ایسنا
جنگلهای حوزه رویشی زاگرس از با ارزشترین ذخایر جنگلی جهان هستند که بلوط لرستان به عنوان بخش مهمی از این گستره، دچار “زوال” شده و به رغم تلاشهای انجام شده، تاکنون درمان قطعی برای بیماری زوال بلوط یافت نشده است.11 آذر
حوزه رویشی زاگرس از با ارزشترین ذخایر جنگلی بلوط در جهان و دومین منبع سلولزی تجدیدپذیر کشور محسوب میشود و مهمترین گونه گیاهی در جنگلهای لرستان بلوط است که این درختان نقش فوقالعاده اکولوژیستی دارند و منابع مهمی برای حفظ آب و خاک محسوب میشوند؛ یکی از رخدادهای تلخی که در سالهای اخیر دامنگیر جنگلهای زاگرس شده و هر روز بر وسعت آن افزوده میشود، زوال یا خشکیدگی بلوط است؛ بر اساس اطلاعات موجود سالیانه صدها هکتار از درختان بلوط در مناطق مختلف کشور بهویژه جنگلهای منطقه زاگرس دچار زوال و نابودی میشوند.
بنا به نظر پژوهشگران این حوزه، زوال بلوط پدیدهای چندبعدی و پیچیده محسوب میشود که عاملهای مختلف زیستی و غیرزیستی زمینهساز بروز و شیوع آن هستند. سابقه بروز این پدیده در جنگلهای بلوط زاگرس از دهه ۱۳۸۰ بوده و هماکنون گسترهای بیشتر از یک میلیون هکتار از جنگلهای زاگرس مبتلا به این پدیده است؛ مجموعه اقدامات ستادی و فنی انجام شده تا حدودی زوایای مختلف این بحران را روشن ساخته، اما کنترل کامل آن نیازمند عزم جدی و توجه کافی است.
اختلال در چرخه طبیعی جنگل
در این خصوص محسن تیزهوش، یکی از فعالان محیط زیست لرستان، با بیان اینکه آنچه مشخص است در طول دو دهه اخیر پدیده زوال بلوط خیلی بیشتر خود را در زاگرس نشان داده است، افزود: با بروز ریزگردها این بیماری بیشتر نمود پیدا کرد به عبارتی زوال بلوط در آن سالها در دل جنگلهای استان رخ داده بود اما به دلایل مختلف از آن بیخبر بودیم.
این دانشآموخته محیطزیست افزود: جنگلها تا حدودی از ورود گرد و غبار و ریزگردها جلوگیری میکردند و در مقطعی که متوجه بروز یک بیماری در زاگرس شدیم؛ تصور خیلی از افراد این بود که عامل این آفت، ریزگردها هستند.
تیزهوش با بیان اینکه هجوم ریزگردها تنها دلیل بیماری در زاگرس نبود، بلکه تنشهای محیطی ایجاد شده از سالهای قبل سبب شده بود که جنگل توانایی لازم را برای بازیابی به لحاظ سالمسازی نداشته باشد و چرخه طبیعی آن مختل شود، اضافه کرد: پیش از زوال، تمرکز روی جنگلهای شمال بود و از آن زمان به بعد متوجه شدیم که زاگرس خیلی وقت است که با چالشهای درونی خود درگیر است.
وی بیان کرد: مدیریت ضعیف بر جنگل در لرستان باعث شد که بیشتر منابع جنگلی و مرتعی را از دست بدهیم و با فرسایش خاک روبرو شویم؛ یکی دیگر از دلایل این موضوع، گسترش بیدلیل زمینهای کشاورزی است که سبب شد سرمایههای ارزشمند طبیعی را به مخاطره بیندازیم؛ جنگلهای زاگرس در حال حاضر طراوت چند دهه گذشته را ندارند و این نتیجه ناکارآمدی و عدم برنامهریزی صحیح در مدیریت جنگل است.
