به گزارش ایسنا، محمدابراهیم شریعتی – مدیر انتشارات عرفاناظهار کرد: ناشران افغانستانی حدود ۶۰۰ کارتن کتاب از بازار ایران تهیه کردهاند، قرار بود این کتابها که بیشترشان دانشگاهی است، در اواسط یا حداقل اواخر شهریورماه به افغانستان برسد اما متأسفانه حدود یک ماه است که در گمرکات ایران و افغانستان گیر کرده و به موقع به افغانستان نرسیدهاند. ترم دانشگاه هم مدت ۲۰ روز است که شروع شده اما مشکل کتابها لاینحل مانده است. زمانی هم که پیگیری میکنیم، امروز و فردا میکنند. او درباره دلیل این موضوع گفت: ظاهرا آنطور که شرکتهای باربری میگویند، دولت جمهوری اسلامی ایران گفته است که کتابها باید بازرسی و بازبینی شود؛ این در صورتی است که کتابهایی که از ایران خریداری میشوند، علاوه بر اینکه مجوز انتشار و مجوز خروج از صحافی را دارند، برایشان مجوز خروج از کشور هم میگیریم.
او گفت: در طول این ۲۰ سال معمولا هر وقت میخواستیم به افغانستان کتاب بفرستیم، ابتدا عناوین، تعداد و مبلغ کتابها را در یک لیست مشخص میکردیم، سپس به وزارت ارشاد میفرستادیم و این وزارتخانه برای گمرک دوغارون یا تایباد مجوز خروج صادر میکرد. در افغانستان هم قبلا اینطور نبود که بگویند برای کالاها به صورت جداگانه اظهار بنویسید، معمولا یک کانتینر بار میکردند که شامل کتاب، آهن، سیمان و لوازم خانگی میشد، میگفتند ۱۰ میلیون کالا در این ماشین است، اما الان دولت افغانستان هم این مشکل را بار آورده و میگوید هر کالایی که میفرستید، اظهار کنید. این مشکل اظهار کردن باعث شده یک ماه کامل کتابها گیر بماند، در حالی که فصل درس شروع شده و دانشجویان در افغانستان با مشکل کتاب روبهرو هستند.
شریعتی افزود: در طول این ۲۰ سال هروقت مشکل سیاسی و امنیتی پیش آمده، ابتدا بر روی کتاب تأثیر گذاشته است. ما ناشران بسیار بسیار دچار مشکل و گرفتاری هستیم. کتاب ما اگر به موقع نرسد طبعا در بازپرداخت پول آن دچار مشکل میشویم یا اگر نقدی خریده باشیم و نتوانیم کتابها را به موقع بفروشیم ارزش پولمان از بین میرود. نه دولت افغانستان و نه دولت ایران به داد ما نمیرسند، البته باز دولت جمهوری اسلامی نسبت به افغانستان بهتر است.
او در ادامه بیان کرد: کتابهایی که از افغانستان به ایران میآید، بسیار محدود است؛ فقط در ایام نمایشگاه کتاب و شرایط خاص. اما از آن طرف هم مشکل وجود دارد؛ مثلا در ایام سی و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، کتابهای اتحادیه تعاونی ناشران افغانستان به موقع ترخیص نشد؛ کتابهای بندگان خدا روز هشتم یا نهم نمایشگاه ترخیص شد و دو روز بعد نمایشگاه تعطیل شد و آنها با هزار بدبختی کتابهایشان را برگرداندند.
این فعال حوزه نشر خاطرنشان کرد: از طرف ایران به افغانستان کتاب به فراوانی میرفت. تا یک ماه پیش هم کتابهایمان را میفرستادیم، با وجود اینکه این کار بسیار هزینهبر است. فرض کنید ۲۰ تن کتاب در اوایل امسال از تهران به کابل حدود پنج – ششهزار دلار هزینه داشت ولی الان ۲۵ تن کتاب از تهران به کابل بیش از ۱۸ هزار دلار کرایه دارد.این را هم در نظر داشته باشید که اوایل برج دوم، دلار ۳۸۰۰ تا ۴۵۰۰ تومان بود اما حالا دلار تا ۱۸ هزار تومان و ۲۰ هزار تومان هم رسیده است. بالاترین هزینه ما، هزینه حمل و نقل کتاب است و اینکه کتاب به موقع به افغانستان نمیرسد.
