بهار تغییرات در خاورمیانه به تهران هم می‌رسد؟

با توجه به افزایش ناامیدی میان حامیان جمهوری اسلامی و تضعیف مشروعیت حکومت، پرسش‌هایی جدی در مورد آینده جمهوری اسلامی مطرح شده است. آیا ایران هم به دومینو تغییر می‌پیوندد؟اگرچه شواهد نشان می‌داد که شکست‌های پیاپی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در خاورمیانه باعث خرسندی مردم ایران شده، اما سقوط بشار اسد نقطه عطفی در این ماجرا بود. شاید مهمترین عاملی که باعث شد تا موجی از شادی در ایران هم فراگیر شود، همزاد پنداری مردم ایران با مردم سوریه بود؛ دو ملتی که سال‌ها زیر فشار دیکتاورها از چشیدن طعم آزادی محروم بودند. سقوط اسد بار دیگر امیدها برای تغییر در ایران را زنده کرد. مردمی که پس از جنبش “زن، زندگی، آزادی” به سختی سرکوب شده بودند و بابت تلاش‌های آزادی‌خواهانه خود، با صدها کشته و هزاران زندانی، هزینه‌ای سنگین پرداخت کردند، حالا بار دیگر امیدوار شده‌اند. این موضوع را به وضوح می‌توان در واکنش‌افکار عمومی در فضای مجازی مشاهده کرد. ابعاد این موضوع آنقدر گسترده شده که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ناچار شد برای حفظ روحیه حامیانش شخصا به میدان بیاید و سخنرانی کند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

او روز چهارشنبه ۲۱ آذرماه (۱۱ دسامبر) در یک سخنرانی گفت: «اگر کسی در تحلیل یا بیان خود به‌گونه‌ای سخن بگوید که معنای آن خالی کردن دل مردم باشد، جرم است و باید با آن برخورد شود.» او در ادامه تاکید کرد: «برخی در خارج از کشور و با رسانه‌های فارسی‌زبان این کار را می‌کنند که جور دیگری باید با آنها برخورد کرد، اما در داخل کسی نباید این کار را بکند.»

به عبارت دیگر جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده است که اگر هیجانی که امروز ایجاد شده مهارنشود، ممکن است این بار مستقیما پای خودش به میان بیاید. پرسش اما اینجاست که آیا ایران هم به زودی به صف دومینوی سقوط می‌پیوندد؟ برای روشن شدن این موضوع به سه فعال سیاسی در داخل ایران گفت‌وگو کردم.

متزلزل شدن پایگاه اجتماعی نظام به اقلیت وفادار

حسین رزاق، زندانی و فعال سیاسی ساکن ایران، که از زمان جنبش سبز و اعتراضات سال ۱۳۸۸ بارها دستگیر شده و به زندان افتاده، معتقد است بیشترین تاثیر سقوط اسد در میان “طرفداران جمهوری اسلامی” است. او در گفت‌وگو با دویچه وله با اشاره به واکنش خانواده شماری از کشته‌شدگان نیروهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در سوریه (که در ایران به عنوان “مدافعان حرم” شناخته می‌شوند) می‌گوید: «سقوط اسد حامیان جمهوری اسلامی را دچار “حیرت” کرده است.» به گفته او سقوط اسد پروپاگاندای جمهوری اسلامی در میان حامیانش را متزلزل کرده است، به طوری که بسیاری از آنها می‌پرسند “آیا ما هم در آستانه سقوط هستیم؟” و یا می‌پرسند “آیا این دومینو به تهران می‌رسد؟”

رزاق که مانند بسیاری دیگر از مردم زمانی به اصلاحات امیدوار بود و امروز به عنوانی یک کنشگر سیاسی “گذارطلب” فعالیت می‌کند، می‌افزاید: «ریزشی که پس از سقوط اسد بین طرفداران جمهوری اسلامی ایجاد کرده است، با ریزش‌های پس از سال ۱۳۸۸، سال ۱۳۹۸ و یا سرنگونی هواپیمای اوکراینی و دروغ‌های پس از آن قابل قیاس نیست. زیرا این بار افراد “ذوب در ولایت” دچار تردید شده‌اند.» او معتقد است سقوط “محور مقاومت” حتی می‌تواند بیش از حمله نظامی به نیروگاه‌ هسته‌ای به نظام ضربه بزند.

در نهایت رزاق تاکید می‌کند که شرایط روانی جامعه در حال حاضر به نحوی است که هر اتفاق و جرقه‌ای، اعم از مرگ خامنه‌ای یا یک شکست دیگر می‌تواند باعث “شروع یک پایان” برای حکومت ایران شود.

مشروعیت حکومت ایران زیر سوال رفته است

اگرچه به نظر می‌رسد که شکست‌های متوالی حکومت جمهوری اسلامی در خارج از مرزها آن را تضعیف کرده، اما موضوع اصلی وضعیت افکار عمومی در داخل ایران است. حسن اسدی زیدآبادی، فعال سیاسی ساکن تهران که در زمان انتخابات ریاست جمهوری به عنوان یکی از موافقان “تحریم انتخابات” فعالیت می‌کرد، معتقد است: «اگرچه انقلاب در سوریه حتما تاثیراتی بر نگاه مردم در ایران و رویکردهای حکومت دارد، اما عامل قطعی در تحول نخواهد بود.»

او در این باره گفت: «بیش از هرچیز بحران ناکارآمدی و مشروعیت سرنوشت بشار اسد در سوریه را رقم زد، بحران ناکارآمدی حکومت در انجام امور روزمره و برآورده کردن نیازهای مردم هم واقعیتی است که هر روز بیش از روز پیش در ایران نمایان می‌شود.» اشاره او به ناتوانی دولت جمهوری اسلامی در تامین سوخت، برق، اینترنت، هوای پاک و ملزومات روزمره زندگی مردم است که منجر به خشم عمومی در ایران شده است.

