میان تاریخ و آینده: مکان‌های خاطره؛ گفت‌وگو با شهلا شفیق

غزل صدر

همه‌ی ملت‌ها همیشه میلی سترگ به نگاه‌داشتن خاطره داشته‌اند و خواهند داشت، خاطره‌ی جشن‌ها و پیروزی‌ها و نیز خاطره‌ی کشتگان سال‌ها، خون‌های روان بر زمین، کودکان پدر ازدست‌داده، زنان فرزند ازدست‌داده، دخترکان کنار مزار مادر گریان و کسانی که با عکس عزیزانشان در دست به دادخواهی ایستاده‌اند. خاطره بخش مهمی از هویت فردی و اجتماعی و فرهنگی ماست و خاطره‌های جمعی ملتی و گاه ملت‌ها را به هم پیوند می‌دهند. مکان‌‌های خاطره جایی است که این خاطره‌ها در آن شکل می‌گیرد.

مفهوم مکان‌های خاطره را پی‌یر نورا (Pierre Nora)، مورخ و اندیشمند فرانسوی (متولد ۱۹۳۱، پاریس)، در دهه‌ی ۱۹۷۰ مطرح کرد. به‌گفته‌ی او، «مکان خاطره» ممکن است جایی واقعی باشد یا پدیده‌ای صرفاً ذهنی که خاطره در آن شکل می‌گیرد و ماندگار می‌شود و کارکردی «علیه فراموشی» به خود می‌گیرد. مکان‌های خاطره (Les lieux de mémoire) در مقام میانجی حافظه و تاریخ در بستر زمان زیست نمادین خود را ادامه می‌دهند. زمان و فضا در مکان‌های فراموشی به یکدیگر می‌رسند و در همبستگی با هم مانع فراموشی می‌شوند.

ایده‌ی نورا در فرانسه انعکاسی بسیار گسترده یافت و خیلی زود از مرزهای این کشور گذشت و به سرزمین‌های دیگر رسید. هر کشوری که به یادآوری گذشته و ساختن سدی در برابر تکرار گذشته‌ی تلخ تمایل داشت با تکیه بر ایده‌ی نورا به ساختن یا بازبینی مکان‌های خاطره پرداخت. مکان خاطره صرفاً بنایی یادمانی نیست؛ هرجایی که ملتی در تجربه‌ی شادی‌ها و پیروزی‌ها یا دهشت‌ها و زخم‌های تروماتیک اشتراکاتی داشته باشد مکان خاطره است. خود نورا در تعریف مکان خاطره نوشت: «جایی که خاطرات جمعی متبلور و مولد می‌شوند.» نورا در تعریف مکان‌های خاطره بر بازگشت به گذشته برای درک رخدادها تأکید می‌کند. بدون درک و بازبینی هر دم بیم امکان تکرار فاجعه می‌رود. مکان‌های خاطره محل تبلور تجربیات مشترک یک ملت است، جاهایی، احساساتی و هرچیزی مربوط به گذشته ــ خواه ماهیتی مادی داشته باشد، مانند گورهای دسته‌جمعی، یا غیرمادی باشد و رفتاری، که بدل به مناسک و مراسمی شده باشد برای یادآوری گذشته‌ای که بر روح جمعی یک ملت زخمی بر جای نهاده است.

مکان‌های خاطره فقط موزه‌‌هایی برای انجماد و ثبت روایت‌های غالب گذشته نیستند، بلکه مدام به مکان‌های مذاکره و پیکربندیِ مجددِ معنا تبدیل می‌شوند که در آن هویت‌های اجتماعی و سیاسی با بازگشت به تجربیات تروماتیک گذشته که آنها «نماینده»شان هستند، مورد بحث قرار می‌گیرند و تقویت یا تضعیف می‌شوند. چیزی که مکان خاطره را به ایستگاهی برای درک، مرور و یادآوری تاریخ بدل می‌کند ماهیتش به‌عنوان نقطه‌ی تقاطع جاده‌های خاطرات مختلف و ظرفیت آن برای ادامه‌ی حیات از طریق بازسازی، بازیابی و بازبینیِ مداوم است. بدون مرور و بازبینی، چنان‌که نورا تأکید می‌کند، مکان خاطره صرفاً خاطره‌ی یک مکان خواهد بود.

ازجمله بنیادهای پرکار در زمینه‌ی بازشناسیِ مکان‌های خاطره و ثبت روایت‌های تعریف‌نشده بنیاد «انسان‌دوستیِ فعال» است که در بسیاری از کشورها، در هریک با هدفی متفاوت، می‌کوشد تا مفهوم تاریخ را به آینده گره بزند. هدف پروژه‌ی این بنیاد در آلمان کشف مکان‌های تاریخی فراموش‌شده و خاطراتی ناگفته درباره‌ی بی‌عدالتی‌ها و جنایت‌های حکومت نازی و تأثیر آن بر امروز است، پروژه‌ای که با تمرکز بر یهودی‌ستیزی، نژادپرستی، تبعیض و نفرت در اروپا می‌کوشد تا فرهنگ یادآوریِ فراگیر و متنوع را گسترش دهد.

