ترجمه در ایران؛ در تبعید و رو به احتضار

ترجمه کتاب در ایران زیر تیغ سانسور است. جواد عباسی توللی، روزنامه‌نگار، در آستانه روز جهانی ترجمه کوشیده در گفت‌وگو با سینا درویش عمران و کیوان غفاری، دو مترجم ادبیات آلمانی، وضعیت نابسامان ترجمه در ایران را بررسی کند.روز ۳۰ سپتامبر به عنوان روز جهانی ترجمه شناخته می‌شود. ترجمه کتاب نیز هنوز از جمله اصلی‌ترین ابزارها برای انتقال فرهنگ و دانش در بین جوامع است. به بیان دیگر، هنر ترجمه نقش مهمی در تکامل فرهنگ جهانی داشته است و همچنان از این نقش برخوردار است. از این‌رو، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که ترجمه می‌تواند چه نقش عمده‌ای در توسعه جامعه ایران، به مثابه یک جامعه وابسته به دنیای خارج داشته باشد.

مترجم در انتخاب کتاب و به‌طور کلی در فرایند ترجمه از زبان مبدأ به زبان مقصد، نقش ویژه‌ای بر عهده دارد. تفاوت یک انسانِ مترجم متعهد با یک نرم افزار اینترنتیِ مخصوص ترجمه در این است که انسانِ مترجم برخلاف نرم افزارها، خنثی و فاقد پیش زمینه ذهنی نیست تا صرفا کلمات را فارغ از در نظر گرفتن دقیقِ بار معنایی، به زبانی دیگر برگرداند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله

احمد شاملو، بر این باور بود که مترجم باید “ضرباهنگ و زبان نویسنده” را به زبانی دیگر منتقل کند. او ترجمه را “بازآفرینی یک اثر” در زبان مقصد می‌دانست.

از سوی دیگر، ترجمه نیز به‌ مثابه یکی از وجوه هنر ادبیات، باید متعهد به جامعه باشد و دردها و معضلات اجتماعی و سیاسی را در خود بازتاب دهد.

استبداد حاکم بر ایران اما شکوفایی ترجمه را نظیر بسیاری از هنرهای دیگر برای خود مضر می‌داند. از این‌روست که پس از شکل‌گیری حکومت جمهوری اسلامی تاکنون، بسیاری از مترجمان بالاجبار به نشر آثار خود به‌صورت زیر زمینی روی آورده‌یامجبور به ترک کشور شده‌اند.

حکومت ایران همچنین در طول ۴۵ سال اخیر، اجازه پدید آمدن تشکل‌های مستقل و رسمی برای حمایت از نویسندگان و مترجمان در داخل کشور را نداده است تا بدین ترتیب دست نهادهای نظارتی برای سانسور و دست ناشران برای سوء استفاده مالی از مترجمان باز گذاشته شود.

در چنین شرایطی، برخی از مترجمان مجبور به جلای وطن شده و هنر ترجمه را در تبعید و مهاجرت ادامه می‌دهند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

سیروس آرین‌پور، داریوش آشوری، هوشنگ اسدی، شهرنوش پارسی‌پور و حسین بشیریه از جمله مترجمان بی‌شماری‌اند که از نخستین سال‌های پس از بر سر کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی تا کنون، مجبور به ترک ایران شده و امر ترجمه را در خارج از کشور ادامه داده‌اند.

سینا درویش عمران، فارغ‌التحصیل کارشناسی رشتۀ مترجمی زبان آلمانی و کارشناسی ‌ارشد ادبیات آلمانی از دانشگاه تهران که تاکنون چندین ترجمه از او در ایران به چاپ رسیده و تجدید چاپ شده است، از جمله فعالان دانشجویی‌است که به‌دلیل فعالیت‌های خود از سوی دادگاه انقلاب تهران به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده و در حال حاضر در کشور ترکیه در وضعیت پناهجویی به‌سر می‌برد.

