به گزارش ایرنا، شب گذشته جلسه سران قوای سهگانه با موضوع مسائل اقتصادی به مدت دو ساعت و نیم در حضور خامنه ای برگزار شد.
خامنهای در این جلسه گفته: هیچ بنبست و مشکل غیرقابل حلی در کشور وجود ندارد و ما به فضل الهی و با عزم و اراده مسئولان، و با استفاده از ظرفیت بیبدیل جوانان و نخبگان توانمند و با فعال کردن ظرفیتها و منابع ممتاز کشور، یقیناً بر مشکلات درونی و تحمیلی فائق خواهیم آمد.
این در حالیست که روحانی به بن بست مرگباری که نظام در آن قرار گرفته اعتراف کرده و خواستار کمک برای حل مشکلات و احیای اعتماد مردم به حکومت شده است.
اعتراف صریح روحانی به درماندگی حاکمان ایران
گزارش رادیو فرانسه: محسن هاشمی، رئیس شورای اسلامی شهر تهران، در مصاحبه با ایرنا، خبرگزاری جمهوری اسلامی گفته است که رئیس جمهوری، حسن روحانی، در ملاقات اخیرش با “اصلاح طلبان معتدل” ضمن پذیرش نقش آنان در به قدرت رسیدن خود، مجدداً خواستار ادامۀ حمایت آنها از دولت “در این شرایط بحرانی” شده است.
محسن هاشمی افزوده است که در این ملاقات حسن روحانی تأکید کرده است که “امروز زمان اختلاف نیست” و طرح و حل اختلافات به آینده، یعنی به “بعد از عبور از بحران کنونی”، موکول شود.
رئیس شورای اسلامی تهران، افزوده است که حسن روحانی قصد دارد ملاقات مشابه ای با کسانی انجام دهد که محسن هاشمی از آنان به عنوان “محافظهکاران معتدل” یاد کرده است. او در توضیح علت ملاقات حسن روحانی با “اصلاح طلبان معتدل” گفته است : کشور دچار مشکل سیاسی و بی اعتمادی مردم نسبت به حاکمان است و در چنین شرایطی “گروه های مرجع و سیاسی…که با مردم ارتباط دارند، می توانند رابط خوبی بین دولت و مردم باشند” یا در حقیقت اعتماد از دست رفتۀ مردم را نسبت به حکومت احیاء کنند.
رئیس شورای اسلامی شهر تهران توضیحی در مورد این “گروه های مرجع” نداده که قادرند برای حل مشکلات کشور و احیای اعتمادی عمومی به حکومت یاری رسانند. او گفته است : دولت وقتی با مشکلات داخلی و فشارها و بحران های خارجی روبرو است ناگزیر است از ” نخبگان و مراجع سیاسی کشور” طلب کمک کرده و استفاده کند.
******************************
روحانی شریک یا گروگان خامنه ای؟
منصور امان: نمایش وحدت حُجت الاسلام حسن روحانی در مجلس شورای اسلامی، پروسه تدریجی خزیدن خفت بار جناح میانه حُکومت و زائده های “اصلاح طلب” آن به زیر عبای حمایتی باند حاکم را تکمیل کرد. برخورد مُحتاطانه و از سر ضعف وی به چالش مجلس اُصولگرا، به صورت مُوقت توازُن سیاسی شکل گرفته زیر خیمه “نظام” را به دوران پیش از “برجام” بازگردانده است.
آقای روحانی که به ظاهر برای توضیح علت بُحران اقتصادی و شرایط وخیم کشور به مجلس احضار شده بود، همه مهارت خود در شُعبده بازی با کلمات را برای فرار از این امر به کار گرفت. او گاه با انکار بُحران همه جا حاضر موجود و فرو کاستن آن به “آسیب” و گاه نیز با ارایه آمار و ارقام از پیشرفتهای نامرئی اقتصادی و دستاوردهای مُدیریتی موهوم دولت، به ماله کشی واقعیت پرداخت.
