با این حال، در شرایطی که طی ماههای اخیر تنشها بین ایران و اسرائیل به اوج رسیده و تهدیدات نظامی و سیاسی از هر دو سو افزایش یافته است، این پرسش مطرح میشود که آیا ایران، با توجه به تجربیات گذشته، آمادگی ورود به یک جنگ جدید را دارد؟ برخی از کارشناسان معتقدند که توان نظامی ایران در طول سالهای پس از جنگ ایران با عراق بهبود یافته، اما از سوی دیگر، فشارهای اقتصادی و اجتماعی میتواند مانع از پذیرش یک جنگ تازه از سوی مردم و حکومت شود.
ایدئولوژی جنگطلبانه حکومت
واقعیت این است که جنگ ایران و عراق تاثیر عمیقی بر تکتک ایرانیها داشته است؛ به طوری که عوارض آن همچنان پابرجاست.
نازیلا گلستان، تحلیلگر مسائل سیاسی معتقد است در دوران جنگ مواد غذایی جیرهبندی شده بود و کودکان ایرانی حسرت یک میوه ساده را داشتند. ویرانیهای جنگ را هنوز میتوان در مناطق جنوب کشور و خصوصا در خوزستان دید؛ موضوعاتی که در خاطره جمعی ایرانیها باقی است و جامعه کماکان هزینه خسارتهای آن جنگ را پرداخت میکند.
گفته میشود پس از شکستن حصر آبادان و باز پس گرفتن خاک ایران از ارتش متجاوز صدام، این فرصت وجود داشت که جنگ خاتمه یابد اما منافع حکومت اقتضا میکرد تا جنگ را ادامه دهد.
در همین رابطه نازیلا گلستان به دویچهوله فارسی میگوید: «اگرچه مردم ایران از این جنگ آسیبهای فراوانی دیدهاند، اما برای “جمهوری اسلامی” دستاوردهایی داشته است.» او تثبیت سپاه پاسداران و تبدیل شدن آن به یک کارتل اقتصادی را نتیجه ادامه جنگ ایران و عراق میداند که با حمایت روحالله خمینی ایجاد شد.
با افزایش تنشهای اخیر میان ایران و اسرائیل، نگرانیها درباره ماجراجوییهای سپاه قدس و احتمال ورود ایران به یک درگیری تازه افزایش یافته است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که در صورت وقوع چنین جنگی، نهتنها اسرائیل، بلکه ایالات متحده و احتمالاً سایر متحدان تلآویو نیز وارد ماجرا خواهند شد.
نازیلا گلستان هشدار میدهد که در صورت ورود آمریکا به جنگ، زیرساختهای حیاتی کشور از جمله پالایشگاهها، بیمارستانها و نیروگاهها نابود خواهند شد؛ موضوعی که مردم ایران از آن آگاهاند و به همین دلیل با آغاز درگیری مخالف هستند.
او تأکید دارد که جامعه مدنی ایران مخالف جنگ است و نمیخواهد ایران قربانی سیاستهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی شود.
خاطره جمعی از جنگ ایران و عراق
جنگ زخمهای عمیقی بر روان انسان برجای میگذارد. خاطره جمعی مردم از جنگ ایران و عراق باعث شده تا در برابر هرگونه تصمیم به جنگ یا فعالیت نظامی، مقاومت کنند. البته این موضوع دو وجه دارد. جنگ بهعنوان پدیدهای برجسته در سیاست بینالملل، تجربهای ناخوشایند و جمعی است که میتواند در تاروپود یک جامعه رخنه کند و میراثی نامطلوب برای نسلهای بعدی بر جای بگذارد.
با گذشت ۳۴ سال از پایان جنگ ایران و عراق، خاطرات آن همچنان در ذهن بسیاری از ایرانیان زنده است. چه کسانی که بهطور مستقیم درگیر آن بودند و چه کودکانی که با صدای آژیر خطر و ترس از موشکباران، شبهایشان را سپری کردند. این ترومای جمعی باعث شده تا دهها پژوهش در خصوص عوارض روانی ناشی از جنگ منتشر شود. به نظر میرسد در مخالفت با جنگ، یک وفاق ملی وجود دارد.
