ماریانا اسپرینگ اولین خبرنگار بیبیسی در حوزهی «اطلاعات گمراهکننده و شبکههای اجتماعی» است، شغلی که میتوان آن را به دراز کشیدن برای مدتی طولانی روی تختی پُر از میخهای بسیار تیز تشبیه کرد. اسپرینگ روزنامهنگار تحقیقیِ مصمّم و جسوری است که بارها برای درک و فهم، و نه مسخره یا محکوم کردنِ اطلاعات گمراهکننده و نفرتپراکنیِ اینترنتی، به درون این چاه فاضلابِ مجازی شیرجه زده است. و به پاس قدردانی از زحماتش جوایز ارزندهای را دریافت کرده است. اما او در عین حال آماج بعضی از شرورانهترین حملاتِ هدفمندی بوده که تا کنون روزنامهنگاران با آن مواجه بودهاند: برای مثال، از میان ۱۴۴۸۸ مطلبی که در فاصلهی ژانویه و ژوئن ۲۰۲۳ در شبکههای اجتماعی علیه کارکنان بیبیسی منتشر شد ۱۱۷۷۱ فقره به او ربط داشت. هر روزنامهنگاری که بتواند چنین حملهی بیامانی را تاب آورَد و آرامشِ خود را حفظ کند شایستهی احترام است.
در میان اوباش مجازی روایت جذابِ اوست از پاشنهی آشیلِ لیبرالدموکراسیهای معاصر که از دید بسیاری پنهان مانده است. بخش عمدهی این کتاب به نظریههای توطئه اختصاص دارد ــ به پیروان این نظریهها و کسانی که از رواج این نظریهها سود میبرند. اما نگاه تیزبینِ اسپرینگ صرفاً به خسارت جانبیِ چنین نظریههایی برای افراد معتقد به آنها و خانوادههایشان محدود نمیماند بلکه به نقش این نظریهها در تضعیف قابلیت گفتوگو و مشورت در دموکراسیها نیز توجه میکند. اسپرینگ به ما نشان میدهد که چطور فناوری دنیایی را ایجاد کرده است که در آن، به قول جاناتان سوئیفت، «دروغ پرواز میکند، و حقیقت لنگانلنگان از پیِ آن میرود». در چنین دنیایی حتی دروغهای فاحش و آشکار هم از میان نمیروند زیرا اینترنت هرگز چیزی را از یاد نمیبَرَد. اسپرینگ، با بیان جزئیاتی گویا و غمانگیز، شرح میدهد که آدمها در فضای مجازی چه حرفهای هولناکی میزنند و چه کارهای وحشتناکی میکنند. اما او در عین حال با شهامتی ستودنی میکوشد تا با اوباش مجازیِ فحّاش و مُفتری (ترولها) ارتباط برقرار کند، کاری که گاهی نتایج واقعاً جالبی دارد.
در مجموع، این کتاب سفری پرهیجان است، با راهنماییِ اسپرینگ، به یک دنیای زشتِ مخفی، دنیایی که اکثر آدمهای معقول ترجیح میدهند آن را نادیده بگیرند. با مطالعهی این کتاب میفهمیم که چرا این بیاعتناییِ عمدی میتواند به طرز مهلکی نابخردانه باشد. شیوع ویروس کرونا نشان داد که نظریههای توطئهی رایج در اینترنت چگونه میتواند جامعه را تهدید کند. به نظر اسپرینگ، کووید-۱۹، «راه را برای نظریههای توطئهی شرورانهتری باز کرد»: یک سوم از شرکتکنندگان در یک نظرسنجیِ تحقیقاتی گفتند که این همهگیری سبب شده است که به توضیحات رسمی دربارهی حملات تروریستی بدگمانتر شوند. نمیتوان دربارهی تعداد کسانی که به علت اطلاعاتِ گمراهکننده و کارزارهای مخالفت با واکسیناسیون جانِ خود را از دست دادند آماری ارائه کرد، اما تعداد این مرگهای قابل پیشگیری چشمگیر بود. اطلاعاتِ گمراهکننده به قیمت جانِ آدمها تمام میشود. حتی امروز هم باید با شیوع بیماریهایی مثل سرخک دست و پنجه نرم کنیم که تا همین چندی قبل ]یعنی پیش از رواج اطلاعات گمراهکننده دربارهی خطرات واکسیناسیون[ میشد از آنها اجتناب کرد.
