چرا آیینِ اعتمادبه‌نفس به زنان کمک نمی‌کند؟

شانی اورگاد
رزالیند گیل

لزوم اعتمادبه‌نفس‌داشتن برای زنان شیوع عام دارد. در محل کار، حتی هنگامی که شکاف‌های جنسیتیِ دستمزد و احراز مقامات بالاتر اداری چندان تغییر نمی‌کند، از زنان می‌خواهند که «به خود ایمان و اطمینان داشته باشند». آنها اغلب تشویق می‌شوند که در دوره‌های آموزشیِ رهبری و تمرین اعتمادبه‌نفس ثبت‌نام کنند، از جمله برنامه‌ی گوگل با هشتگ «من فوق‌العاده‌ام» (#IAmRemarkable) برای این طراحی شده است که قابلیت زنان و دیگر گروه‌هایی را که به حاشیه رانده شده‌اند و حضوری کم‌رنگ دارند، افزایش دهد تا از خود حمایت کنند و درباره‌ی قوا و استعدادهایشان دادِ سخن دهند. در صنعت زیبایی، آنجا که زنان و دختران زیر یوغ ایدئال‌های جسمانیِ غیرواقعی قرار دارند، برندها «سفیران اعتمادبه‌نفس» را استخدام می‌کنند تا این احساس را به زنان القا کنند که با تغییر ظاهرشان می‌توانند اعتمادبه‌نفس خود را افزایش دهند. در این میان، صنعت مد به زنان می‌گوید که «اعتمادبه‌نفس بهترین چیزی است که می‌توانید بر تن کنید». تبلیغات، که به‌واسطه‌ی تکیه‌ بر کلیشه‌های جنسیت‌زده، نژادگرایانه، پیرستیزانه و معلول‌ستیزانه بدنام است، به‌صورت «تبلیغات قدرتمندکردن زنان» (femvertising) بازآفرینی شده است. گونه‌ای خودیاریِ زن‌محور در حال بسط و گسترش است که اعتمادبه‌نفس زنان را سرلوحه‌ی اقدامات خود قرار می‌دهد، از جمله کتاب‌هایی مثل چالش و تلاش برای موفقیت (۲۰۱۳)، اثر پرفروش شریل سَندبرگ، رمز اعتمادبه‌نفس (۲۰۱۴)، اثر کَتی کِی و کلِر شیپمَن، و معذرت‌خواهی را بس کن دختر (۲۰۱۹)، اثر پرفروش ریچل هالیس. سخنرانانی که با سخن خود انگیزه ایجاد می‌کنند توصیه‌هایی دارند دراین‌باره که زنان چگونه می‌توانند عزت‌نفس خود را ارتقا دهند و نقل‌قول‌هایی الهام‌بخش در رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌شود که از زنان می‌خواهد «شجاعت داشته باشند که از خود دفاع کنند» و «بدون عذرخواهی و شرمندگی به کیستیِ خود افتخار کنند».

ما در تحقیقمان از این «فهم عمومیِ» جدید انتقاد می‌کنیم. هدف ما ارائه‌ی دلایلی مبنی بر «رد» اعتمادبه‌نفس به‌شیوه‌ای سرراست و روشن نیست. چه‌کسی ممکن است با اعتمادبه‌نفس «مخالف» باشد؟ آیا واقعاً کسی هست که بخواهد خود را در موضعی قرار دهد که مخالف این باشد که زنان جوان احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند، مادران از موهبت عزت‌نفس برخوردار باشند، یا زنان سال‌خورده‌تر در محل کار احساس اعتمادبه‌نفس کنند؟ البته که نیست. علاوه بر این، ما خودمان در فرهنگ اعتمادبه‌نفس دخیلیم: برخی از تشویق‌ها و ترغیب‌هایش ما را به گریه می‌اندازد، برنامه‌هایی راجع به برابری و تکثر که به نظر می‌رسد واقعاً از دستاوردهای زنان تمجید می‌کند ما را به هیجان می‌آورد و غالباً دانشجویان و همکاران زن خود را تشویق می‌کنیم که جسور باشند و از حق خود دفاع کنند.

