ده اکتبر ۲۰۲۴، یک روز پس از روز هانگول، روز بزرگداشت ابداع الفبای کرهای ــ من و میلیونها کرهای دیگر توانستیم کاری را انجام دهیم که هرگز تا پیش از آن برایمان ممکن نبود: خواندن رمان یکی از برندگان جایزهی نوبل به زبان مادریمان.
و چه موهبت فوقالعادهای که این برنده کسی نیست جز هان کانگ. سال گذشته افتخار این را داشتم که با هان دربارهی ترجمهی انگلیسی رمان درسهای یونانی مصاحبه کنم. حالا دوست یکدیگر هستیم و هر بار که در سئول هستم او را ملاقات میکنم. میتوانم شهادت بدهم که هان نماد همان ملایمت و لطافتی است که در کتابهایش به نمایش میگذارد. علاوه بر شایستگیهای منحصربهفرد هان، این نکتهی قابلتوجهی است که زندگی حرفهای هر دو کرهای برندهی جایزهی نوبل (کیم دای جونگ رئیسجمهور پیشین کرهی جنوبی سال ۲۰۰۰ برنده جایزهی صلح نوبل شد) بر اساس مبارزهای طولانی برای ترویج دموکراسی شکل گرفته است. دهههاست که محافظهکاران قیام گوانگجو را تکذیب میکنند یا نادیده میگیرند، شناعتی که در آن چون دو هوان، دیکتاتور نظامی صدها معترض دموکراسیخواه را کشت و هزاران نفر دیگر را مجروح و ناقصالعضو کرد. نوبل هان باعث میشود عدهی بیشتری از مردم جهان بدانند که چنین واقعهای نه تنها اتفاق افتاده بلکه امروز همچنان مهم است.
قتلعام گوانگجو محور اصلی اعمال انسانی، شاهکار هان است. کتاب نگاهی تیزبینانه و جانکاه اما به طرز عجیبی لطیف به این خیزش چند هفتهای علیه چون دارد که ۱۸ مه ۱۹۸۰ آغاز شد و آواری از مرگ و ترومای جمعی از خود بر جای گذاشت. این رمان همچنین برای من اهمیت خاصی دارد: از زمانی که به یاد دارم، مادرم که چهار سال از هان بزرگتر است از فکر کردن به زندگی در دههی هشتاد در دوران چون گریزان است، تا حدی که حتی برنامههای تلویزیونی و فیلمهای مربوط به آن دوران را هم تماشا نمیکند. آن طور نیست که از صحبت کردن در مورد آن دوران امتناع کند اما در طول سالها متوجه شدهام که گفتوگو در این باره برایش دردناک است. به همین دلیل بهجای آنکه از او بپرسم ترجیح میدهم منتظر بمانم تا هر زمان خودش خواست چیزی بگوید. روزی با مادرم در محوطهی دانشگاه محل تحصیلش در سئول در حال قدم زدن بودیم. نگاهی به یکی از ساختمانها انداخت و گفت همکلاسیهایش به نشانهی اعتراض خودشان را آتش زده و از پشتبام آن ساختمان به پایین پرت کرده بودند. من برای پر کردن ندانستههایم سراغ کتابها میروم.
همین تازگیها به هان گفتم تنها بعد از خواندن اعمال انسانی بود که بهدرستی متوجه سکوت مادرم شدم و توانستم تصور کنم که در ذهن او چه ممکن است بگذرد. در این رمان، سردبیری به نام یونسوک تلاش میکند تا هفت سیلیای را که موقع بازجویی دربارهی مترجم کتابی ممنوعه خورده فراموش کند. دبرا اسمیت در ترجمهی انگلیسی اعمال انسانی مینویسد: «به او بارها و بارها درست در یک نقطه از صورتش چنان محکم سیلی زدند که مویرگهای گونهی راستش ترکید و خون از پوست شکافخوردهاش جاری شد.» یک فعال اجتماعی به نام سونجو به یاد میآورد که پلیس او را در زندان با چنان خشونتی شکنجه کرد که باعث شد: «تا دو سال خونریزی داشته باشد … و در نتیجه هیچگاه نتواند بچهدار شود.» فکر نمیکنم مادرم چنین تجربیاتی داشته باشد اما این رمان گوشهای از زندگی با چنین ترسهایی را نشان میدهد. اگر چه من در چنین فضای خشونتباری بزرگ نشدم اما در میان ترکشهای آن قد کشیدم. گفتهی هان در مصاحبهاش با نیویورک تایمز را با جان و دل قبول دارم که «آخرین خط دفاعی که باعث میشود انسانها انسان بمانند درک کامل و حقیقی درد و رنج دیگری است.»