پروژه‌ی «داستان‌های ناگفته، مکان‌های درحافظه‌نمانده» را این بنیاد در سال ۲۰۲۲ با مشارکت آلمان و هلند در کراکوف در لهستان اجرا کرد. در این پروژه زندگیِ روزمره‌ی یهودیان ساکن کراکوف پیش از جنگ جهانی دوم و فاجعه‌ی هولوکاست به‌دقت بازبینی و ثبت شد، همه‌چیز: از خانه‌های یهودیان آن سال‌ها، سرامیک‌های رنگین کف، دستگیره‌های درها، معماری بالکن‌ها و تمامی نشانه‌های زیست آن مردمان، حتی جزئیاتی که به چشم نمی‌آیند. اما هدف پروژه فقط ثبت نبود، آنان هدفی بزرگ‌تر داشتند: پیش‌چشم‌آوردن تاریخ مردمانی که ستم کشیده بودند، به این قصد که چنان فاجعه‌ای هرگز دیگر رخ ندهد. رسالت مکان‌های خاطره همین است: نشان‌دادن سویه‌ی تلخ تاریخ برای آگاهی و پیشگیری از رخ‌دادن دوباره‌اش.

اصطلاح «مکان‌های خاطره» را من اولین‌بار از شهلا شفیق، نویسنده و جامعه‌شناس، شنیدم. در گفت‌وگویی که می‌خوانید، او اشاره می‌کند که مکان‌های خاطره‌ی ملت ایران با تاریخی چنین دردکشیده و خونین اکنون و در آینده کدام بزنگاه‌ها هستند و خواهند بود.

 

غزل صدر: در کجاهای تاریخ ملت ایران می‌توان نشانی از مکان‌های خاطره دید؟

 رسالت مکان‌های خاطره همین است: نشان‌دادن سویه‌ی تلخ تاریخ برای آگاهی و پیشگیری از رخ‌دادن دوباره‌اش.

شهلا شفیق: با نظریه‌ی نورا، که به‌سرعت منتشر و گسترده شد، در بسیاری کشورها مکان‌های خاطره دارای کاربرد شدند: بازشناسی اتفاقاتی که حول آنها خاطره‌ای جمعی شکل گرفته است و حالا در مفهومی به نام مکان‌های خاطره امکان مرور، بازبینی و بازنویسی می‌یابند. اینجا باید به تفاوت میان تاریخ و خاطره اشاره کرد. تاریخ شرح رویدادها را در بر می‌گیرد و تاریخ‌نگاری مدون‌کردن این شرح است با تکیه بر داده‌ها و دانسته‌ها. حال‌آنکه خاطره برمی‌گردد به آنچه از زیسته‌ها و رویدادها در ذهن می‌ماند و آدم‌ها با آن زندگی می‌کنند. بنابراین، خاطرات جمعی رخدادهای متصل به احساسات جمعی هستند که با ارجاع به محل‌ها، اشیا، آرشیوها و حتی مفاهیم به مکان‌های خاطره تبدیل می‌شوند. ازاین‌‌رو، وقتی به مکان‌های خاطره اشاره می‌کنیم، هم مکان‌ها و بناهای یادبود مادی و هم مجموعه‌هایی از ساختارهای نشانه‌شناختیِ غیرمادی‌تر را در نظر می‌گیریم که نمایانگر فضاهایی هستند که گذشته را از طریق اعمال آیینی به تفصیل مرور و بازبینی می‌کنند. وقتی‌که این گذشته به دلایل اجتماعی و سیاسی در خطر حذف و محو قرار می‌گیرد، اهمیت مکان‌های خاطره در مبارزه علیه فراموشی بیشتر می‌شود. در ایران نیز، هرگاه و هرجا که خاطرات جمعی را شناسایی و بازشناسی کنیم، مکان خاطره شکل می‌گیرد و بنا می‌شود. مثلاً گورستان خاوران یک «مکان خاطره» است. خانواده‌های خاوران آن را بازشناسی کرده‌اند. روشن است که همه‌ی جان‌باختگان تابستان ۱۳۶۷ و سایر زندانیان کشته‌شده در جمهوری اسلامی در گورستان خاوران دفن نشده‌اند. اما خانواده‌هایی که هنوز نمی‌دانند فرزندانشان کجا به خاک سپرده شده‌اند و نیز بسیاری از دیگر بازماندگان مبارزان سیاسیِ اعدام‌شده این محل را مکانی نمادین می‌دانند که یادآور کشتار و سرکوب است. گورستان بهائیان در خاوران هم یکی از مکان‌های خاطره است که به نمادی برای سال‌ها قتل و سرکوب بدل شده است. نه‌تنها خانواده‌های زندانیان کشته‌شده در تابستان ۱۳۶۷‌ و بهائیان مدفون در خاوران بلکه ملت ایران گورستان خاوران را به‌عنوان نماد کشتار و سرکوب به رسمیت می‌شناسد. این‌چنین، گورستان خاوران از مفهوم عام قبرستان به مفهوم خاص «مکان خاطره»ی تروماتیک سرکوب‌ها گذر کرده است.

