شکوه میرزادگی
اقرار رهبراسلامی به «عظمت ایران» از سر ناچاری
این روزها تیتر همه ی رسانه های داخلی چندین کلمه از سخنانی ست که خامنه ای در اجتماع بسیجیان در «ورزشگاه آزادی» گفته است: «عظمت ایران، اقتدار جمهوری اسلامی، و شکست ناپذیری ملت ایران سه واقعیت انکار ناپذیر است».
این که خامنه ای، به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ( که متاسفانه برخی از رسانه ها از جمله بی بی سی فارسی، او را به غلط «رهبر ایران» می نامند)، پس از 40 سال، به عظمت ایران و شکست ناپذیری ملت ایران اعتراف کرده، خود پیروزی بزرگی برای مردمان سرزمین ما می باشد؛ مردمانی که چهل سال شاهد تحقیر سرزمین و فرهنگ و تاریخ شان از سوی این رهبر، رهبر قبلی، و کل سران انقلاب اسلامی بوده اند؛ مردمانی که بزرگان و رهبران سیاسی شان را، (با هر بدی و خوبی که داشته اند) عاشق ایران و ایرانی بوده اند، «طاغوتی» خوانده اند، محل زندگی یا آرامگاه هاشان را ویران کرده اند، و یا با کلماتی تحقیرآمیز از آن ها نام برده اند؛ مردمانی که چهارده سال است برای برگزاری روز کوروش بزرگ، بزرگترین و مهم ترین شخصیت سیاسی سرزمین شان، یا مراسم روز بابک خرم دین، قهرمان ملی شان، باید از مقابل تانک ها و صف پاسداران مسلح بگذرند و با هزار مکافات و اغلب پنهانی این روزها را جشن بگیرند.
مردمانی که جشن های ملی شان به وسیله ی این آقایان، و به ويژه همین رهبر، بی اهمیت جلوه داده شده، و یا با زور جلوی برگزاری آن ها را گرفته اند.
این مردم البته که اکنون از اين خوشحال می شوند که رهبر اشغالگران سرزمین شان، در لبه های شکست و برای انکار آنچه کرده به «عظمت ایران و شکست ناپذیری ملت ایران» اعتراف می کند؛ خوشحال اند که دشمن آزادی و استقلال سرزمین شان «اقتدار جمهوری اسلامی» را در میان «عظمت ایران» و «شکست ناپذیری مردم ایران» جای می دهد تا به نوعی حکومت مشروعیت از دست داده شان را به ایران و به مردم ایران بچسبانند. غافل از آن که، بقول جوانان مان: «دیگه تمومه ماجرا»! حتی اگر سال های دیگری، باز هم با کمک استثمارگرانی چون روسیه، و سودجویانی در اروپا و دیگر نقاط دنيا بر صندلی های فرتوت و شکسته ی خود بنشینند و فرمان زندان و شکنجه و مرگ فرزندان دلیر ایران را صادر کنند.
خامنه ای در سخنانش تاکید می کند: «اینها {بخوانيد: عظمت ایران و شکست ناپذیری مردم ایران} رجزخوانی نیست، واقعیاتی است که دشمنان آرزو می کنند ملت ایران آنها را نداند یا مورد غفلت قرار دهد تا درباره ی اوضاع کشور و توانایی های خود، دچار گمان غلط شود».
آقای خامنه ای نمی داند، یا خود را به ندانستن می زند، که مردمان ایران هرگز گمان غلطی در مورد عظمت ایران و شکست ناپذیری خودشان نداشته اند. اگر داشتند چهل سال با او و سران دیگر جمهوری اسلامی مبارزه نمی کردند و آن ها را به این روز فلاکت بار نمی انداختند؛ روزگاری که از سر ترس از یک سو بهترین فرزندان سرزمین شان را به زندان و شکنجه و مرگ می کشند، و از سویی دیگر «مجیز» آن ها را می گویند. آن ها خوب می دانند که دشمن ایران و ایرانی کسی جز سران این حکومت دروغگو و بیدادگر و ضد ایرانی نیست.