این فعال زیستمحیطی با بیان اینکه لرستان، چهارمحال و بختیاری، ایلام و قسمتهایی از خوزستان درگیر زوال هستند، تصریح کرد: زوال بلوط یک پدیده چندبُعدی است که به درستی مورد توجه قرار نگرفته و به طور علمی روی زاگرس و اکولوژی جنگل، کارهای آنچنانی نشده است؛ به عبارت دیگر آنگونه که برای جنگلهای شمال دغدغه وجود داشت برای زاگرس انرژی صرف نشد که این خود قابل بررسی است.
لزوم کاهش تنشهای محیطی در جنگلهای زاگرس
تیزهوش با تاکید براینکه ضرورت دارد از تنشهای محیطی جنگلهای زاگرس کم شود و اولین کاری که میشود در این رابطه انجام داد تمرکز بر گسترش زمینهای کشاورزی، دامپروری و دامداری است، بیان کرد: اگر بازدیدی از همین جنگلهای اطراف خرمآباد داشته باشید شاهد تغییر کاربریها، گسترش زمینهای کشاورزی، چرای بیرویه دام و معدنکاوی خواهید بود که این موارد هم اسباب تنش را فراهم کرده و هم اجازه نمیدهند جنگل برای بازیابی خود کاری انجام دهد؛ هرچه قدر این تنشها کمتر شود به تناسب آن جنگل میتواند بازیابی را انجام دهد.
وی گفت: اگر روند تخریب ادامه پیدا کند جوامع محلی در مجاورت جنگل آسیب میبینند، سپس با از بین رفتن جنگل، شاهد فرسایش شدید خاک در زاگرس خواهیم بود و منابع آب با مخاطره مواجه میشوند؛ هرچند هماکنون با مساله فرسایش مواجه هستیم.
این دانشآموخته محیط زیست بیان کرد: امروز تمرکز روی منابع آبی است اما قبل از آب با بحران خاک مواجه هستیم و در دهههای آینده باید غذای بیشتری تولید کنیم و این درحالیست که زمین زراعی برای تولید کم است و این امر سبب از بین رفتن جنگلها خواهد شد.
تیزهوش با بیان اینکه برگشتن پایداری به منابع زاگرس ضروری به نظر میرسد، افزود: آنچه که قابل مشاهده بوده این است که اقلیم زاگرس مدام در حال تغییر است و به سمت خشک شدن پیش میرود.
وی گفت: با توجه به سرعت بالای تخریب در زاگرس و بیتفاوتی که در حرکت همگان دیده میشود و از ظاهر امر چنین استنباط میشود که جنگل اهمیت چندانی برای متولیان ندارد؛ بعید نیست در چند دهه آینده با بیابانی به نام زاگرس مواجه شویم.
عاملهای زیستی نظیر حشرات، قارچها، ویروسها، باکتریها و عاملهای غیرزیستی همچون آب و هوا، رژیمهای بارندگی، خشکسالی، شرایط رطوبتی و عاملهای شیمیایی مانند آلایندههای هوا و خاک عوامل تعیینکننده در شرایط زوال تودههای جنگلی بلوط هسـتند کــه خود بهطـور مسـتقیم یا غیرمسـتقیم تحت تاثیرفعالیتهای انسان قرار دارند و فعالیتهای انسان نظیر بهرهبرداریهای سـنتی از اندامهای مختلف درختان بلوط، چرای دام، مصـرف بیرویه منابع آبی، تبدیل اراضـی، شخم زیراشکوب وغیره از عواملی هستند که تنشهای زیادی را به زاگرس وارد کردهاند.
