«وظیفهی نویسنده این است که حقیقتِ هولناک را بیان کند، و مسئولیتِ مدنیِ خواننده آن است که این حقیقت را بیاموزد. روگرداندن، چشم فروبستن و نادیده گرفتن، چیزی نیست جز اهانت به خاطرهی جانباختگان.» (واسیلی گروسمن، جهنم تِرِبلینکا، ۱۹۴۴).
در ۲۹ و ۳۰ سپتامبر ۱۹۴۱، شبهنظامیان یکی از گروههای ضربتِ اساس با همکاریِ دو گردان از نیروهای پلیس آلمان نازی در مناطق اشغالی ــ موسوم به «هنگ جنوبی پلیس» ــ و نیروهای کمکی پلیس اوکراین، بدون هیچ مقاومتی از طرف اهالی محلی، ۳۳۷۷۱ یهودی را در تنگدرّهی بابی یار، واقع در شمالغربیِ کییف، به قتل رساندند. این بزرگترین قتلعام یهودیان در تاریخ هولوکاست تا آن زمان بود.
تنها چند روز بعد، در ۵ اکتبر ۱۹۴۱، روزنامهی «وولهینیا» در مقالهای نوشت: «۲۹ سپتامبر روز بزرگی برای شهر کییف بود. مسئولان آلمانی، با اجابت خواستههای اوکراینیها، به همهی یهودیان، که هنوز ۱۵۰هزار نفرشان در کییف باقی مانده بودند، دستور دادند که پایتخت را ترک کنند. ساعت به ساعت زندگیِ شهر به روال عادی بازمیگردد. کییف، رسته از بندِ شرقیهای بیفرهنگ، آزادانه نفس میکشد و زندگیِ جدیدی را آغاز میکند.»
سرگئی لوزنیتسا، کارگردان سرشناس اوکراینی، در مستند «بابی یار. زمینه» (۲۰۲۱) به سیاق بسیاری از آثار متأخرِ خود به شیوهای خلّاقانه فقط و فقط بر تصاویر آرشیویِ مربوط به آزار و کشتار یهودیان اوکراینی در جنگ جهانیِ دوم تکیه میکند تا بر آگاهیِ تاریخیِ مخاطبان بیفزاید «بیآنکه آنان را از درد فلج کند یا در دام نفرتِ کورکورانه گرفتار سازد».
در میانهی این مستندِ تکاندهنده، یادداشت کوتاهی دربارهی نسلکشیِ یهودیان اوکراین بر تصویر نقش میبندد، که برگردان فارسیِ آن را در زیر میخوانید. این یادداشت، گزیدهای است از جستاری با عنوان «اوکراین بدون یهودیان»، به قلم واسیلی گروسمن، نویسندهی اوکراینیِ یهودیتبار.
همانطور که ویکتور سبستین (Victor Sebestyen) میگوید، گروسمن هرگز به عضویت حزب کمونیست درنیامد اما به لطف گزارشهای دقیق و شجاعانهاش از خط مقدم جنگ، از جمله در نبرد استالینگراد، و از اردوگاههای مرگ نازیها، از جمله تربلینکا، نامش در اتحاد جماهیر شوروی بر سرِ زبانها افتاد. با وجود این، او پس از جنگ مغضوب حزب و حکومت شد و آثارش یا همچون استالینگراد تنها پس از حذف و بازنویسیِ اجباری بخشهایی از آن اجازهی انتشار یافتند یا همچون زندگی و سرنوشت و کتاب سیاه یهودیان روسی چند دهه پشت سدِ سانسور ماندند ــ زندگی و سرنوشت (۱۹۵۹) نخستین بار در سال ۱۹۸۰ در سوئیس منتشر شد و سرانجام در سال ۱۹۸۸ در پی گشایش فضای سیاسی در دوران گورباچف در روسیه به چاپ رسید؛ نسخههای کتاب سیاه (۱۹۴۶)، که ثمرهی همکاری گروسمن و ایلیا ارنبورگ با «کمیتهی یهودیِ ضدفاشیست» بود و علاوه بر نازیها از نقش همدستان محلیِ نازیها در کشتار یکونیم میلیون یهودی در اتحاد جماهیر شوروی پرده برمیداشت، پیش از انتشار در داخل شوروی معدوم شد اما بخشهایی از این کتابِ حجیم در سال ۱۹۴۶ در آمریکا و رومانی چاپ شد. هرچند از سال ۱۹۸۰ به بعد نسخههایی از این کتاب به زبانهای روسی، انگلیسی، عبری و ییدیش منتشر شد اما انتشار نسخهی کامل آن در روسیه تا سال ۲۰۱۴ به تعویق افتاد.
انتشار جستارِ «اوکراین بدون یهودیان» هم پرماجرا بوده است. پولی زاوادیوکر، مترجم انگلیسیِ این اثر، شرح میدهد که گروسمن این جستار را اندکی پس از آزادسازیِ اوکراین از اشغال نازیها در میانهی سال ۱۹۴۳ نوشت اما روزنامهی روسیِ «ستارهی سرخ» (Krasnaia Zvezda)، که پیشتر گزارشهای گروسمن از نبرد استالینگراد را منتشر کرده بود، حاضر به انتشار این اثر نشد. در نوامبر و دسامبر ۱۹۴۳، ترجمهی دو بخش از این جستار به زبان ییدیش در هفتهنامهی «کمیتهی یهودیِ ضدفاشیست» چاپ شد اما انتشار بخشهای بعدیِ آن ادامه نیافت. مدتها عقیده بر این بود که نسخهی اصلیِ روسی از بین رفته است؛ در سال ۱۹۸۵، دو بخش ییدیشِ موجود به روسی ترجمه شد اما سرانجام در سال ۱۹۹۰ نسخهی اصلیِ روسی، که تقریباً سه برابر نسخهی ناقصِ ترجمهشده بود، پیدا و منتشر شد.