معمولا من کتاب را ششماهه میخرم و چک ششماهه میدهم اما زمانی که سه ماه از این مدت را در کمرگ میماند و نمیتوانم کتاب را بهموقع در افغانستان توزیع کنم و بفروشم، در ایران دچار مشکل میشوم؛ چکم برگشت میخورد و مجبور میشوم جنس و کالای دیگرم را با نصف قیمت بفروشم تا بتوانم چکم را پاس کنم که گرفتار دادگاه و پاسگاه نشوم.او درباره اینکه پیشنهادی برای کاهش هزینههای ارسال کتاب به دولت افغانستان یا ایران نداده است، گفت: ۱۸ سال آزگار این موضوع به شکلهای مختلف مطرح میشود، نامهنگاریهایی انجام شده است. از طرف ایران تا جایی مشکل حل شده است؛ وزارت ارشاد در ظرف یکی – دو روز مجوز خروج کتابها را میدهد. دولت ایران همکاری زیادی دارد، اما از طرف افغانستان مشکل وجود دارد.
ما بارها به دولت افغانستان پیشنهاد دادیم که ورود کتاب به این کشور را تسهیل کند و ورود کتاب را یا وزارت فرهنگ به عهده بگیرد و یا اینکه به اتحادیه تعاونی ناشران افغانستان واگذار کند. زمانی که کتابها لیست میشود و وزارت ارشاد ایران مجوز صادر میکند، وزارت فرهنگ افغانستان هم به همان لیست مجوز بدهد، کتابها را بررسی کند، اگر به منافع ملیاش برمیخورد اجازه ندهد و یا نگذارد کتابی که به تضاد بین اقوام و مذاهب منجر میشود وارد این کشور شود. ما اصلا نمیگوییم کتابها را بررسی نکند، اما این موضوع نباید زمانبر باشد، نباید کتابها چند ماه در گمرک بماند.شریعتی افزود: اگر افغانستان به فکر فرهنگ این مملکت است، باید بعد از ۱۸ سال بهجد این مشکل را حل کند. احتمال دارد دو ماه دیگر من هم تعطیل کنم یا چهار ماه دیگر همکار دیگر من تعطیل کند و به دنبال کار دیگری برود.
او ادامه داد: مشکل فرهنگ و کتاب در افغانستان کی حل میشود؟ چه زمانی به این فکر میافتند که این مملکت به کتاب نیاز دارد؟ ما نمیتوانیم نیاز مملکت را برآورده کنیم زیرا از نظر تألیف و ترجمه دچار مشکل هستیم، این دو مقوله به آسانی در افغانستان قابل حل نیست. شاید بتوانیم چاپخانه و کاغذ بخریم و کارمند از هند و پاکستان بیاوریم که کتاب چاپ کنند اما کدام کتاب را برایمان چاپ کنند؟ اگر کتاب ایرانی را ببریم در آنجا افست کنیم که دزدی است و از نظر من کار مذموم، غیراخلاقی و غیرانسانی است. اگر میخواهند مانند ناشر حرفهای عمل کنیم باید دولت ما از ما حمایت کند. فکرش را بکنید، دولت افغانستان همه حرفهها را به رسمیت میشناسد الا نشر را؛ نه مجوز درست میدهد، نه وام به ناشر تعقل میگیرد و نه از مالیات معاف میشود در صورتی که در دولت کمونیستها این صنف از اینها معاف بود.
او سپس تأکید کرد: مملکتی که میخواهد رشد کند، راه تعالی را بپیماید و از این وضعیت بحرانزده خلاص شود مجبور است به فرهنگ، کتاب و دانش توجه کند. آیا دانشگاه بدون کتاب ممکن است؟ نه. پس باید راهحلش را به وجود بیاورد تا زمانی که ما کتابمان را بار میکنیم، دولت افغانستان همان مجوز وزارت ارشاد ایران را بررسی کند و با کارتنها تطبیق بدهد. از صد کارتن بگوید ۱۰ تایش را باز کنند؛ اگر همان عناوین موجود است، کتابها را آزاد کنند، نه این که همه کارتنها را باز کنند، نیرو و امکانات میخواهد تا کارتنها دوباره بستهبندی شوند. نمیشود که کتابها را مانند آجر روی هم چید و برد؛ کتاب از بین می رود. اما در افغانستان گوش شنوا وجود ندارد و از طرفی ارادهای هم برای حل این موضوع نیست.