با وجود این، دقیقاً به این علت که اعتمادبه‌نفس به چنین خیر اجتماعیِ بی‌چون‌وچرا و مهمی تبدیل شده نیازمند پرسشگری و ارزیابی جدی است. کدام ایده‌ها، گفتارها، تصاویر و اعمال فرهنگ اعتمادبه‌نفس را برمی‌سازد؟ چرا این فرهنگ در این زمان خاص ظهور کرده و در حوزه‌های بسیار زیادی از زندگی تکثیر شده است؟ و اساساً دل‌مشغولیِ فرهنگیِ معاصر به اعتمادبه‌نفس چه کاری انجام می‌دهد ــ هم در سطح فردی برای آنان که نیازمند اعتمادبه‌نفس بیشترند و هم در مقیاس وسیع‌تر اجتماعی و سیاسی؟ اینها پرسش‌هایی است که در کتابمان فرهنگ اعتمادبه‌نفس (۲۰۲۲) به آن‌ می‌پردازیم. به نظر ما، اعتمادبه‌نفس هم «فرهنگ» است و هم «آیین». اعتمادبه‌نفس در حوزه‌های متعددی از فرهنگ اشاعه می‌یابد: در ارتباط با تصویر بدن، در محل کار، در توصیه‌های مربوط به روابط جنسی، در اصول مربوط به تربیت فرزند و در ابتکارات مربوط به رشد و توسعه در جهان‌سوم. اعتمادبه‌نفس درعین‌حال نوعی آیین است، از این حیث که فراسوی بحث و گفت‌وگو قرار داده شده است، تقریباً مانند ایمان و اعتقاد راسخ.

اهمیت چشمگیر اعتمادبه‌نفس در فرهنگ معاصر پیامد گرایش‌ها و تغییرات متعددی است. اعتمادبه‌نفس با پیدایش فرهنگ‌های درمان‌نگر اهمیت یافته و درون شیوه‌ای جاسازی شده است که ایده‌های روان‌شناختی را برای شکل‌دادن به محل کار، مدرسه، ارتش، محل مراقبت و تنبیه (زندان)، پرورش فرزند و بسیاری از دیگر حوزه‌ها به کار می‌برد ــ و این‌همه جزئی از بازسازیِ مدام سرمایه‌داری در راستای رویه‌های روان‌شناختی‌تر است. همچنین بسط و گسترش عظیم خودیاری نیز به تأکید بر فرهنگ اعتمادبه‌نفس انجامیده است، به‌ویژه آن نوع خودیاری که به زنان معطوف می‌شود، با این «تصور» که زنانگی «چیزی مسئله‌ساز است که نیاز به تغییر دارد». قدرت نرم رسانه‌های مربوط به سبک زندگی این امر را تشدید می‌کند و رسانه‌های اجتماعی به مکان‌هایی مجازی برای طیف وسیعی از گزین‌گویه‌ها، اعترافات و پیام‌های «الهام‌بخش» تبدیل شده‌اند، پیام‌هایی که غالباً حول هشتگ‌هایی از قبیل هشتگ «دوشنبه‌ی انگیزشی» (#MotivationMonday)، هشتگ «چهارشنبه‌ی سلامتی» (#WellnessWednesday) و هشتگ « یکشنبه‌ی خودیاری» (#SelfCareSunday) سامان داده می‌شوند.

آیین اعتمادبه‌نفس، به‌رغم جنبه‌های ظاهراً پیشرو و مترقی‌اش، درنهایت منشأ بی‌عدالتی اجتماعی و راه‌حل آن را به‌اشتباه در خود زنان جست‌وجو می‌کند و نه در ساختارها و نهادهای ناعادلانه‌ی سرمایه‌داری معاصر.

طنین فرهنگیِ اعتمادبه‌نفس همچنین ارتباطی تنگاتنگ با ویژگی‌هایی دارد از قبیل استقامت و پایداری، مثبت‌بودن و انعطاف‌پذیری که حکومت‌های نئولیبرال از آن‌ حمایت کرده‌اند. در مقابلِ عقب‌نشینی دولت و فقدان تأمین اجتماعی و شبکه‌های ایمنی و سلامت، افراد ــ به‌ویژه زنان و گروه‌های محروم و اجتماعات کم‌برخوردار ــ به‌نحو روزافزونی تشویق می‌شوند که از خود مراقبت کنند و مسئولیت کامل رفاه و سلامتی و امنیت خود را بر عهده گیرند. فرهنگ اعتمادبه‌نفس در این وضعیت، و مخصوصاً در زمینه‌ی رکود اقتصادی، سختی و تنگی و در شرایط همه‌گیریِ کووید-۱۹ که زنان را به‌شدت مبتلا کرد، گسترش یافت. در عرصه‌های مختلف زندگی، از روابط مربوط به محل کار تا روابط صمیمانه و در فرهنگ مصرفی و برنامه‌های سیاست‌گذاری، زنان همواره تشویق می‌شوند تا بر نقایص ‌ظاهراً روان‌شناختی و صدماتی که ادعا می‌شود خود بر خود وارد کرده‌اند فائق آیند، از این طریق که روی خودشان کار کنند و از خود مراقبت ورزند (کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من).