همین شیوه را او پیرامون دلایل شکست “برجام”، بُحران خارجی و تحریمها به کار بست. آقای روحانی آسمان و ریسمان را به هم بافت تا نقش “رهبر” و باند او در به شکست کشاندن توافُق وین و بُحران آفرینی بی وقفه آنها در مُناسبات خارجی را از این مُعادله پاک کند. شاهکار استدلالی این پایور سرگشته در این راستا زمانی بود که اعتراضات مردُم در دی ماه سال گذشته را علت “نماندن ترامپ در برجام” مُعرفی کرد. او به طور جدی مُدعی شد: “حادثه دی ماه آقای ترامپ را به طمع انداخت تا در اواخر دی ماه اعلام کند من در برجام نمی مانم.”
رازی که آقای روحانی تلاش کرد آن را سر به مُهر نگه دارد، دیرگاهی است که بر سر هر بامی جار زده می شود. شکست برجام و بُحران اقتصادی و خارجی در پی آن، تنها به پای آقای خامنه ای و همدستان نظامی و امنیتی اش نوشته شده و بس!
آنها بودند که با اشتباه مُحاسبه از مفهوم توافُق هسته ای، دُچار خبط دیگری شده و بی درنگ به کار صُدور جنگ و تجاوز نظامی در سوریه، مُداخله گری در عراق و لُبنان و راه انداختن جنگ نیابتی در یمن پرداختند. این مردُم دی ماه نبودند که پیاپی به “برجام” موشک بالستیک و “نُقطه زن” شلیک کردند، آنها نبودند که مانع پیوستن جمهوری اسلامی به مُعاهدات بین المللی و روند تنش زدایی شدند.
مردُمی که آقای روحانی امروز آنها را مُتهم به برهم زدن “برجام” می کند، هنوز از یاد نبرده اند که چگونه او خود در جریان کارزار فریبکارانه انتخاباتی اش هوار می کشید: “شهرهای زیر زمینی نشان دادند تا برجام را به هم بزنند. روی موشک شعار نوشتند تا برجام را به هم بزنند، برای اینکه ما نتوانیم صد درصد استفاده کنیم.”
آقای روحانی که در جامه وکیل مُدافع “رهبر” و سیاستهای خانه خراب کن وی سر به آستان می سایید، آگاهانه اشاره ای به مسوولیت حاکمیت و به ویژه باند حاکم در ویرانی اقتصادی و سیه روز شدن میلیونها نفر نکرد. او از سهم “دولت با تُفنگ” در درآمدها و ثروتهای کشور و نقش مُخربی که کارتلهای اقتصادی آقای خامنه ای و داروغه هایش و بُنیادهای خودمُختار ایفا می کنند، نگفت.
رییس جمهور مُلاها در مورد هدر دادن منابع عظیم مالی کشور در سوریه و یمن و راه انداختن صنعت پُر خرج مُزدور پروری با محصولاتی همچون حزب الله لُبنان، حشد الشعبی عراق و جهاد اسلامی غزه سرسختانه سُکوت کرد. او توضیح نداد که هزینه میلیتاریسم ابلهانه حُکومت از جیب چه کسانی پرداخت می شود و چه آثاری ویرانگری در پهنه کار و زندگی جامعه بر جای می گذارد.
پدیدار شدن آقای روحانی در این نقش – گذشته از گدایی قُدرت و ثروت – سود دیگری نیز دارد. او و دولتش جاده صاف کن باند حاکم برای پیشروی به سمت شرایط حاضر بوده اند. آقای روحانی و دوستان در شکل گرفتن تدریجی فاجعه کنونی شریک هستند، “رهبر” تحریک و خرابکاری کرد، اینان برایش پوشش دیپلُماتیک فراهم کردند و پیرامون تهدیدهای این نابخردی به چشم مردُم خاک پاشیدند.
دولت بی وظیفه آقای روحانی در مدت باقیمانده از صدارتش، گروگان باند حاکم است و زیر تیغ دایمی آن قرار دارد. با این حال، صحنه رقت بار و رُسوایی که وی روز سه شنبه در مجلس بازی کرد، به معنای پایان شکاف در حاکمیت نیست، بلکه نزدیکی مصلحتی در هراس از امواج اعتراضات توده ای از یکطرف و فشار خارجی از طرف دیگر است. از این رو دوام آن نیز تابع بی قید و شرطی از این دو فاکتور و درجه و میزان آن می باشد. نفس کوتاه این وصلت را از همینجا نیز می توان شُماره کرد.