در سال ۲۰۲۱ نیز این خواننده ساکن لس آنجلس در امریکا، موزیک ویدیوی “تهران، توکیو” را با حضور الکسیس تگزاس، بازیگر مشهور فیلمهای پورنوگرافی منتشر کرده بود که همان زمان واکنشهای گستردهای را در شبکههای اجتماعی در پی داشت.
بر اساس گزارشها، در کمتر از ۴۸ ساعت پس از انتشار، آهنگ “مارمولک” بیش از ۳۰ هزار بازدیدکننده داشت و تاکنون “بیش از ۳۰ میلیون بازدید” داشته به طوری که هشتگ “ساسی” نیز از دل این بازدیدها بیرون آمده است.
به عقیده بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی نه تنها موزیک ویدئوی جدید این خواننده بلکه آثاری که او در سالهای گذشته نیز منتشر کرده، نشان دهنده “تابوشکنی” است. عدهای دیگر نیز البته معقتدند که این اثر “ابتذال صرف” را به نمایش میکشد.
واکنشها به این موزیک ویدئوی جنجالی هر چه که هست، واقعیت این است که به عقیده جامعهشناسان، هدف از تولید آثار اینچنینی، تنها جذب مخاطب از طریق “نمایش ابتذال” نیست، زیرا این آثار تماما محتوای “زنستیزانه و جنسیتزده” دارند. در چنین آثاری زنان به وضوح ابزاری برای “تولید محتوای جنسی” میشوند و این امر در کنار واکنشها بخصوص از سوی کاربران حکومتی که مردانی را که همسرانشان در چنین کلیپهایی حضور دارند، “بیغیرت” نامیدهاند، زنگ خطری است برای افزایش آمار “قتلهای ناموسی” در ایران.
این در حالیست که در ماه ژانویه ۲۰۲۵ “دستکم ۱۸ زن” در شهرهای مختلف ایران به قتل رسیدهاند که ۱۶ مورد آنها توسط افراد نزدیکشان از جمله توسط همسرانشان کشته شدهاند. گفته میشود که سه مورد از این قتلها با “انگیزه ناموسی” بوده است.
بیشتر بخوانید: زنکشی، پدیدهای که آلت قتالهاش در دستان حکومت است نه مردان
سرکوب خوانندگان مدافع زنان، ابزاری برای ترویج آثار زنستیزانه
جامعه شناسان در حالی بر “زنستیز بودن” آثار خوانندگانی نظیر ساسی مانکن تاکید میکنند که انتشار اثر جدید او همزمان بود با اجرای حکم شلاق مهدی یراحی، خواننده ممنوع الکار، خوانندهای مدافع حقوق زنان کشورش و کسی که گفته بود حاضر نیست از “رانت جنسیتی” خوانندگی مردان در ایران استفاده کند و در کنار زنان ایران خواهد ماند، زنانی که بیش از ۴ دهه است که به خاطر جنسیتشان اجازه بروز استعدادهای خود از جمله خوانندگی و نوازندگی را نداشتهاند.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
یراحی در اعتراضات جنبش “زن، زندگی، آزادی” به دنبال قتل حکومتی ژينا مهسا امینی، به دلیل عدم رعایت حجاب اجباری، به دلیل ساخت قطعات “سرود زن” و “روسریتو” بازداشت و به یک سال محکومیت زندان با پابند الکترونیکی محکوم شد.
او البته تنها خواننده مدافع حقوق زنان نیست که حکومت ایران اقدام به بازداشت و ممنوع کردن فعالیتهایش کرد.
توماج صالحی، خواننده رپ اهل شاهینشهر اصفهان، با آغاز اعتراضات سراسری “زن، زندگی، آزادی” در ایران، پیامهای پر تعدادی در حمایت از زنان ایرانی منتشر کرد و اوایل اردیبهشتماه سال جاری از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اصفهان بابت اتهام “افساد فیالارض” به اعدام محکوم شد. این حکم پس از اعتراضات شدید داخلی و بینالمللی لغو شد.
شروین حاجیپور نیز در همان روزهای آغازین اعتراضات مردمی “زن، زندگی، آزادی”، ترانه “براِیِ” را با الهام از پستهای کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی منتشر کرد که مورد استقبال بیشماری از مخاطبان قرار گرفت. او پس از انتشار این ترانه بازداشت و سپس به قید وثیقه بطور موقت، آزاد شد.