پیام‌های اعتمادبه‌نفس نه‌فقط به‌نحو نامتناسبی زنان را مورد خطاب قرار می‌دهد، بلکه درعین‌حال اغلب به‌‌عنوان چهارچوبی تبیینی برای توضیح نابرابری و بی‌عدالتیِ جنسی به کار می‌رود. «تشخیص» ضمنی‌ای که به هرگونه بی‌عدالتی یا مشکلی داده می‌شود که زنان و دختران با آن مواجه شوند اغلب یکی است: او فاقد اعتمادبه‌نفس است. و راه‌حل ارائه‌شده عبارت است از تأکید بر اعتمادبه‌نفس زنان. نابرابری در محل کار؟ زنان باید تلاش کنند و بر اعتمادبه‌نفسشان بیفزایند (تیک). اختلالات تغذیه و تصویر بدنیِ ضعیف؟ راه‌حل عبارت است از اعتمادبه‌نفس دختران و برنامه‌های موسوم به «بدن خود را دوست داشته باش» (تیک). مشکلات تربیت فرزند؟ صرفاً مادری باش که «برای حرف حسابی‌اش، حتی اگر مؤدبانه نباشد، عذرخواهی نمی‌کند» و بچه‌هایش را با اعتمادبه‌نفس بزرگ می‌کند (تیک). روابط جنسی یکنواخت و ملالت‌بار؟ خب، «اعتمادبه‌نفس مایه‌ی جذابیت است و نه ظاهر شخص!» (تیک). آن چیزی که قابل‌توجه است نه‌فقط شباهت گفت‌وگوها، برنامه‌ها و اقداماتی است که در حوزه‌های گوناگون زندگیِ اجتماعی ارائه می‌شود، بلکه شیوه‌ای است که از طریق آن فرهنگ اعتمادبه‌نفس به‌طور نظام‌مند مشکلات روانشناختیِ فردی را عامل نابرابری‌های اجتماعی جلوه می‌دهد و از ما می‌خواهد که زنان را تغییر دهیم و نه جهان را.

البته گاهی به مردان نیز پیام‌هایی برای افزایش اعتمادبه‌نفس ارسال می‌شود، اما طرز کار این پیام‌ها به‌شکل چشمگیری متفاوت است؛ زبان‌ به‌کاررفته فرق دارد: در این پیام‌ها عملکرد، موفقیت و مهارتِ مردان اغلب با تعابیری رقابت‌جویانه تحسین می‌شود. افزون بر این، اقدامات معطوف به افزایش اعتمادبه‌نفس مردان معمولاً موقتی‌اند و متمرکز بر رفتار. برای مردان اعتمادبه‌نفس‌داشتن بیشتر مربوط است به تمرکزکردن بر نوعی مهارت یا موقعیت خاص.

درمقابل، برای زنان اعتمادبه‌نفس‌داشتن متضمن کار و زحمت و هشیاری تمام‌وقت است؛ مشخصه‌ی آن «به درونِ خود نظرکردن» و شناساییِ «موانع» و «سدهای درونی»‌ای است که آنان را عقب نگاه می‌دارد ــ آنچه نویسندگان کتاب پرفروش رمز اعتمادبه‌نفس زخم‌های خودکرده‌ی زنان توصیف می‌کنند. اساساً اعتمادبه‌نفس در زنان را هرگز نمی‌توان امری قطعی یا کامل دانست، بلکه همیشه کاری در حال پیشرفت، یا پروژه‌ای ناتمام است، مباداکه مخزن اعتمادبه‌نفس آنان خالی شود. برای زنان ایجاد اعتمادبه‌نفس نیازمند برنامه‌ای کلی برای بازآفرینیِ روان‌شناختی است و نه صرفاً تغییری شناختی یا رفتاری. با وجود این، مهم‌ترین نکته این است که چگونه اعتمادبه‌نفس همچون نوش‌دارویی برای بی‌عدالتی و نابرابریِ جنسیتی عرضه می‌شود و بنابراین فقط و فقط خودِ زنان مسئول ایجاد نابرابریِ اجتماعی و رفع آن تلقی می‌شوند.