مدیر انتشارات عرفان در ادامه خاطرنشان کرد: من در طول ۱۸-۲۰ سال بارها این مسئله را با وزارت فرهنگ و معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان مطرح کردهام که آمدن کتاب درسی از ایران به افغانستان چه مشکلی دارد؟ اگر مشکل دارند، مشکلش را حل کنند. در افغانستان امکانات تولید کتاب وجود ندارد. خیلی از دوستان و دولتمردان از ما ایراد میگیرند که بیاید در افغانستان کتاب تولید کنید، اما با کدام مولف و مترجم؟ مشکل اصلی این است که مولف و مترجم نداریم یا اگر داریم تعداشان کم است و پاسخگوی نیاز جامعه افغانستان نیست، بهویژه کتابهای دانشگاهی.
وی گفت: اگر هم بخواهیم از کشورهای دیگر و به زبانهای انگلیسی، آلمانی، روسی و فرانسوی کتاب وارد کنیم به درد مردم، دانشآموزان و دانشجویان افغانستان نمیخورد. با توجه به اینکه زبان فارسی در ایران و افغانستان یکسان است و بهترین راهمان برای تأمین نیاز جامعه افغانستان و سرفصلهای دانشگاهی، بازار کتاب ایران است اما متأسفانه اینجا درگیر هستیم. ما همیشه سوختیم و عذاب دیدیم؛ یا کتاب به موقع نمیرسد یا خراب میشود و مشکلات دیگر. ناشر بدبخت خسارت میبیند. در طول ۲۰ سال همیشه سوختیم و ساختیم.او همچنین درباره وضعیت انتشارات عرفان با توجه به گرانی ارز و مشکلات کاغذ، گفت: انتشارات عرفان، هم در ایران کتاب چاپ میکند و هم از بازار ایران کتاب تهیه میکند و به افغانستان میفرستد. ما از نیمه دوم سال ۱۳۹۴ به بعد دچار مشکل شدیم.
او می گوید: در واقع سیلی که به عنوان مهاجر به سمت اروپا راه افتاد باعث شد اکثر دانشآموزان و دانشجویان افغانستانی که از ۲۰۰۱ به بعد درس خوانده بودند، به صورت ناگهانی افغانستان را ترک کنند. با رفتن آنها ما تقریبا یک میلیون جمعیت کتابخوان را که برایشان کتاب تهیه میکردیم، از دست دادیم و نتوانستیم کتابهایمان را بفروشیم. عامه مردم افغانستان هم کتاب عمومی میخواهند. بعد از سال ۲۰۱۴ که نیروهای آمریکایی و غربی افغانستان را ترک کردند، اوضاع اقتصادی افغانستان بسیار بههم ریخت، مسائل سیاسی و امنیتی و کشمکشهای گوناگون در افغانستان رونما شد و با رونما شدن این مشکلات اولین چیزی که ضرر کرد کتاب بود، زیرا مردم سعی میکنند نان و غذا بخرند نه کتاب.
وی گفت: ما از این دوران با سختی و ناملایمات جدی روبهرو هستیم اما ادامه دادهایم و هنوز هم کتاب چاپ میکنیم اما کارمان بسیار محدود شده است، گواهی این موضوع این است که ما قبلا در سال پنج – شش کتاب چاپ میکردیم اما حالا قادر به تأمین اجازه دفترمان در تهران نیستیم، چه رسد به اینکه سود کنیم و بتوانیم در جای دیگر هزینه کنیم و زندگیمان را بگذرانیم.محمدابراهیم شریعتی در ادامه اظهار کرد: مشکل دومی که امسال برای ما رونما شد، مشکلات ارز و گرانی کاغذ بود. فرض کنید فیلم و زینک در اوایل برج دوم تا اوایل برج سوم ۱۸ هزار تومان بود اما حالا زینک خام آن شده ۳۶-۴۰ هزار تومان. کاغذ اوایل اردیبهشت بندی ۷۰ تومان تا ۸۰ هزار تومان بود اما الان ۱۸۰ هزار تومان شده است.