سابقه ۱۰سالهی زوال در زاگرس
مجید دریکوند، دکتری علوم محیطزیست و عضو هیات رئیسه شبکه تشکلهای محیطزیست لرستان، در این خصوص به ایسنا، گفت: زوال بلوط با این شکل و شمایلی که میشناسیم یک دهه است که خود را در زاگرس نشان میدهد؛ البته فرآیندهای اکولوژیکی قطعا ریشههای زمانی طولانیتر، دلایل و ابعاد مختلف را بیان میکند؛ اینکه ما فکر کنیم زوال بلوط یک پدیده تازه است؟ اینگونه نیست؛ بیماریها، آفات و تنشها در طول دوران حیات بشر و طبیعت وجود داشته و دارد.
وی اضافه کرد: طبیعت، خصوصیتی به نام “خودپالایی” یا “خودترمیمی” دارد و در مقابل آسیبها، بلاها و تنشها خود را مدیریت میکند و به سمت بهتر شدن میرود.
دریکوند با بیان اینکه به لحاظ علمی؛ گونهای موفق به ادامه نسل میشود که در فرآیند “انتخاب طبیعی” قویتر باشد، ادامه داد: در طبیعت مریضها، ناقصها و بیمارها حذف میشوند و گونههای قوی باقی میمانند؛ بنابراین اینها ثابت میکند که موضوع بیماری جدید نیست.
عضو هیات رئیسه شبکه تشکلهای محیطزیست لرستان با طرح این سوال که چه اتفاقاتی سبب شده که زول بلوط «تخریب و از بین رفتن تدریجی» سرعت بیشتری پیدا کرده است، گفت: این مهم به خاطر تنشهایی که انسان در طبیعت ایجاد کرده، رخ داده است؛ عمده آسیبهای ایجاد شده در طبیعت در یکصد سال اخیر بوده که با وقوع انقلابهای مختلف در صنعت، کشاورزی، تولید و مصرف بیشتر، گرمایش جهانی، تغییرات اقلیمی و پاکتراشی جنگلها به وقوع پیوسته است.
وی اضافه کرد: تنشهایی که انسان به طبیعت وارد میکند؛ توانایی طبیعت را در مقابله با مشکلات و آفات و بیماریها کم میکند و در نهایت آفات غلبه میکنند، تکثیر پیدا میکنند، تنوع آنها بیشتر میشود، به مرور و تصاعدی رشد میکنند و توانایی زنده ماندن آنها بیشتر میشود.
دریکوند با بیان اینکه انواعی از تنشها ازجمله تنشهای حرارتی، محیطی، انسانی، گونههای مهاجم، ورود دام به جنگل و مراتع در زاگرس وجود دارد، گفت: از طرفی گرم شدن و افزایش درجه حرارت کره زمین، زمینه را برای رشد برخی گونهها مهیا میکند و بدیهی است که یکی از دلایلی که اجازه تکثیر آفات را نمیداد، سرمای موجود در زاگرس بوده است.
رخدادِ تغییر اقلیم در زاگرس
این دکتری علوم محیطزیست با بیان اینکه تغییر اقلیم در زاگرس رخ داده و به دلیل گرم شدن منطقه فضای لازم برای رشد آفات فراهم است، بیان کرد: انواع پروانه برگخوار و سوسک چوبخوار در زاگرس وجود داشته و نقاط بحرانی بسیار زیادی در این منطقه داریم که عمده این آفات در زاگرس میانی قرار دارند و بیشترین پهنهای که با زوال مواجه شده، نیمه غربی زاگرس است؛ البته در جاهایی همچون الیگودرز، کبیرکوه، ایلام، درهشهر و جنگلهای غربی کردستان نیز این بیماری به صورت کانونی وجود دارد اما عمده پراکنش آفات در پهنه غربی زاگرس است که یکی از دلایل آن را میتوان در مواجهه با پدیده گردوغبار جستوجو کرد و به نوعی گردو غبار میتواند به عنوان عامل آسیبپذیری درختان در برابر آفات باشد.
وی اظهار کرد: آنچه که عیان است هیچ اراده مشخصی برای مدیریت، جلوگیری، کنترل، حفظ و احیای جنگلهای زاگرس در مدیریت کلان سازمان منابع طبیعی دیده نمیشود.
