداد و میزان بوسه نیز کاسته میشود. به وقت قهر بوسهای در میان نیست. بوسه نشان از سپاس نیز دارد. و تکرار آن نشان از ژرفای آن دارد.
به هنگام همآغوشی آه و همهمه شنیده میشود. به وقت بوسیدن اما سکوت حاکم است. همهچیز در رفتار خود را نشان میدهد. سخن بر زبان نمیآید. چشمها بسته میشوند تا تمرکز پذیرای احساسی عمیقتر گردد. شاید بتوان گفت بوسه زبان عشق است. میتوان از بوسه به عنوان دماسنج عشق نام برد. بوسه را شاید بتوان کوششی بهشمار آورد برای یکی شدن؛ دو تن که میکوشند با درهمآمیزی یکی شوند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
جهان اروتیسم به بوسه جان گرفته است. خلاف بوسههای پورنو که رفتارهای جنسی در آنها شتاب دارد، بوسههای اروتیک در آرامش، لذتآفرین هستند.
بوسیدن امری داوطلبانه است. تا کسی را نشناسیم، او را نمیبوسیم. بوسه غیرعاشقانه نشان از احترام دارد. نشان دوستیست؛ نه بر لب، بلکه بر گونه و یا پیشانی مینشیند.
در جستوجوی تاریخ بوسه
بوسه تا همین چند سال پیش در میان بومیان آفریقا جایی نداشت. در بیشتر مناطق آسیا دستبوسی و پابوسی رواج داشت و زوجها در خلوت همدیگر را میبوسیدند. در مناطق سیبری بوییدن همان کارکرد بوسیدن را داشته و دارد. در میان اسکیموها و همچنین بومیان استرالیا و نیوزیلند بینیها را بههم میسایند و یکدیگر را میبویند.
در اروپا کاتولیکها تا قرن سیزدهم یکدیگر را میبوسیدند؛ رفتاری که بعدها به فرمان پاپ ممنوع شد. حال اما زوجها به وقت ازدواج، در اظهار عشق، یکدیگر را میبوسند؛ شاید به این دلیل که بوسهها زینپس از طریق ازدواج رسمی میشوند.
فرانسویها در جهان به رکورددار بوسه شهرت دارند. در زبان فرانسه و آلمانی بیش از بیست نوع بوسه وجود دارد. در زبان فارسی ماچ شکلی دیگر از بوسه است. در جهان غرب رسم است که زوجها به وقت جداشدن از هم و یا بازدیدن (صبح و عصر) همدیگر را میبوسند. در کره جنوبی، در هر چهار روز یکبار زوجها یکدیگر را میبوسند. در ژاپن دو روز یکبار. در چین دو بوسه در روز. در فرانسه و ایتالیا هفت بوسه در روز. از هر ده نفر در جهان یکنفر بیگانه با بوسه است.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
تاریخ بوسه را میباید در تاریخ روابط جنسی جستوجو کرد. آنجا که رفتارهای جنسی هنوز در شمار تابوهاست، پژوهش در تاریخ روابط جنسی نیز دشوار میشود. در معابد هند تندیسهایی از بوسیدن دیده میشود که قدمتی سههزارساله دارند و این در حالیست که هنوز بوسیدن به سینمای هند راه نیافته است. یونانیها و رومیها نیز از ایام کهن آن را میشناختند. کهنترین نمونه بوسه تندیسیست از گل رُس از منطقه میانرودان با قدمتی ۴۵۰۰ ساله که زوجی همدیگر را در آغوش گرفته، میبوسند. این تندیس را میتوان در موزه بریتانیا در لندن دید.
بوسه همچون ناز و نوازش در میان برخی از حیوانات نیز دیده میشود. این خود شاید علتی باشد در تکامل این غریزه حیوانی در انسان.