ارکیده بهروزان، پزشک و مردمشناس پزشکی، در کتاب خود با عنوان “زندگی به روایت پروزاک: حافظهنسلی و روانپزشکی در ایران”، به بررسی تأثیرات جنگ بر سلامت روان جامعه میپردازد. او در این کتاب با افرادی که کودکیشان با جنگ ایران و عراق در دهه شصت ایران همزمان بوده، مصاحبههایی انجام داده است و نهایتا به این نتیجه میرسد که این افراد پس از گذشت سالها همچنان با عوارض پساتروما دستبهگریبان هستند. مشکلات روانی آنها از چارچوبهای مرسوم پزشکی و روانپزشکی فراتر رفته و به تعریفی پیچیدهتر و جامعتر از آسیبهای جنگ نیاز دارد.
پس از پایان جنگ، جمهوری اسلامی کوشید تا ترومای جنگ را به ابزاری برای تحکیم قدرت فرهنگی و دیکتاتوری خود تبدیل کند. حکومت، مطالباتش را از زبان خانوادههای کشتهشدگان جنگ مطرح میکرد و از سالها پیش تاکنون از طریق برنامه “راهیان نور”، کودکان و نوجوانان را به بازدید از مناطق جنگی میبرد تا با این روش بر ذهن آنها نفوذ یابد. به این ترتیب، جنگ و پیامدهای آن به ابزاری تبدیل شد که جامعه ایران باید در برابر آن تسلیم میشد، گویی نه حکومت، بلکه مردم مسئول جنگ بودند!
اما امروز شرایط تغییر کرده است. جامعه ایران دیگر مایل نیست بهخاطر جنگ به حکومت امتیاز بدهد و با توجه به تجربه تاریخی، آماده نیست به جنگی جدید تن دهد.
مقاومت جامعه مدنی در برابر جنگطلبی جمهوری اسلامی
در شرایطی که ایران چندین دهه با تحریمهای اقتصادی رو به رو بوده و همین الان هم دچار بحرانهای گسترده است، جامعه ایران و افکار عمومی نسبت به فشار مضاعف ناشی از جنگ نگران است.
اگرچه ایران طی سالهای پس از جنگ با عراق، از نظر نظامی و تکنولوژیک پیشرفتهای چشمگیری داشته و به یکی از بازیگران مهم منطقهای تبدیل شده است، اما خاطره جمعی آن جنگ فرسایشی و طولانی همچنان بر ذهنیت عمومی و سیاستگذاریهای نظامی تأثیرگذار است. این تجربه تلخ ممکن است باعث شود سیاستگذاران با احتیاط بیشتری به گزینههای نظامی بنگرند، بهویژه زمانی که با قدرتی مانند اسرائیل روبهرو میشوند که از حمایتهای بینالمللی و تکنولوژیهای پیشرفته برخوردار است.
به عبارت دیگر جامعه ایران نه به لحاظ ایدئولوژیک و نه اقتصادی آمادگی ورود به جنگ جدید را ندارد.
در نهایت، پرسش اصلی این است که آیا ایران در شرایط فعلی، با چالشهای اقتصادی، فشارهای بینالمللی و مطالبات داخلی، توان و تمایل ورود به یک جنگ جدید را دارد؟ بهویژه در شرایطی که بسیاری از مردم خواهان بهبود اوضاع معیشتی و ثبات داخلی هستند و ورود به یک درگیری نظامی میتواند حمایت عمومی را بیش از پیش کاهش دهد. با این حال، تصمیمگیران سیاسی و نظامی ایران باید بین خواستههای ملی، الزامات امنیتی و فشارهای خارجی توازن برقرار کنند و راهی را انتخاب کنند که منافع بلندمدت کشور را تأمین کند، شاید از طریق دیپلماسی و کاهش تنشها، بهجای رویارویی نظامی.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.