دریکوند با تاکید براینکه اولین وظیفه این سازمان حفظ و نگهداری و سپس احیاست، خاطرنشان کرد: در حال حاضر طرحی بسیار غیرکارشناسی، غیرممکن و هزینهبر با عنوان “کاشت یک میلیارد اصله نهال” در حال اجراست که موجب اتلاف وقت و هزینه منابع کشور میشود؛ درواقع اصرار دارند درخت کاشته شود اما گونه، سن درخت و کیفیت آن مشخص نیست؛ مگر میشود در زاگرس اقاقیا کاشت؛ اساسا به لحاظ اکولوژیکی امکان این کار وجود ندارد و گونهها دوام نمیآورند و چنانچه این گونهها در زاگرس دوام بیاورند تبدیل به یک گونه غیراکولوژیک، غیربومی و مهاجم میشوند و نظیر اتفاقاتی که در “کهور” سیستان و بلوچستان و “آزولا” در تالاب انزلی افتاد را شاهد خواهیم بود.
وی گفت: این طرح در بخش احیا در حال انجام است درحالیکه این هزینهها را باید در حوزه حفظ و نگهداری انجام میدادند؟ آیا هزینهای که برای کاشت یک میلیارد اصله نهال میشود کافی نبود برای اینکه حداقل به صورت بیولوژیکی کمک میکردند که یک پروانهبرگخوار و سوسک چوبخوار عقیم وارد میکردند به جنگلهای زاگرس؛ آیا ده سال زمان کافی نبود که کار علمی و تحقیقاتی انجام و به مساله زوال ورود پیدا کنند؟
نگرانی از نرخ آسیب به جنگلهای زاگرس و قاچاق چوب
عضو هیات رئیسه شبکه تشکلهای محیطزیست لرستان با بیان اینکه نرخ آسیب به جنگلهای زاگرس، قاچاق چوب و موضوعات مختلف به شدت نگرانکننده است و آمار دقیقی از نرخ تخریب در زاگرس نداریم و هر گونه ادعا در این رابطه غلط است چون اساسا آمار پایه موجود نیست، تصریح کرد: این ضعف سازمان متولی حفاظت از جنگلها و عرصههای طبیعی است که باید آمار دقیقی از نرخ تخریب داشته باشد؛ آخرین آماری که دارند اگر مبنای علمی داشته باشد مربوط به آخرین عکسبرداری هوایی است.
دریکوند گفت: نمیدانم امروز این توانمندی فنی در منابعطبیعی وجود دارد که بگوید چقدر جنگل داریم؟ و آیا این صداقت وجود دارد که عدد واقعی را اعلام کنند؟ یا بگویند طرح کاداستر هنوز تمام نشده و ارزیابی دقیقی از عرصهها نداریم؟ وقتی آمار پایه را نداریم طبیعتا نمیتوانیم برنامهریزی خوبی برای حفاظت و نگهداری داشته باشیم.
وی با بیان اینکه وضع قانون “طرح تنفس جنگلهای شمال” باعث شد که بهرهبرداری و استحصال چوب متوقف و بار قاچاق چوب روی دوش زاگرس بیفتد، بیان کرد: به انحاء مختلف درختان زاگرس در حال قاچاق هستند و این باز به کاهش توان اکولوژیکی جنگلهای زاگرس منجر شده است.
عضو هیات رئیسه شبکه تشکلهای محیطزیست لرستان اظهار کرد: تنها راه ممکن این است که منابع طبیعی به این باور برسد که طرحهای بدون پایه را کنار بگذارد؛ به حفظ و نگهداری وضعیت فعلی جنگلها ورود پیدا کند و به مبارزه بیولوژیکی و اکولوژیکی با موضوع زوال بلوط بپردازد؛ اما آنچه مسلم است وضعیت زاگرس به لحاظ مساله زوال به شدت نگرانکننده است.