بوسه در ادبیات فارسی
ادبیات فارسی شاید در خصوص بوسه غنیترین نمونه باشد. بوسه در ادبیات کهن ایران خلاف ادبیات غرب موج میزند. بوسه در زبان فارسی از مصدر بوسیدن، بنیان در زبان پهلوی میانه (بوسیتان) دارد و به احتمال از صدایی گرفته شده است که به هنگام بوسیدن و فشار دو لب برهم شنیده میشود. واژه بساویدن به معنای بسودن و لمس کردن از این واژه مشتق شده است. با توجه به قدمت این واژه و کارکرد آن در ایران باستان، و تشابه و همریشه بودن آن با آوای لاتین (Savium)، انگلیسی (Kiss)، آلمانی (Kuss, Bussi)، اسپانیایی (Beso)، ایتالیایی (Baiser)، عربی (التقبیل، البوس) میتوان حدس زد که شاید بنیانی مشترک داشته باشند.
در ماشین جستجوگر گوگل زیر عنوان بوسه در زبان فارسی بیش از ۴۴ میلیون نوشته یافت میشود. این در حالیست که زیر همین واژه در زبان آلمانی ۴۱ و در زبان فرانسه ۶۶ میلیون مطلب میتوان یافت. جالب اینکه در زبان ترکی این رقم به دهونیم میلیون میرسد. در پیگیری موضوع، آنچه در زبان فارسی از بوسه پیدا میشود، در کلیت خویش کاربرد این واژه در شعر است و در نهایت تأسف از کموکیف، بررسی و پژوهش در آن کمتر چیزی مییابیم. در زبانهای غربی اما هزاران کتاب و مقاله و تحقیق در این عرصه یافت میشود.
با اینکه سراسر ادبیات غنایی ایران بوسهباران است، با توجه به عناوین آثاری که در زبان فارسی از بوسه نوشته شده، میتوان تاریخ غمبار آن را در فرهنگ ایران بازیافت: بوسه خون، بوسه اهریمن، بوسه تقدیر، بوسه و باروت، اشک و بوسه، بوسه خونآشام، بوسه بر خاک، بوسه آخر، بوسه بر لبهای خونین، بوسه مرگ، و…
بوسه در اشعار فارسی بر دهان، لب، خال یار، چشم، گونه، پیشانی و گاه دست و پای یار مینشیند.
بوسه در اشعار فارسی شیرین است: آنکه لبش مایه حلاوت قند است/ کاش بگوید که نرخ بوسه به چند است (فروغی بسطامی)
بوسه روشنابخش جان و تن است: آیی و گویی بوسه خواهی؟ خواهم/ کور چه خواهد بهجز دو دیده روشن (فرخی)
از برای بوسه میتوان جان داد: از بهر بوسهای ز لبش جان همی دهم/ اینم نمیستاند و آنم نمیدهد (حافظ)
بوسه را میتوان خرید و یا بخشید: بوسهای زآن دهن تنگ بده یا بفروش/ کاین متاعیست که بخشند و بها نیز کنند (سعدی)
بوسیدن را شهامت باید: پی یک بوسه گرد پایه حوض/ بسی گشتم تو دل دریا نکردی (خاقانی)
برای بوسه میتوان از جان گذشت: تو بوسه ده که منت جان نثار خواهم کرد/ کسی معامله بهتر از این دوتا نکند (عارف)
بوسه سرمایه جان است: دزدی بوسه عجب دزدی پُرمنفعتیست/ که اگر بازستانند دوچندان گردد (صائب تبریزی)
بوسه جانبخش عمر است: هر بوسه کز آن تنگدهان میخواهی/ عمریست که از معدن جان میخواهی (سیف فرغانی)
بوسه در هنر و ادبیات جهان
بوسه نشان از یک بیداری جنسی نیز دارد. شاید نمادی باشد از دمیدن روح خداوندی در انسان؛ آنسان که در انجیل و قرآن آمده است. داستان “زیبای خفته” را میتوان در بسیاری از فرهنگها بازیافت: دختر جوانی در بستر خواب است، شاهزادهو یا نجیبزادهای سوار بر اسبی سفید، او را در این حالت میبیند. به او نزدیک میشود. در بهت از زیبایی دختر بوسهای بر لبان او مینشاند. زیبای خفته بیدار میشود.
در روانشناسی زیبای خفته را که دختری باکره است، نماد ناهشیاری جنسی میشناسند. بوسه که نشان از رفتار جنسی دارد، هشیاری جنسی را در او بیدار میکند. بیداری پس از بوسه همانا به بیداری جنسی تعبیر میشود. زیبای خفته کاربردی عام دارد و موضوع بسیاری از داستانها بوده است.
