من در جنگ به دنیا آمدم و بزرگ شدم. بیست سالِ اولِ زندگیام را در افغانستانِ پس از حملهی آمریکا گذراندم. جنگ فقط چند ماه از من بزرگتر بود.
من خانواده و دوستانم را به جنگ باختهام. اجساد همسایههایم را دیدهام. میدانم که شنیدن خبر انفجار بمب در مدرسه و ویرانیاش چه حسی دارد، یا خواب و بیداری با صدای تیراندازی و انفجار؛ صفیر آژیر آمبولانسها و آتشنشانها، یا وقتی محلهات هدف حمله قرار میگیرد و ناگهان باید فرار کنی؛ در جستوجوی سرپناهی امن وقتی هیچجا امن نیست.
من هرگز تنها نبودهام. کودکان قربانیان همیشگیِ جنگ بودهاند، چه درگیری بر سر مذهب باشد، چه مداخلهی مسلحانه یا دعوای بین خودکامگان و دموکراسیخواهان. جنگ همیشه با رنج کودکان همراه است. معنایش این نیست که این رنج را باید پذیرفت، انگار که بخشی از هزینهی جنگ باشد، بلکه یعنی این تجربهی مصیبتبار بسیار فراگیر است.
در دوران کودکی به من یاد داده بودند که چطور مراقب خودم باشم و چطور موقع حمله به مدرسه زیر میز پناه بگیرم. من و خانواده و دوستانم آموخته بودیم که چطور بهسرعت از مناطق زیر حمله فرار کنیم. یاد گرفته بودیم که وقتی بزرگترها همراهمان نیستند چطور از خودمان محافظت کنیم. حتی دیگر میدانستیم که چه موقع از روز قرار است شهرمان را بمباران کنند. از راههایی که حدس میزدیم پر از مین باشند نمیرفتیم تا مبادا معلول یا ناقص شویم. یادمان داده بودند که موقع انفجار روی زمین بخوابیم و سر را بین دستها بگیریم یا به پنجرههای کلاس درسمان نزدیک نشویم. زندگی نوعی قمار روزانه بود و ما هر روز باید برنده میشدیم.
در سال ۲۰۲۰، یک سازمان بینالمللیِ بشردوستانه به نام «کودکان را حفظ کنید» گزارش داد که طی ۱۰ سال گذشته بهطور متوسط هر روز ۱۰ کودک در درگیریهای مختلف کشته یا زخمی شدهاند. اکثر این جانباختگان و زخمیها به کشورهایی مثل افغانستان، عراق و سوریه تعلق دارند ــ کشورهایی فقیر با زیرساختها و نظام درمانیِ درهمشکسته، و میلیونها کودک که در خانههایی غیر استاندارد، چادر یا حتی خیابان روز و شب میگذرانند. جنگهای جهانی اول و دوم زندگی کودکان را به ویرانی کشاند. در جنگهای قرن بیستویکم هم صدها هزار کودک کشته یا زخمی شدند، ربوده شدند، سرشان را بریدند، به آنها تجاوز کردند یا اسلحه به دستشان دادند تا بجنگند؛ آنها بیرحمانه ناقص و معلول شدند و بینایی و شنوایی و تکهای از صورت یا پوستشان را از دست دادند. در این میان، دختربچهها مشخصاً هدف تهاجم و خشونتاند. به گزارش همین سازمان، بسیاری از کودکانِ ساکن مناطق جنگزده ترکیبی از اضطراب، افسردگی، خشم، اختلال رفتاری، تنهایی و حس ناامنی را تجربه کردهاند، نشانههایی از اختلالات روانی و رفتاری بروز داده یا به خود آسیب زدهاند.
هنوز پنجساله نشده بودم که جنگ را شناختم. به یاد دارم که از همان اول وحشتش را هم میشناختهام. بعد از دو دهه جنگ و درگیری، افغانستان را در میانهی خروج پرآشوبِ آمریکا و بازگشت طالبان به قدرت ترک کردم. چنان پایانی بر جنگ به جداییِ من از مادر، خواهر و بسیاری از اعضای خانوادهام انجامید. زخمهای این جدایی هنوز با من است. حتی حالا که در کشوری امن زندگی میکنم ترس رهایم نکرده است.
قصهی من سرگذشت میلیونها کودکِ جنگزده است. همین امسال سازمان ملل گزارش داد که از زمان حملهی روسیه به اوکراین در سال گذشته ۱۵۰۰ کودک کشته یا زخمی شدهاند. دولت اسرائیل هنوز نگفته است که چند کودک در میان ۱۴۰۰ نفری بوده که در حملهی ۷ اکتبر حماس کشته شدند، اما همه میدانیم که تعدادشان کم نبوده است. آنتونی بلینکن، وزیر خارجهی آمریکا، گفته است تصاویری دیده که در آنها «کودکی بدنش از گلوله سوراخ سوراخ بوده» و «جوانان در مخفیگاهها یا خودروهایشان زندهزنده میسوختند». مقامات رسمی گفتهاند که در میان ۲۰۰ گروگانی که در غزهاند، نزدیک به ۳۰ کودک وجود دارد. در سوی دیگر، در بین هزاران نفری که در پی حملات تلافیجویانهی اسرائیل به غزه کشته شدهاند، تعداد زیادی کودک وجود دارد. مقامات رسمی در غزه میگویند نزدیک به نیمی از جمعیت دو میلیون نفریِ ساکن غزه را کودکانی تشکیل میدهند که بسیاری از آنها حتی پیش از جنگ هم از آب و غذا و دارو و برق محروم بودند چون اسرائیل و مصر مرزهای خود با غزه را بستهاند. حالا خیلی از آنها سرپناه هم ندارند و شرایط انسانی مدام بدتر میشود.
قوانین بینالمللیِ بشردوستانه در میانهی قرن بیستم وضع شدند تا در جنگها از جانِ شهروندان، بهویژه کودکان و زنان، محافظت کنند. اما بیشتر اوقات چندان اهمیتی ندارند. ای کاش قوانین و سازوکارهایِ حمایتیِ بیشتری برای کودکانِ جنگزده در سراسر دنیا و همچنین برای خواهران، مادران و مادربزرگهایشان که از آنها مراقبت میکنند، وجود داشت.
کودکان نمیتوانند در جنگ از خود محافظت کنند. وحشت و آسیبِ ناشی از جنگ مسئلهای شخصی نیست؛ مراقبت از آنها وظیفهی جوامع است. اگر کودکان در رنجاند یعنی ما در مقام جامعه شکست خوردهایم. نمیتوان برای نجات یک کودک، کودکِ دیگری را کشت.
برگردان: تایماز منقبتی
بشرا صدیق روزنامهنگار افغانستانیِ مقیم آمریکا است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Bushra Seddique, ‘I was a child in a war’, The Atlantic, 24 October 2023.