شین هیونگ چول، منتقد ادبی میگوید پس از این خیزش که تعداد زیادی از دانشجویان در آن شرکت کردند، وظیفهی رسیدگی به پیکر مردگان عمدتاً به دوش دختران دبیرستانی افتاد، دخترانی که هیچگاه از آنها سپاسگزاری نشد اما «هان کانگ برای آن دخترانِ جوان بینام و نشان، اسم یونسک و سونجو را انتخاب کرد». اسم و رسم دادن به بینامونشانها، صدا دادن به بیصداها کاری است که هان همیشه انجام داده است. یونگهای، شخصیت اصلی رمان گیاهخوار هرگز داستانش را از زاویهی اول شخص روایت نمیکند اما تصمیمش برای دست کشیدن از گوشت خوردن در حالی که اطرافیانش را شگفتزده کرده برای خواننده قابل درک است. در درسهای یونانی، یکی از شخصیتهای اصلی به معنای واقعی کلمه توانایی صحبت کردنش را از دست داده است. آخرین رمان هان، ما جدا نمیشویم، که ترجمهی انگلیسی آن به همت ای یایون و پیچ آنیا موریس ژانویهی آینده در دسترس خواهد بود دربارهی یک قتلعام تاریخی دیگر است: قیام ججو مربوط به سالهای ۱۹۴۸-۱۹۴۹ که در آن حکومت دهها هزار نفر از شهروندان را به بهانهی گرایشهای ضدکمونیسم کشت.
این است قدرت هان کانگ: تنها با اتکا به قلم و کاغذ راویِ خاطرات نسلهای رنجکشیده از خشونتِ حکومتی میشود و آنها را به نسلهایی منتقل میکند که هرچند وارث تروما هستند اما لزوماً از حقایق پشتپردهای که مدتهاست پنهان نگاه داشته شدهاند اطلاع ندارند. هان این دردها را قابلفهم، ماندگار و معنادار میکند. اعمال انسانی مرا وادار کرد تا با میراثم، این پدیدهی بیسر و شکل و سنگین آشتی کنم، و دریابم که بهای دموکراسی در کره چه بوده است. این رمان وعدهی درمان همهی زخمها را نمیدهد اما دعوتی است تا در کنار هم بابت آنها سوگواری کنیم.
مجموعهی کامل آثار هان ــ که بسیاری از آنها هنوز به انگلیسی ترجمه نشده است ــ همچنین شفقت ذاتی او نسبت به دردمندان و آگاهی همیشگیاش از مرز باریک میان مرگ و زندگی را نشان میدهد. در رمان برو، باد میوزد، زنی از طریق آثار هنریِ برجا مانده از دوستش سعی دارد مرگ او را بفهمد. در داستانِ کوتاه بدرود زن دیگری بیدلیل تبدیل به آدمبرفی میشود و در حالی که آب میشود به زندگیاش میاندیشد و به تمام شکلهایی که جامعه او را به دست فراموشی سپرده است. آکادمی سوئد به «نثر به شدت شاعرانهی» هان اشاره میکند. او سالها شعرهایی با مضامین مشابه سروده است، از جمله دو شعری که در آنها خود را تجسم دوبارهی مارک روتکو میبیند، نقاشی که ۹ ماه پیش از تولد او از دنیا رفته بود یا شعر «یک شب دیرهنگام من …» که دربارهی نشستن مقابل کاسهی برنجی است که بخار از آن بلند میشود و درک این نکته که «چیزی برای همیشه گذر کرده است/ هم اکنون نیز چیزی دارد برای همیشه از دست میرود.»
میگویند هان پس از برنده شدن جایزهی نوبل، به پدر نویسندهاش هان سونگوان گفته که به دلیل جنگ در اوکراین و فلسطین نباید برای او جشن و ضیافت برپا کنند. در سالی که سرشار از خشونتِ حکومتی است و مقاومت علیه این خشونت با تلاشهایی خصمانه خاموش میشود، آکادمی سوئد تصمیم گرفته از چنین فردی تقدیر کند: نویسندهای که هم در ادبیات و هم در زندگی همواره برای بازیابی شرافت انسانی از میان آوارهای تروما کوشیده است. همان گونه که هان در اعمال انسانی مینویسد:
بعد از مرگِ تو نتوانستم مراسم خاکسپاری برگزار کنم
پس زندگیام تبدیل به مراسم خاکسپاری شد.
در سال گذشته چند نفر عزیزانی را از دست دادهاند و نتوانستهاند برایشان مراسم خاکسپاری برگزار کنند؟ چند زندگی تبدیل به مراسم تدفین خواهد شد؟ آثار هان کانگ و موفقیتش نشان میدهد که تاریخ تروما، از گوانگجو تا غزه، در سایه نمیماند. این داستانها متعلق به جهان ادبیاتاند، متعلق به ادبیات جهانی.
برگردان: آیدا حقطلب
یونگ این چای دستیار سردبیر در نشریهی ییل ریویو و دانشجوی دکترای تاریخ در دانشگاه ییل است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Yung in Chae, Why Han Kang’s Nobel Matters, The Yale Review.