به نظر زاوادیوکر، «”اوکراین بدون یهودیان” جستاری مؤثر و از نظر تاریخی مهم است: یکی از نخستین اظهارنظرهای علنی دربارهی قتلعام یهودیان در سالهای ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲ در زمان اشغال اوکراین توسط نازیها، و در عین حال یکی از اولین تلاشها در همهی زبانها برای توضیح روشمندِ انگیزههای مادی و ایدئولوژیکِ نسلکشیای که گروسمن آن را “بزرگترین جنایت در تاریخ” میخوانَد.»
***
… در اوکراین هیچ یهودیای وجود ندارد. هیچکجا ــ نه در پولتاوا، خارکوف، کِرِمِنچوگ، بوریسپول، و نه در یاگوتین. در هیچ شهر یا یکی از صدها هزار روستا چشمان اشکبارِ سیاهرنگِ یک دخترِ جوان را نخواهید دید، لحن کشدارِ محزونِ یک زنِ کهنسال را نخواهید شنید، صورت سبزهی یک کودکِ گرسنه را مشاهده نخواهید کرد. همهجا سکون و سکوت حاکم است. مردمی وحشیانه به قتل رسیدهاند.
مقتولان صنعتگرانی سالخورده بودند، صاحبان شناختهشدهی کسبوکارها: خیّاط، کلاهدوز، کفّاش، حلبیساز، جواهرساز، نقاش ساختمان، پوستیندوز و صحّاف؛ مقتولان کارگر بودند: باربر، تعمیرکار، برقکار، نجّار، بنّا، و قفلوکلیدساز؛ مقتولان گاریچی، رانندهی تراکتور، رانندهی خصوصی و کابینتساز بودند؛ مقتولان آسیابان، نانوا، شیرینیپز و آشپز بودند؛ مقتولان پزشک، رواندرمانگر، دندانپزشک، جرّاح و پزشکِ زنان بودند؛ مقتولان دانشمند بودند ــ باکتریشناس و زیستشیمیدان، مدیر درمانگاههای دانشگاهی، آموزگار تاریخ، جبر و مثلثات؛ مقتولان استاد و دارندهی مدارک کارشناسیِ ارشد و دکترای علوم گوناگون بودند؛ مقتولان مهندس بودند ــ فلزشناس، پلساز، معمار، کشتیساز، سنگفرشساز، متخصص کشاورزی و نقشهبردار؛ مقتولان حسابدار، دفتردار، مغازهدار، تولیدکننده، مدیر، منشی و نگهبان شبانه بودند؛ مقتولان معلّم و خیّاط زنانه بودند؛ مقتولان مادربزرگهایی بودند که میتوانستند جورابهای ساقبلندِ زنانه را وصله کنند، نانهای خوشمزه بپزند، سوپِ مرغ تهیه کنند، و کیکِ سیب و گردو درست کنند؛ مقتولان مادربزرگهایی بودند که هیچکاری غیر از عشق ورزیدن به کودکان و نوههایشان بلد نبودند؛ مقتولان زنانی بودند که به شوهرانشان وفادار بودند؛ مقتولان زنانی شوخطبع بودند؛ مقتولان زنان جوان زیبارو، دانشجویانی کوشا و دانشآموزانی سرزنده بودند؛ مقتولان دخترانی غیرجذّاب و سبکسر بودند؛ مقتولان گوژپشت بودند؛ مقتولان آوازخوان بودند؛ مقتولان نابینا بودند؛ مقتولان گُنگ و ناشنوا بودند؛ مقتولان نوازندهی ویولون و پیانو بودند؛ مقتولان بچههای دوساله و سهساله بودند؛ مقتولان سالخوردگانی هشتادساله بودند که چشمهای کمسویشان مبتلا به آب مروارید بود، دستهایشان رنگپریده و سرد بود، و صدایی آرام و خشدار مثل کاغذ داشتند؛ مقتولان نوزادانی گریان بودند که با حرص و ولع پستانِ مادرشان را میمکیدند تا به خواب بروند. آنها همگی به قتل رسیدند، صدها هزار یهودی در اوکراین.
مقتولان خانه و کاشانه و خانواده و مزرعه و ترانهها و کتابها و شعائر و مناسک و قصیههای عامیانه را رها نکرده و سلاح در دست رهسپار میدان جنگ نشده بودند. این قتلِ گروهی از مردم، کل خانوادهها، کتابها، ایمان و درختِ زندگی است؛ این مرگِ ریشههاست، و نه شاخهها یا برگها؛ این قتل جسم و روحِ گروهی از مردم است؛ نابودیِ زندگیِ نسلهایی است که با تحمل سختی و مرارت هزاران صنعتگر و روشنفکرِ باهوش و بااستعداد را پدید آورده بودند. این قتلِ اخلاقیات، آداب و رسوم و حکایتهایی است که از پدران به پسران رسیده بود؛ این قتلِ خاطرات، ترانههای غمانگیز و داستانهای حماسی دربارهی روزگارانِ خوب و بد است؛ این انهدامِ خانهها و قبرستانها است. این مرگِ مردمی است که قرنها دوشبهدوشِ اوکراینیها زیسته، زحمت کشیده، اشتباه کرده، مهربانی کرده، و در همان سرزمین کنار اوکراینیها از دنیا رفته بودند… [ترجمه از عرفان ثابتی]