تاخت وتاز سرکوبگرانه رژیم جمهوری اسلامی در خوزستان که به بهانه یک تیراندازی مشکوک در مراسم رژه نیروهای مُسلح حُکومت در اهواز صورت می گیرد، ابعاد گُسترده تری یافته است. حاکمان کشور مرکب این رویداد را برای عقب راندن مردُم مُعترض و خفه کردن صدای کوشندگان جُنبشهای اعتراضی زین کرده اند.
به گزارش منابع گوناگون، شُمار دستگیرشدگان از هنگام حادثه اهواز به صدها تن رسیده است. در شهرهای آبادان، خُرمشهر، اهواز و سوسنگرد دژخیمان ولی فقیه به شکار مُعترضان و فعالان پرداخته اند که بیشتر آنها را شهروندان عرب زبان تشکیل می دهند. براساس همین گُزارشها، دستگاه های سرکوب حُکومتی در جریان این ایلغار به شیوه اشغالگران نازی دست به گروگان گیری اعضای خانواده افراد تحت تعقیب می زنند و حتی کودکان را نیز از آن مصون نمی گذارند.
در ماه های گذشته شهرهای مُختلف اُستان خوزستان – به دلایل فهم پذیر – شاهد اعتراضات گُسترده و پیوسته شهروندان بوده است. رژیم مُلاها در ثروتمندترین نُقطه کشور، کارنامه ای نکبت زا و فلاکت آفرین به جا گذاشته است. در کنار مُشکلات فراگیری همچون بیکاری، فقر، تورُم، حُقوقهای پرداخت نشده، فشار و باجیگیری دوایر دولتی و جُز آن که مردُم خوزستان نیز مانند مردُم دیگر نُقاط کشور با آنها دست و پنجه نرم می کنند، آنان با مشقات دیگری نیز روبرو هستند که کم و بیش دستاوردهای ویژه جمهوری اسلامی در این منطقه است:
زندگی در بسیاری از شهرها و روستاها به دلیل تخریب وسیع مُحیط زیست، نابودی حصارها و تالابهای طبیعی، خُشکاندن یا آلودن رودخانه ها نامُمکن و به عذابی بی انتها بدل شده است. گرد و غُبار میهمان دایمی شهرها و روستاهایی است که هر روز خالی تر از سکنه می شوند. “نظام” آب آشامیدنی را از مردُم دریغ و به عُنوان کالای پُر سود اقتصادی و سیاسی از این ماده حیاتی سوواستفاده می کند. همزمان رژیم فرقه گرا با شدت و بی رحمی، تبعیض دینی، قومی و فرهنگی را علیه شهروندان عرب ترویج و اعمال می کند و آنها را از بدیهی ترین حُقوق خویش محروم ساخته است.
جُملگی این شرایط در کنار یکدیگر از خوزستان، مُرغ تُخم طلای آقای خامنه ای و شُرکا، بُشکه باروتی ساخته است که جرقه های انفجار به آن نزدیک و نزدیک تر می شود. راهکارهای “نظام” سرکوبگر برای خاموش کردن اعتراضها در بُعد خیابانی به شکست انجامیده و اینک یورش به کوشندگان آن و یا کسانی که گمان می کند چنین کارکردی دارند را برای دستیابی به این هدف به آزمایش گذاشته است.
حُکومت در این توهُم بسر می برد که با تمرکُز سرکوب روی بخشهای فعال مُعترضان، از یک طرف مانع مُهمی بر سر راه شکل گیری اعتراضها ایجاد می کند و از سوی دیگر، با قرار دادن این یورش زیر چتر حمله مُسلحانه اهواز، خواهد توانست بخشهایی از جامعه را مُنفعل کند.
پوسته شگردهای امنیتی حُکومت ریخته است و دستگیریهای وحشیانه در همان قالبی که هست، یعنی چنگ و ناخُن کشیدن یک حُکومت به تله اُفتاده، در برابر چشم جامعه به گونه زننده ای خودنمایی می کند. موج در راه اعتراضات به “نظام” نشان خواهد داد که پیشانی به صخره می کوبد و شرایط غیرانسانی که بر مردُم تحمیل کرده، موثرتر از هر استدلال امنیتی و خُشونت باری، روند رویدادها را رقم می زند.