قدرت و نفوذ گفتار فمینیستی در چند دهه‌ی اخیر یکی از عوامل اهمیت‌یافتن اعتمادبه‌نفس زنانه در عصر حاضر است. در واقع، اعتمادبه‌نفس را می‌توان بخشی از پروژه‌ی سیاسی در‌حال‌توسعه‌ای تلقی کرد که برای ایجاد جامعه‌ای عادلانه‌تر طراحی شده است. بدون فمینیسم نابرابری‌هایی که اقدامات مربوط به اعتمادبه‌نفس در پی حل آنها هستند حتی قابل‌تشخیص هم نبودند و تلاشی برای بهبود و ارتقای اعتمادبه‌نفس زنان صورت نمی‌گرفت. اما نسخه‌های فمینیسمی که در فرهنگ اعتمادبه‌نفس به کار می‌روند به‌طرز نگران‌کننده‌ای فردگرایانه‌اند، از مشکلات مربوط به نابرابری‌های ساختاری و بی‌عدالتی‌های اجتماعیِ وسیع‌تر روی برگردانده‌اند و به‌جای آن به روایت‌هایی روی آورده‌اند که «تغییر روان‌شناختی» را به‌جای دگرگونی اجتماعی در کانون توجه قرار می‌دهند.

عبارت‌هایی از جمله «گاه شما بدترین دشمن خودتان هستید» یا «عدم اعتمادبه‌نفس شما عامل عقب‌افتادنتان است» موانع را طوری نشان می‌دهد که گویی آنها صرفاً تصوراتی در فکر و ذهن زنان‌اند و نه نتیجه‌ی فرهنگ نظام‌مندی که زنان را فرودست قرار می‌دهد و سپس مدام آنان را مقصر ضعف‌ها و آسیب‌پذیریِ خودشان جلوه می‌دهد. درنتیجه، فرهنگ اعتمادبه‌نفس نهادها و ساختارهای زندگی معاصر را تبرئه می‌کند. با تقلیل علت بی‌عدالتی اجتماعی به کمبود اعتمادبه‌نفسْ فرهنگ اعتمادبه‌نفس از زنان می‌خواهد که شدیداً روی خود کار کنند، از تغییردادن نحوه‌ی نگاه‌کردن‌، ارتباط‌برقرارکردن‌، نفس‌کشیدن‌ و طرز جای‌گرفتنشان در مکان تا ثبت‌نام در برنامه‌های پایان‌ناپذیر روان‌شناختی با تمرین‌های ارزیابی، مثبت‌نگری، خودیاری، و خودگردانیِ دائمی.

بنابراین، آیین اعتمادبه‌نفس، بهرغم جنبه‌های ظاهراً پیشرو و مترقی‌اش، درنهایت منشأ بی‌عدالتی اجتماعی و راهحل آن را به‌اشتباه در خود زنان جست‌وجو می‌کند و نه در ساختارها و نهادهای ناعادلانه‌ی سرمایه‌داری معاصر. پیامش این است: زن را اصلاح کن و نه جهان را. به‌جای آنکه نیرو و انرژی را متوجه برنامه‌های فردگرایانه‌ای کنیم که هدفشان تغییر زنان است، نیازمند رویکرد سازنده‌تر و ساختاری‌تری هستیم. باید تأکید و توجه را از نیازهایی که فردی و روان‌شناختی شده‌اند به سرمایه‌گذاری در ایجاد «فضای» اعتمادبه‌نفس معطوف کنیم: ایجاد محیطی فیزیکی، اقتصادی و فرهنگی که سلامتی، رفاه، امنیت و قدرت اقتصادی همه‌ی زنان را، هم به‌مثابه‌ی فرد و هم به‌صورت جمع، تأمین و تقویت کند.

 

برگردان: افسانه دادگر


رزالیند گیل استاد تحلیل اجتماعی و فرهنگی در دانشگاه سیتی در لندن است و نویسنده‌ی چند کتاب، از جمله فرهنگ اعتمادبه‌نفس (۲۰۲۲) با همکاری شانی اورگاد. عنوان کتاب اخیر او در حد کمال: احساسِ مورد قضاوت واقع‌شدن در شبکه‌های اجتماعی (۲۰۲۳) است. شانی اورگاد استاد رسانه و ارتباطات در مدرسه‌ی علوم اقتصادی و سیاسی لندن است. کتاب‌‌های اخیر او عبارت‌اند از فرهنگ اعتمادبه‌نفس (۲۰۲۲) با همکاری رزالیند گیل و بازگشت به‌سوی خانه: مادری، کار و وعده‌ی وفانشده‌ی برابری (۲۰۱۹). آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

Rosalind Gill & Shani Orgad, ‘The cult of being confident and why it doesn’t help women’, Psyche, 24 May 2023.