امروز هر آدمی وسوسه میشود که بسیاری از مشکلاتِ دنیای مدرن را معلول شبکههای اجتماعی بداند. اما چنین تصوری نادرست است. اچال مِنکِن، روزنامهنگارِ آمریکایی، مدتها قبل گفت، «برای هر مشکلِ پیچیدهای، پاسخ روشن، ساده و نادرستی وجود دارد.» به لطف مطالعهی دقیقِ مکالمات اسپرینگ با اوباش مجازی و معتقدان به نظریههای توطئه میتوان فهمید که رفتار و عقایدشان بر چه پایه و اساسی استوار است. بسیاری از آنها به علت آنچه در زندگی برایشان اتفاق افتاده احساس خطر یا ناامنی میکنند. این افراد احساس میکنند که دیگران آنها را دستکم گرفته و قدرشان را ندانستهاند. چنین اشخاصی احساس میکنند که قدرتمندان به دیدهی تحقیر به آنها مینگرند، و در عین حال اتفاقات پیچیده و توضیحناپذیری که در جامعه رخ داده مایهی سردرگمی و حیرتشان شده است.
ویژگیِ بارز رویکرد اسپرینگ این است که او میکوشد تا با تکیه بر همدلی آنچه را که کَس سانستاین، حقوقپژوه نامدار، «معرفتشناسیِ معیوبِ» پیروان نظریههای توطئه خوانده است بفهمد. با توجه به اینکه اسپرینگ مدتها در معرض حملات چنین افرادی بوده، ظرفیت و قابلیتی که برای همدلی از خود نشان میدهد چشمگیر است. هرچند اسپرینگ با صراحت چیزی نمیگوید اما این کتاب به ما سرنخی میدهد که چرا نظریههای توطئه دارند دموکراسیهای لیبرال را تضعیف میکنند. کسانی که اسپرینگ با آنها مصاحبه کرده اغلب گواه زندهای بر تقلّا برای سرِ پا ماندن در جامعهای هستند که بیش از پیش متأثر از ایدئولوژیِ اقتصادیای است که «نابرابری» را نه نوعی عیب و نقص بلکه یکی از ویژگیهای پایدار میداند: چنین وضعیتی نتیجهی محتوم نئولیبرالیسم است. سطوح هولناکِ محرومیت در دموکراسیهای «مرفه» مدرن بر همین امر گواهی میدهد. و محبوبیتِ گستردهی نظریههای توطئه یکی از نشانههای آن است.
بنابراین، باید پذیرفت که فناوریِ شبکهای «یگانه» علت مشکلاتِ کنونیِ ما نیست. هرچند شبکههای اجتماعی یکی از عوامل نابسامانیِ دموکراسیها هستند اما صرفاً با تمرکز بر آنها نمیتوان این آشفتگی را توضیح داد. برای رفع این نابسامانی باید صادقانه بپذیریم که به احتمال زیاد سیاستِ ما عامل اصلیِ نارضاییِ عمومی است. اما احتمالاً این آخرین چیزی است که سیاستمدارانِ دلمشغول به انتخاباتِ بعدی حاضرند به آن اعتراف کنند.
بنابراین، واکنشهای غیرارادیِ ما به این مشکل ــ ناباوری یا بیزاری ــ راهگشا نخواهد بود. اگر حس هویتِ آدمها به عقایدشان گره خورده باشد، در این صورت بعید است که بتوان آنها را متقاعد کرد که اکثر واکسنها خطرناک نیستند. درست همانطور که (باز هم به قول منکن) نمیتوان مسئلهای را به کسی فهماند که منفعت مالیاش در گرو نفهمیدنِ همان مسئله است. بسیاری از نظریههای توطئه «خودبهخود آببندیشده»اند ــ یعنی در برابر واقعیتها مقاوماند و با استناد به واقعیتها نمیتوان آنها را بیاعتبار کرد. پس از مطالعهی این کتابِ خوبِ روزنامهنگاری تنها چیزی که شاید مایهی دلگرمی باشد این است که همدلی گاهی نتیجهبخش است. به جای اینکه با عصبانیت واقعیتها را به هواداران نظریههای توطئه گوشزد کنیم، چرا نکوشیم تا بفهمیم که چطور به چنین چیزهایی عقیده پیدا کردهاند؟ این همان کاری است که ماریانا اسپرینگ تلاش کرده تا انجام دهد. چنین کاری لزوماً بیهوده نیست. حیف که، بنا به قول رایج در سیلیکون ولی، ظرفیت انسان برای همدلی نامحدود نیست.
برگردان: عرفان ثابتی
جان ناتن استاد «درک عمومی از فناوری» در اوپن یونیورسیتی در بریتانیا و نویسندهی کتابِ از گوتنبرگ تا زاکربرگ است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
John Naughton, ‘Among the Trolls by Marianna Spring review ــ into the cesspit of online hatred’, The Observer, 3 March 2024.