او گفت: ماندهایم کتاب ۲۲۰ صفحهای را که ۱۲-۱۴ هزار تومان قیمت میگذاشتیم، الان چگونه ۴۰ هزارتومان قیمت بگذاریم؟ اصلا با این قیمت کتاب را به چه کسی میتوانیم بفروشیم؟ متأسفانه بازار کتاب، بازار آشفته، سخت و مشکلی شده است و نمیدانیم با این گرفتاری و مشکلات تا کی میتوانیم ادامه بدهیم؛ آیا اصلا میتوانیم ادامه دهیم یا نه؟او در پاسخ به اینکه آیا به تعطیل کردن نشر هم فکر میکند، گفت: توانایی پرداخت اجاره دفترم را ندارم؛ حتما باید فکر کنم، اگر من فکر نکنم صاحب دفترم به من میگوید تخلیه کن. من باید بتوانم کتاب چاپ کنم که از طریق فروش آن خرج زندگی و اجاره خانهام را تأمین کنم. صاحب دفتر و خانه یکی – دو روز مراعات مرا میکنند، روز سوم اجاره میخواهند.
وی گفت: با اینکه من ۲۷ سال است کار نشر میکنم، محل انتشارات عرفان اجاره است، چون من افغانستانی بودم و تابعیت ایرانی نداشتم به من وام تعلق نگرفت. در آن سالهای طلایی که به ناشران وام میدادند، چون سند به نام من نبود، نتوانستم از وام استفاده کنم و حداقل دفتر را بخرم که بگویم این دفتر برای من است و موسسه قائم به این دفتر. حدود ۳۰۰ عنوان کتاب دارم که این عنوان کتابها برای ۱۰۰ سال دیگر افغانستان قابل مصرف است و در این ۱۰۰ سال به سختی میتوان جایگزینی برای آنها پیدا کرد. من نمیتوانم اجاره دفتر، پول آب و برق، پول اینترنت و کارمند دفتر را بدهم. از طرف دیگر اداره مالیات و بیمه به من فشار میآورند. من خودم به عنوان صاحب انتشارات نمیتوانم بیمه بشوم اما به من میگویند باید کارگرت را بیمه کنی.
او در ادامه تأکید کرد: اداره مالیات، مالیات بر حقوق از من میخواهد در حالی که طبق قانون جمهوری اسلامی کسی که زیر یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد، از مالیات معاف است. اما چون افغانستانیام از من مالیات میگیرند و فشار میآورند که پول کارمندانت را باید به دلار پرداخت کنی؛ اصلا چنین چیزی برایم ممکن نیست. اگر فشارها زیاد باشد به تعطیلی فکر میکنم. تا الان هم هرچه کار کردهام امیدوارم خدای تبارک و تعالی قبول کند و به عنوان یک امر خیر در پرونده من ثبت کند و تا جایی که ممکن بوده برای زبان و ادب پارسی و این حوزه تمدنی کار کردهام. زمانی که دیگر ممکن نیست مجبورم تعطیل کنم و غیر از تعطیلی راهی برایم نمیماند.
این ناشر افغانستانی سپس بیان کرد: در ظرف ۲۰ سال گذشته برایم امکاناتی برای مهاجرت فراهم شده بود و میتوانستم به اروپا بروم و پناهندگی و تابعیت اروپایی بگیرم یا اصلا به ترکیه و لبنان بروم، اما جایی نرفتم. خودم و خانوادهام را از این امکانات محروم کردم، در تهران ماندم و مقاومت کردم تا عمرم را پای کتاب بگذارم، اما تا کی و با چه قیمتی؟ قیمت اولاد و جانی که رویش گذاشتیم؟ الان نمیتوانم هزینه تحصیل بچهام را در دانشگاه شهید بهشتی تأمین کنم، برای اینکه خیلی زیاد است.
من مجبورم فکر دیگری بکنم و راهی بسنجم که از گرفتاریها خلاص شوم. او در پایان گفت: امیدوارم روزی روزگاری کار نشر به مراتب بهتر شود و کتاب رونق پیدا کند و دولتمردان هر دو کشور ایران و افغانستان این فرصت را از دست ندهند، فرصتی که ما به وجود آوردیم و دنبالش کردیم. امیدوارم نگذارند تجربهای که به قیمت عمرمان تمام شده است روزی منجر به شکست شود.