“ابتذال؛ جریان غالب”
علی رجبعلی، پژوهشگر علوم اجتماعی، در گفت و گو با دویچهوله میگوید همزمان با سرکوب خوانندگان داخل ایران و ممنوعیت نشر آثار آنها در رسانهها، فرصتی برای تولید و انتشار آثار سطحی، بیمحتوا و حتی مبتذل و زنستیزانه ایجاد شده است؛ آثاری که عمدتاً بر پایه تحریکات احساسی و ریتمهای ساده استوار است و بهراحتی در پلتفرمهای داخلی و خارجی منتشر میشود. به نظر او این روند به شکلگیری ذائقهای کمک میکند که از تفکر انتقادی فاصله گرفته و بیشتر به لذتهای زودگذر و سرگرمی صرف متمایل میشود.
این پژوهشگر با اشاره به این که سرکوب موسیقیهای اندیشمندانه از سوی حکومت در کنار ترویج موسیقی سطحی، باعث شده نسل جدید کمتر با آثار با ارزش آشنا شود، میافزاید: «در شرایطی که پخش آثار اساتیدی مانند محمد رضا شجریان یا حتی خوانندگان جوان و مستقل با موانع قانونی و رسانهای روبهرو است، مخاطب ناچار به مواجهه با الگویی است که در آن موفقیت، بر اساس “بازدید میلیونی و شهرت لحظهای” تعریف میشود، نه عمق محتوای اثر. در واقع حذف و سرکوب موسیقی نقادانه، همراه با ترویج آثار سطحی، ترکیبی را ایجاد کرده که در آن ابتذال به جریان غالب تبدیل شده است. این فرآیند محصول سیاستهای حاکمیتی است که از موسیقی انتقادی و اجتماعی هراس دارد.»
کودکان، قربانیان اصلی محتوای زنستیزانه
ابراز نگرانی کارشناسان در مورد محتوای زنستیزانه و جنسیت زده آثاری از جمله آثار ساسی مانکن اما بیشتر معطوف کودکان و نسل جوان است.
دابسمشهای تولید شده از موزیک ویدئوی جدید این خواننده نیز همانند اتفاقی که هر سال رخ میدهد، گویای این امر است. این دابسمشها اغلب از سوی کودکان تولید میشوند و کودکان حتی در مدرسه به طور پنهانی اقدام به ساخت آنها میکنند و یا در خانه با تشویق و حمایت والدینشان.
برخی معتقدند که “کمبود آموزشهای مناسب و عدم ارائه محتوای فرهنگی جذاب و متنوع”، زمینهساز گرایش کودکان و نوجوانان به سوی این نوع محتواها شده است.
به عقیده علی رجبعلی، در طول دهههای گذشته، نهادهای مختلفی مانند صدا و سیما، آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با هدف “حفظ ارزشهای فرهنگی و اخلاقی”، به ایجاد و تقویت تابوهایی در موضوعاتی نظیر روابط زن و مرد، خیانت و پوشش پرداختهاند.
علاوه بر این، به گفته یک استاد فلسفه تعلیم و تربیت کودک، شاید بسیاری از مخاطبان تنها با دید تفریح سطحی به این آثار نگاه کنند و بعد از مدت کوتاهی از آنها بگذرند، ولی در این میان کودکان و نوجوانان حتی ممکن است نوع زندگی خود را با این آثار تطبیق دهند.
این استاد فلسفه که نخواست نامش فاش شود، در گفتگو با دویچه وله فارسی با اشاره به این که انسان بهطور ذاتی کنجکاو است و تمایل دارد به فراسوی خطوط قرمز تعیینشده نگاه کند و به سمت ابتذال متمایل شود، میافزاید: «این میل اگر به سمت درست هدایت شود، که چه بهتر. چون در همه جای دنیا آثار موسیقی بیمحتوا و با محتوای مبتذل تولید میشوند ولی نحوه واکنش به این آثار شاید با ایران فاصله بسیار زیادی داشته باشد.»