اما مکان‌های خاطره الزاماً همیشه «مکان» به‌معنای فیزیکی نیستند. دادگاه حمید نوری در سوئد هم به دلایل بسیاری به‌شکلی تجریدی به یکی از بدیع‌ترین مکان‌های خاطره‌ برای ملت ایران بدل شده است. اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، نقش مستندکردن خاطره در محاکمه‌ی نوری اساسی و تعیین‌کننده است، چراکه از یک ‌سو، انگیزه‌ی کسانی که به کوشش آنها نوری دستگیر شد روشن‌کردن واقعیت کشتارجمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ است که عاملانش سال‌هاست سعی در تحریف و محو ردپای آن دارند؛ از سوی دیگر، این محاکمه اساساً نمی‌توانست بدون استناد به خاطرات و شهادت‌های زندانیان سیاسی بازمانده و خانواده‌هایشان برگزار شود. بنابراین، این دادگاه را می‌توان یک «مکان خاطره» نامید.

 

حکومت‌های تمامیت‌خواه چگونه به مکان‌های خاطره واکنش نشان می‌دهند؟

جالب است که در روند دادگاه حمید نوری، به‌سبب دست‌داشتن او در جنایت‌هایی که در زندان گوهردشت رخ داد، خود این مکان و نقشه و ساختمانش هم موضوع بحث و تدقیق بود و حتی نام «گوهردشت» هم دست‌مایه‌ی جدالی شد که حاکی از جایگاه و اهمیت «مکان خاطره» است. حمید نوری با تأکید بر نام «رجایی‌شهر»، نامی که جمهوری اسلامی بر این زندان نهاده، می‌کوشید تا استنادات شاهدان دادگاه را مورد شک‌وشبهه قرار دهد و به‌نوعی «مکان خاطره» را محو کند، اما موفق نشد. پس از آن، جمهوری اسلامی مسئله‌ی تعطیلی زندان گوهردشت را مطرح کرد. روشن است که هدف اصلی این اقدام حذف «مکان خاطره» است و تلاش برای محو آنچه رخ داده از یادها و به‌فراموشی‌سپردن جنایت‌ها. مکان‌های خاطره کارکردی علیه فراموشی دارند. مثلاً پس از انقلاب، حکومت اسلامی جهاد فرهنگی به راه انداخت و طی آن به حذف و تحریف همه‌ی مظاهر فرهنگی‌ای کمر بست که با الگوی ایدئولوژیک تحمیلی‌اش سازگار نبود؛ بنابراین، شگفت نیست که لاله‌زار و کاباره‌ها و کافه‌ها را بستند. بعدتر، مستندها و آرشیو‌هایی درست شد درباره‌ی گذشته‌ی این مکان‌های نابودشده، اینکه مردم در آن زمان چه تفریحاتی داشتند و نشانه‌های فرهنگ کوچه و بازار چه بود. همین مستندها و تحقیقات خود به‌نوعی «مکان خاطره» هستند.

 

مکان‌های خاطره مکان‌های مقاومت هم هستند. مثلاً سنگ قبرهایی که ویران می‌شوند و دوباره به‌دست مردم ترمیم می‌شوند و دوباره ویران می‌شوند. گویی این خود مقاومتی از سوی مردم است در برابر فراموشی.

بله، مثلاً گورستان ظهیرالدوله که مدفن بسیاری از مشاهیر ماست صرفاً تفرجگاه نیست و به مکان خاطره بدل شده است. آنجا هم تاریخی پر از برخورد حکومت با ملت در خود دارد. همین‌طور است مزار شاملو، پوینده، مختاری و دیگر جان‌باختگان جنایت‌های سیاسی دهه‌ی ۱۳۷۰، موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای.