او “محروم ماندن از پیشرفت کاری به خاطر عدم حضور در ایران” را یکی از تبعات ترک اجباری کشور برای خود می‌داند و درباره مشکلاتی که به‌عنوان یک مترجم در وضعیت پناهجویی دارد، می‌گوید: «ناشران در ایران با علم به اینکه پیگیری اداری وقانونی برای من به‌عنوان یک مترجمِ پناهجو، امکان‌پذیر نیست، نه تنها در بستن قراردادها و انتشار اثر، کارشکنی می‌کنند بلکه میزان دستمزدها را هم پایین آورده و همان را هم به‌موقع پرداخت نمی‌کنند.»

بر اساس مصوبۀ شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، مسئولیت اجرای سیاست‌ها و ضوابط نشر کتاب بر عهدۀ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.

سینا درویش عمران، “عدم صدور مجوز انتشار اثر یا ترجمه‌ی مورد نظر از طرف وزارت ارشاد آن‌هم بدون ارائه دلیل” را یکی از مشکلات عمده بر سر راه انتشار برخی از آثار خود در ایران می‌داند و بر این باور است “سانسورِ اداره ممیزی ارشاد ابزاری برای کشتنِ خلاقیت یک مترجم” است.

کیوان غفاری، یکی دیگر از مترجمان ادبیات آلمانی است که در سال‌های اخیر مجبور به ترک کشور شده و در حال حاضر ساکن کشور آلمان است. او درباره تأثیراتی که مهاجرت بر آفرینندگی یک مترجم می‌گذارد، می‌گوید: «مهاجرت برای یک مترجم یعنی دست و پنجه نرم کردن با فراموشی فرهنگی چرا که مترجمی که مجبور به مهاجرت شده دیگر عملا در ارتباط مستقیم با فرهنگ مبدا نیست.»

او همچنین عدم پذیرش در جامعه فرهنگی کشور مبدأ به دلیل تفاوت فرهنگی و زبانی با ایران را یکی دیگر از مشکلات عمده مترجمان در تبعید می‌داند.

سینا درویش عمران و کیوان غفاری، به‌غیر از آثار جداگانه خود، چند کتاب از نویسندگان آلمانی از جمله “روزگار پیروزی‌های دروغین” اثر هانس ورنر ریشتر، “عصیان” اثر یوزف روت و کتاب “بلبشو دره”، نوشته فریدریش دورنمات را به‌طور مشترک ترجمه و روانه بازار کتاب در ایران کرده‌اند که هر یک از آنها چندبار هم تجدید چاپ شده است.

ترجمه و مدرنیته در ایران

هم‌زمان با آغاز جنبش مشروطیت در ایران، ترجمه کُتُب همواره یکی از مهم‌ترین ابزارها برای ورود مظاهر مدرنیته به کشور بوده است. برای نمونه، تئاتر مدرن، نخستین بار با آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده وارد ایران شد. هرچند او فارسی نمی‌دانست و نمایش‌نامه‌ها یا سایر اثار خود را به زبان تُرکی آذربایجانی می‌نوشت اما برگردان آثار او به فارسی را می‌توان سر آغازی بر تئاتر مدرن در ایران دانست.

یا در نمونه‌ای دیگر، کتاب “پولیطیکای دولتی” که توسط میرزا ملکم خان به فارسی ترجمه شد را باید جزو نخستین آثار در ورود تفکر انتقادی به سنت و حکومت در ایران دانست.

در حال حاضر نیز مترجمان به طور عمومی، بیش از هرچیز تلاش دارند تا کتابهایی را برای ترجمه انتخاب کنند که در آنها سنت، دین و حکومت به نقد کشیده شده است.

به‌بیان دیگر، از آغاز دوران مدرن در ایران تا کنون، ترجمه ارتباط تنگاتنگی با پرسش‌گری و نشر تفکر انتقادی در جامعه داشته است. همین مسأله نیز باعث شده تا مترجمان از آغاز جنبش مشروطه به این سو، همواره مورد غضب حکومت‌ها قرار گیرند.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.