کمبود فرصتهای شادی و خطر ابتلا به “ولع ابتذال”
به عقیده این استاد فلسفه تعلیم و تربیت کودک، در کشورهای پیشرفته دنیا آنقدر فرصتهای شادی و تفریح برای مردم یک جامعه وجود دارد که حتی اگر فرد در معرض موسیقی مبتذل قرار بگیرد با آن اثر “برخورد اغراق آمیز” ندارد. ولی در ایران از آنجا که فرصتهای شادی بسیار محدود است و مردم در دورههای مختلف با موجهای مختلف سرکوب از سوی حکومت مواجهند و فرهنگ عزاداری و غم و اندوه بیشتر در حال تبلیغ از سوی رسانهها است، وقتی چنین محتواهایی منتشر میشود، با آن برخورد اغراق آمیز میکنند. به طوری که حتی در مدارس، کودکان و نوجوانان این آثار را با به طور مخفیانه نشر میدهند و یا مجددا اقدام به ساخت ویدئو از آنها میکنند. به گفته او در این شرایط جامعه دچار “ولع ابتذال” میشود.
او مشکل اصلی جامعه ایران را جدا کردن مدارس دخترانه و پسرانه از همدیگر تا زمان دانشگاه و جلوگیری از آموزش جنسی کودکان در مدارس دانسته و میگوید:« تعلیم و تربیت قرنطینهای در ایران فضای انفجاری ایجاد کرده، فضایی که در آن کودکان و نوجوانان در سنین مدرسه با قرار گرفتن در معرض محتوای مبتذل به طور لجام گسیختهای با این آثار برخورد میکنند چون به تدریج نتوانستهاند میل خود به ابتذال را ارضا کنند.»
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
به عقیده این استاد فلسفه تعلیم و تربیت کودک، علاوه بر ابتذال، محتوای زنستیزانه چنین آثاری میتواند عاملی برای انتقال نسل به نسل خشونت و جنسیتزدگی نیز باشد. به این معنی که وقتی کودکی از سوی رسانهها و به اشکال مختلف در معرض محتوای زن ستیزانه قرار میگیرد، خود عاملی برای انتقال زنستیزی به نسلهای آینده نیز خواهد شد.
“پاپ مصرفی” و دور کردن نسل جدید از “کلام فاخر”
«بسیاری از آثار پاپ هنوز هم قابل شنیدند ولی پاپ مصرفی تنها یک موج است که بالاخره به پایان میرسد. این موج اما اثراتی با خود به همراه دارد از جمله این که میتواند باعث سطحی شدن سلیقه موسیقی کودکان شود. در نهایت ممکن است چنین قشری از مخاطبان کلام فاخر را هرگز درک نکنند.»
سپیده جندقی، خواننده و نوازنده ایرانی در گفتگو با دویچه وله فارسی با اشاره به این موضوع معتقد است: «استفاده از الفاظ تحقیر آمیز و تحقیر کننده در مورد زنان در موسیقی مصرفی، باعث میشود که دید نوجوانان و کودکان نسبت به زنان یک دید تحقیر آمیز باشد وآنها زن را بخشی از لذتهای زودگذر بدانند.»
این خواننده با اشاره به این که چنین آثاری تاکید زیادی بر روی خوش گذرانیهای سطحی و بیهدف دارد و ممکن است تصویر ذهنی نادرستی از روابط زن و مرد در کودکان و نوجوانان ایجاد کند، میافزاید: «در واقع موسیقی تاثیر زیادی در شکل گیری هویت کودکان دارد و آنها ممکن است پیام این آثار را بدون تحلیل بپذیرند. بنابراین اگرچه چنین آثاری قطعا حذف نشدنی هستند، هم حکومت و هم خانوادهها باید تلاش کنند تا به جای دور نگه داشتن کودکان از این آثار و یا حتی سانسور آنها، فرهنگ نقدشان را به کودکان آموزش داد.»
در عصر شبکههای اجتماعی و الگوریتمهای رسانهای، اگرچه موسیقیهایی که قابلیت وایرال شدن دارند، شانس بیشتری برای دیده شدن در پلتفرمهای اجتماعی دارند، ولی واقعیت این است که تاریخ نشان داده که موسیقی متعهد و اصیل، حتی در سختترین شرایط سیاسی و اجتماعی یک جامعه، توانسته مسیر خود را پیدا کند و پرمخاطب، تأثیرگذار و ماندگار باقی بماند.
در واقع در بلندمدت، این موسیقیهای جدی و معنادار هستند که برای مردم یک جامعه ارزش هنری پیدا میکنند، در حالی که تولیدات سطحی، عمری بسیار کوتاه خواهند داشت.