در جهان هنر، تندیس مشهور “بوسه” اثر رودن یکی از مشهورترین آنهاست. این تندیس که با الهام از کمدی الهی دانته در ۱۸۸۲ ساخته شد، قرار بود بر “دروازه جهنم” قرار گیرد تا درس عبرتی باشد برای بینندگان. توضیح اینکه:
لردزادهای ایتالیایی با نام فرانچسکا دا ریمینی را در سال ۱۲۷۵ میلادی، خلاف ارادهاش به ازدواج ثروتمندی با نام جیوانی مالاتسا درآوردند. فرانچسکا در دربار این مرد با دیدن برادر او، پائولو، شیفتهاش میشود. هنوز زمانی دراز از عشق پائولو و فرانچسکا نگذشته بود که روزی جیوانی آن دو را در حال عشقبازی میبیند. شمشیر از نیام برکشیده، هر دو را میکشد. این حادثه که در عصر دانته اتفاق افتاده بود، چون بسیاری دیگر از حوادث، به بخش دوزخ از “کمدی الهی” راه مییابد. در سال ۱۸۸۰ در پروژه “دروازه جهنم” از هنرمندان بسیاری از جمله رودن دعوت به کار شد. این هنرمند مجسمه بوسه را برای این مجموعه ساخت که سالها پس از مرگش پردهبرداری شد. در واقع، خلاف توهم رودن، تندیس بوسه الهامبخش بوسه شد. با دیدن آن، نه احساس “گناه”، بلکه هوس بوسیدن در بیننده سر برمیآورد.
فروید در شمار نخستین دانشمندانی است که برای بوسه ارزشی در علم روانشناسی یافت. در نگاه فرویدی به بوسه، لبها در بوسیدن به دنبال تجربه مکیدن پستان مادر هستند. او اما این رفتار را در زنان توضیح نداد. شاید به این علت که هنوز در آن سالها برای زنان نقشی فعال در عشقبازی تصور نمیکردند و تصور بر این بود که احساسهای جنسی آنان بایستی از طریق مردها تحریک شود.
ولتر بوسه را برنمیتافت و آنرا ژست مزورانه آریستوکراتها میدانست. ژان ژاک روسو آن را ژستی رمانتیک و اصیل تلقی میکرد. رمان “هلوئیر جدید یا نامههای عاشقانه” روسو به عنوان یکی از پرخوانندهترین رمانهای عاشقانه جهان در قرن هیجدهم، سرمشقی شد برای دیگر نویسندگان اروپایی. گوته “رنجهای ورتر جوان” را در الهام از آن نوشت.
بوسیدن در اشعار عصر رنسانس در ایتالیا و سپس در رمانهای قرن هیجدهم فرانسه و سرانجام در نقاشیهای قرن نوزدهم در آثار گوستاو کلمنت و ادوارد مونک سربرآورد. ادبیات و هنر و به ویژه سینما بوسه را عمومی کردند و این تجربه زوجها را بُعدی فرهنگی و هنری بخشیده، جهانی کردند. ((Alexandre Lacroix: Kleiner Versuch über das Küssen
در ادبیات معاصر جهان بوسه نخست در ادبیات فرانسه در رمان “سرخ و سیاه” استاندال خود را نشان داد و پس از آن در داستانهای روسو و فلوبر دیده شد.
در دهه چهل میلادی، آنگاه که معاشقه در بستر در فیلمها مجاز نبود، بوسه آغازی شد در نشان دادن احساسهای جنسی. سینما اما زود این تابو را شکست و از بند سانسور و خودسانسوری رها شد؛ اگرچه نباید نقش سود و سرمایه را در این رفتار نادیده گرفت.
در ایران نیز سینما همین نقش را بر عهده داشت. با اینکه بوسه در شعر فارسی موج میزد، سینما بود که بوسیدن را همگانی کرد و آموزشگاهی شد برای نمایش انواع بوسه و تکنیکهای آن در عشقبازی.
با حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، بوسه نیز در ادبیات و هنر سانسور شد و به خلوتگاهها تبعید رفت.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.