زیدآبادی با اشاره به تاثیرپذیری “ویژگی‌های ژئوپلتیکی و نوع تعاملات دولت‌ها و ملت‌ها در خاورمیانه” و تاریخی دانستن این موضوع می‌گوید: «ملی‌سازی نفت در ایران مطالبه ملی‌سازی در مصر را دامن زد، جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ برای شکل‌گیری بهار عربی الهام‌بخش بود و در عوض بهار عربی هم الهام‌بخش رهبران جنبش سبز برای تداوم اعتراضات بود که البته نهایتا به حبس خانگی آنها تا امروز منجر شده است.»

او می‌افزاید: «سیاست‌ و رویکرد جمهوری اسلامی در چارچوب ایده محور مقاومت باعث نوعی پیوند استراتژیک و اتحاد امنیتی هویتی با حکومت سوریه شده بود که این تاثیر متقابل، پیوند سرنوشت این دو را بیشتر کرده است.» اما زیدآبادی تاکید دارد که وقایع اخیر در خاورمیانه لزوما ایران را به عنوان بخشی از “دومینو” قرار نمی‌دهد. به عبارت دیگر او معتقد است شرایط ایران تفاوت‌هایی هم دارد.

استراتژی غرب برای تغییر در ایران مشخص نیست

جمهوری اسلامی طی دهه‌های اخیر هزینه سنگینی برای ناامن کردن اسرائیل و مبارزه با آمریکا کرده است. موضوعی که از ابتدا بنیان آن بر ایدئولوژی حکومت انقلابی-شیعی بنا شده بود. از سوی دیگر، تهران تلاش کرده تا با استفاده از تاکتیک “جنگ نامتقارن” ضعف نظامی خود در برابر ایالات متحده و اسرائیل را جبران کند. اما به نظر می‌رسد این روش موفق نبوده و شکست‌های پیاپی حماس، حزب‌الله و رژیم اسد، علی خامنه‌ای را هم در موضع ضعف قرار داده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

مهدی محمودیان، فعال سیاسی ساکن ایران معتقد است این شکست‌ها حکومت جمهوری اسلامی را در چشم هواداران داخلی خود بی‌اعتبار کرده است. او به دویچه‌وله گفت: «جمهوری اسلامی دیگر چیزی برای ارائه و امتیاز گرفتن در مذاکره با خارج ندارد. با توجه به اینکه مشروعیت نظام و کارآمدی آن هم از بین رفته است، لذا چشم‌انداز تغییر خیلی نزدیک و دست‌یافتنی‌تر شده است.»

او با بیان اینکه در شرایط فعلی استراتژی کشورهای غربی برای ایجاد “تغییر” در ایران مشخص نیست، افزود که نمی‌توان یقین داشت آیا آنها حقیقتاً به دنبال دموکراسی در ایران هستند یا خیر. محمودیان که پیش‌تر به دلیل فعالیت‌های سیاسی و حقوق بشری در زندان بوده و عضو کمیته انجمن دفاع از حقوق زندانی‌ها است، می‌افزاید: «غرب بارها به دلیل منافع اقتصادی از مسائل حقوق بشری در ایران گذشته است.»

این زندانی سیاسی سابق به کشورهای غربی توصیه می‌کند، همزمان با افزایش تحریم‌های بین‌المللی بر مسئولان جمهوری اسلامی باید تحریم‌هایی که به زندگی مردم عادی و جامعه مدنی لطمه می‌زند کاهش یابد. او از اروپا می‌خواهد که به جای مداخله مستقیم، “نهادهای مدنی در داخل ایران را تقویت کند”.

چشم‌انداز آینده جمهوری اسلامی

طی ماه‌های اخیر و پیش از هر اقدام جدی علیه نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل با انتشار ویدئویی مردم ایران را خطاب قرار داده و به آنها وعده “آزادی” داده است. در واقع بسیاری در داخل ایران تصور می‌کنند او در راستای استراتژی “قطع دستان اختاپوس” ابتدا به دنبال نابودی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه است تا در نهایت به ایران برسد. به قدرت رسیدن دونالد ترامپ و سابقه او برای ایجاد فشار بر تهران هم مزید بر این تصور شده است.

همچنین یک اتفاق نظر ملی میان مردم ایران وجود دارد که جمهوری اسلامی ناکارآمد است و توان تامین زندگی مردم را ندارد. برای مثال، مریم شکرانی، روزنامه‌نگار ساکن تهران در حساب کاربری خودش در شبکه اکس (توییتر سابق) نوشت: «برق قطع شد، پمپ‌آبی که آب را به طبقات بالاتر ساختمان پمپاژ می‌کند از کار افتاد و آب هم قطع شد. هوای تهران رکورد آلودگی را زده است به‌خاطر درآمد پایین مجبور به کار در دو شیفت هستم و با اینترنت کند و فیلترشکن سروکله می‌زنم. این گوشه‌ای از زندگی ماست. حرف بزنیم هم می‌شود سیاه‌نمایی!»

از سوی دیگر به نظر می‌رسد سرکوب خونین اعتراضات در طی سال‌های اخیر، هزینه تکرار آن را بالا برده است. در واقع جامعه مترصد آن است که یک فرصت دیگر ایجاد شود تا اقدام کند. اما این بار شاید پس از تضعیف حکومت.

حالا با توجه به سقوط رژیم اسد در سوریه و افزایش حس همزاد پنداری در ایران، این سوال پدید می‌آید که “آیا زمان فرا رسیدن این فرصت نزدیک است؟”