 

و آرامگاه کوروش؟ چرا آرامگاه کوروش پس از هزاران سال به «مکان خاطره» تبدیل شده است؟

 نه‌تنها خانواده‌های زندانیان کشته‌شده در تابستان ۱۳۶۷‌ و بهائیان مدفون در خاوران بلکه ملت ایران گورستان خاوران را به‌عنوان نماد کشتار و سرکوب به رسمیت می‌شناسد. این‌چنین، گورستان خاوران از مفهوم عام قبرستان به مفهوم خاص «مکان خاطره»ی تروماتیک سرکوب‌ها گذر کرده است.

سنگ مزار همیشه «مکان خاطره» است، مکانی برای به‌یادآوردن. اقبال مردم به آرامگاه کوروش در واقع بازگشت به نمادهای تاریخی ملتی است که جمهوری اسلامی قصد نابودی آنها را داشته و دارد. این‌همه بیانگر واکنش مردم است به سیاست جمهوری اسلامی در تحریف تاریخ و خاطره‌ی جمعی. جمهوری اسلامی با ابزارسازی از مذهب برای پیشبرد پروژه‌ی ایدئولوژیک خود تصمیم گرفت تا «امت» را جایگزین «ملت» کند، امتی متشکل از انسان‌هایی مطابق با الگوی خودش، همان «انسان راستین مسلمان» که ادعایش را داشت. برای پیشبرد چنین هدفی حکومت باید آن دسته از ارجاعات هویتیِ ملت ایران را که با الگوی تحمیلی‌اش ناسازگار بود حذف می‌کرد، دست به انکار تاریخ می‌زد و تاریخ را آن‌طور که خود می‌پسندید بازمی‌نوشت. در این متن موضوعاتی مثل کشور ایران و ملت ایران و ارجاعات تاریخیِ پیش از اسلام ‌باید تحریف و دست‌کاری می‌شد. بازگشت کنونیِ مردم به گذشته‌ی تاریخی و اراده‌شان برای بازسازیِ «ایرانیت» نه‌تنها منافی گوناگونیِ ایرانیان نیست، بلکه رنگارنگیِ تعلقاتشان را در خود بازتاب می‌دهد. این بازگشت پاسخی روشن به سیستم حذف حکومتی است. اما درباره‌ی تخریب مزار باید گفت که جمهوری اسلامی خیلی زود به این کار روی آورد. فرمان خلخالی مبنی بر تخریب آرامگاه رضاشاه و ساختن مستراح به‌جای آن با همین هدفِ حذفِ بخشی از تاریخ صادر شد، روندی که پس از آن‌هم ادامه پیدا کرد: جلوه‌ی تمایلی تمامیت‌خواهانه به فروپاشیِ خاطره‌ی تاریخی. مثلاً فاشیست‌های یهودی‌ستیز سنگ مزارها را نابود می‌کردند و می‌کنند و هدفشان وهن خاطره و تعلق است. در جمهوری اسلامی تخریب مزار شکلی عمومی به خود گرفته است. آنان مزارِ هر شخص و شخصیتی را که چهره‌اش بیانگر مخالفت با الگوی تحمیلی‌شان است تخریب می‌کنند.

 

خانه‌ی فروهرها نیز «مکان خاطره‌»ای است که در آن خشونت و نابودی رخ داده و استمرار برپاییِ آیین سوگواری این خانه را به نقطه‌ی تقاطع خاطره‌ی فردی و جمعی و بازبینیِ تاریخ بدل کرده است.

بله، پرستو فروهر سال‌های سال به لطف برگزاریِ آیین یادبود خانه‌ی فروهرها را به‌عنوان «مکان خاطره» زنده نگه داشته است. استمرار در حفظ «مکان خاطره» و پیوند فضا با خاطره… اقدامی بسیار تأثیرگذار در تداوم دادخواهی که با مبارزه علیه فراموشی ارتباط تنگاتنگی دارد.

 

آیا جایی که رخدادها به‌شکل تجریدی و عینی کنار هم قرار می‌گیرند نوعی «مکان خاطره‌» ساخته می‌شود؟ تصویر گوهر عشقی با قاب عکسی از پسرش در دست، تصویر مزار ژینا با آن نوشته‌ی رویش: «تو نمی‌میری، نامت رمز خواهد شد»، شعرهای مادر امیرارشد تاجمیر برای پسرش، تمام تصویرهایی که از خانواده‌های دادخواه می‌بینیم… .

بله، تمامی اینها… و این‌گونه تابلوی بدیعی از مکان‌های خاطره در حال شکل‌گرفتن است.

 

و در آینده هم مکان‌های خاطره‌ی بی‌شماری در ایران وجود خواهند داشت.

بی‌گمان، روزی که امیدوارم دور نباشد تکه‌های تاریخ قطعه‌قطعه‌ی چهل‌وچند سال اخیر به هم متصل خواهند شد و ملت ایران امکان بازشناسی جمعی مکان‌های خاطره را خواهد یافت.