وقتی خامنه ای، نشسته بر صندلیِ حکومت به اصطلاح جمهوریِ بیست و نه ساله اش، باز هم از نجات کشور از شر حکومت سلطنتی موروثی می گوید و از: « ایستادگی در مقابل همه ی توطئه های 40 سال اخیر و افزایش اعتبار و احترام ایران در منطقه و جهان» به عنوان نمودهای «اقتدار جمهوری اسلامی» ياد می کند فقط می توان به این «اقتدار» خندید. به ويژه اگر تو خارج از ایران شاهد بوده باشی که چگونه این حکومت همه ی احترام و اعتبار ایران و ایرانی را در جهان به خطر انداخته است، و اگر زنان ایران با مبارزات خستگی ناپذیر خود برای آزادی تلاش نمی کردند، اگر جوان های ایران رسانه های اینترنتی و جهانی را پر از صدای حق طلبی نمی کردند، اگر وکلای سرفراز ایران شجاعانه تن به زندان و آزار نمی دادند تا مدافع دایمی «حقوق بشر» باشند، اگر اپوزیسیون دموکرات و سکولار در داخل و خارج، از طریق رسانه های آزاد خارج کشور، تابوی حکومت مذهبی را نمی شکست، اگر ایرانیان مقیم خارج چهره ی متمدنانه ای از خود نشان نمی دادند، و اگر ایرانی های تبعیدی و مهاجر پس از انقلاب و جوان های نسل های دوم و سوم آن ها جزو بهترین های دانشجویان و کارشناسان کشورهای خارج نبودند، نام ایران – همچون نام جمهوری اسلامی – در جهان سیاه و بی اعتبار شده بود.
در این سخنرانی مرتب «دم خروس» ضد ایرانی بودن رهبر جمهوری اسلامی پدیدار است؛ مثل آنجا که عظمت ایران را از «برکت اسلام» می داند. يا زمانی که از جنگی می گوید که این حکومت بر مردمان ایران تحمیل کرده، و همچنان حاضر نیست اعتراف کند که این ارتش غیرتمند ایران بود که تاوان جنگ طلبی رهبران انقلاب اسلامی را با از جان گذشتن بهترین و فهیم ترین و ایراندوست ترین سربازان اش پرداخت. و اکنون، مثل همیشه، لاف می زند که : «نظام اسلامی در هشت سال جنگ تحمیلی در مقابل جبهه ی وسیع دشمنان پیروز شد و با حفظ تمامیت ارضی کشور، اولین بار در قرن های اخیر اجازه نداد مهاجمان بخشی از میهن عزیزمان را تجزیه کنند یا با تداوم حضور نظامی در ایران، ملت را تحقیر کنند».
واقعاً که وقاحت هم حدی دارد، وقتی که مردم ايران و جهان هر روز شاهد آنند که به برکت این «نظام اسلامی» قراردادهای ننگینی چون قرارداد دریای مازندران با روسیه، سپردن آب ها و منابع خلیج فارس به چینی ها، واگذاری بندر چابهار به هندی ها، خرج کردن پول های حاصل از فروش نفت و دیگر منابع مان برای تهيه ی توپ و تفنگ و موشک و فرستادن آنها به سوریه و غزه و لبنان و دیگر کشورهای مورد علاقه آقایان و…و حتی فروش خاک خوب ایران و آب گوارای ایران به شیخ نشین های اطراف خلیج فارس ادامه دارد.
به برکت این نظام اسلامی است که فرهنگ با شکوه و بی تبعیض ایرانی مان هر روز به نوعی سرکوب شده، و هیولای سیاه تبعیض و خشونت بر سر کرد و ترک و بلوچ، این پاسداران واقعی مرزهای ایرانزمین، فرود آمده و به متجاوزین اجازه داده شده که از تکه تکه کردن ایران سخن بگویند.
به برکت این نظام اسلامی ست که میراث طبیعی و محیط زیست مان به وضعی فلاکت بار درآمده، و میراث فرهنگی و تاریخی مان یا ویران شده و یا گرفتار چپاول وابستگان این نظام بوده است.
به برکت این نظام اسلامی، ایرانِ رنگارنگ از عقاید و مذاهب و فرهنگ های زیبا و متفاوت گرفتار تک مذهبی شده و ایرانِ زرتشتی و یهودی و مسیحی و مسلمان و بهایی مان، تبدیل به ایرانی شده که تنها در تصرف جماعتی ست که هیچ رنگی را جز سیاهی و هیچ فرهنگی را جز فرهنگ خون و مرگ و شهادت های بی معنا نمی شناسد.
این روزها فقط خامنه ای نیست که در سخنرانی اش دیگر از «امت اسلامی» و «عظمت نظام اسلامی» خبری نیست. تقریبا همه ی سران جمهوری اسلامی سر به دیوار دروغ می کوبند و ایران ایران می کنند. ولی تاریخ نشان داده است که ایران، این مادر صبور و بزرگوار ما، دروغگویان و نامردمان را به خوبی می شناسد و خوب می داند که چه وقت باید به یاری فرزندان واقعی خود برخیزد و آن ها را از چنگ اهریمنان نجات دهد.
پنجم اکتبر 2018