زندان گوهردشت (رجايی شهر) یکی از شناختهشدهترین زندانهای جمهوری اسلامی میباشد. در این زندان، زندانیانی با جرایم مختلف نگهداری میشوند. زندان گوهردشت تنها زندان فوق امنیتی جمهوری اسلامی میباشد که سازمان زندانها، پرسنل و مسئولین این زندان را با حساسیت و با عبور از فیلترهای امنیتی برمیگزیند.
زندان گوهردشت دارای۱۰ بند است که هر بند خود به ۳ سالن تقسیم میشود که به طور نسبی هر سالن به اضافه حسینه گنجایش ۱۲۰ زندانی را دارد. برخی از زندانیان از بند رها شده، آمار ۲۵۰ نفر در یک سالن را هم گزارش دادهاند. زندانیان سیاسی گوهردشت در حال حاضر در بند ۴ سالن ۱۰ نگهداری میشوند. این سالن از نظر امکانات اولیه از جمله تهویه و سیستم گرمایشی در پایینترین سطح کیفیت نسبت به دیگر سالنهای این زندان قرار دارد.
سازمان زندانها سال گذشته مدیریت زندان گوهردشت را به دست فردی به نام ضیایی سپرد و با ورود او تغییراتی از نظر پرسنل در این زندان صورت گرفت که از جمله آن میتوان به سپردن معاونت حفاظت و اطلاعات زندان به دست فردی با سوابق امنیتی بنام قبادی، اشاره کرد. قبادی دارای سابقه شکنجه، آزار و اذیت و پروندهسازی برای زندانیان سیاسی در زندان اوین میباشد. در رابطه با سابقه این فرد، از جمله میتوان به پنجشنبه خونین ۲۸ فروردین، بند ۳۵۰ زندان اوین را یادآوری کرد.
وضعیت بهداشت و درمان زندان گوهردشت نیز شرایط بسیار نامناسبی دارد؛ از کمبود دارو و نبود وسایل پزشکی مناسب در بهداری گرفته تا نبود پزشک و کادر درمانی مکفی؛ در چنین شرایطی حتی مسئولان زندان از اعزام بیماران به خارج از زندان ممانعت به عمل میآورند. آنها حتی با در خواست درمان با هزینه شخصی زندانی هم موافقت نمینمایند. گفتنی است که دندانپزشک بهداری که پس از ۶ ماه به زندان آمده به دلیل نبود وسایل پزشکی، حاضر به فعالیت در بهداری نشده و در حال حاضر زندان فاقد دندانپزشک است.
مشکل دیگری که زندانیان در زندان گوهردشت با آن دست و پنجه نرم میکنند وضعیت بغرنج تغذیه و سلامت غذایی میباشد که هر روز در حال افت کیفیت و فاصله گرفتن ازحداقل استاندارهای لازم است. قوانین سازمان زندانها در جیره زندانی مقداری گوشت و سبزیجات در هفته تعریف نموده و این در حالی است که در این زندان مسئولان حتی نان تعیین شده برای زندانی را کاهش داده و حتی فروشگاه زندان را که زندانی با هزینه شخصی، خوراک مورد نیاز خود را باید تامین کند به دست پیمانکار سپرده که در نتیجه این کار اجناس عرضه شده بسیار بیکیفیت و یا گرانتر ازحد معمول به زندانی عرضه میشود. گزارشهای رسیده از داخل زندان حاکی از نبود و یا کمبود اقلام ضروری، مانند مرغ و سبزیجات تا چند ماه میباشد.
موضوع مهم دیگر که در این زندان بیداد میکند، مافیای مواد مخدر است که به صورت سازمان یافته اداره میشود. زندانی در زندان گوهردشت هیچگونه دسترسی به خارج از زندان ندارد و این درحالی می باشد که مواد مخدر با حجم بالا به صورت روزانه وارد زندان میشود و این تاییدی است بر وجود مافیای مواد مخدر در داخل زندان.
گزارش دو درویش زندانی از وضعیت فاجعهبار زندان فشافویه
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، دو تن از درویشان گنابادی محبوس در زندان فشافویه به نامهای علی محمدشاهی و مجتبی بیرانوند از سالن ۵ تیپ ۱ زندان تهران بزرگ در یک فایل صوتی از وضعیت “فاجعهبار” این زندان میگویند.
لازم به توضیح است که اداره کل زندانهای استان تهران در بیانیهای گفتهبود که “تمامی متهمین و مجرمین، در حین تحمل حبس، از شرایط مساوی برخوردار هستند،” که واکنش شماری از دراویش گنابادی را برانگیخت.
سازمان زندانها در اطلاعیهی خود به جای رسیدگی به وضع “فاجعهبار” زندان تهران بزرگ و گشودن درهای آن به روی اصحاب رسانه و فعالان حقوق بشر، درویشان زندانی را به بیان حرفهای خلاف واقع برای تهیه خوراک رسانهای متهم کرده و “خبر از تشکیل پرونده قضایی جدید برای هشت درویش زندانی داده بود.”
آنچه میخوانید خلاصهای از “مصائبی” است که به زندانیان محبوس در زندان تهران بزرگ موسوم به فشافویه میگذرد و در ادامه همین گزارش متن کامل این فایل صوتی که در کانال تلگرامی مجذوبان نور منتشر شده، آمدهاست:
“در روز هشتم شهریور تعداد ۵۲ نفر از دراویش را به سالنهای مختلف زندان تهران بزرگ به صورت دو نفر دو نفر منتقل کردند که این تصمیم بر خلاف قوانین آییننامه سازمان زندانها میباشد. ”
“تمامی عوامل حکومت برای آزار و اذیت دراویش حاضر به هر نوع قانونشکنی میباشند، چراکه تاکنون بارها شاهد این آزارها و تصمیمها بودهایم.”
“در زندان تهران بزرگ وضعیت بهداشت بسیار اسفناک بوده، سرویس بهداشتی و روشویی هم علاوه بر ظاهری نامناسب کاملاً آلوده میباشد. حتی گاهی مواقع مایع دستشویی نیز یافت نمیشود.
“از هشت تلفن موجود در بند، سهتا کار نمیکند و دوتا در اختیار وکیل بند و انتظامات است. این سه تلفن برای حدود ۵۰۰ نفر زندانی است و حق تلفن بین زندانیها خرید و فروش میشود. نیمی از سرویسهای بهداشتی غیرقابل استفاده است.”
“حداقل نصف سرویسها غیرقابل استفاده میباشند. هر سالن حدود ۶ عدد سینک ظرفشویی دارد که هم برای شستشوی ظرف و هم برای رخت و لباس از آن استفاده میشود. حمام نیز نهتنها از این قاعده مستثنا نبوده بلکه وضعیت بدتر و کثیفتری دارد. اولاً که در حمام آب داغ وجود ندارد که هرساله سرد شدن هوا مشکل را چندینبرابر میکند. هر سالن جمعاً حدود ۱۵ عدد دوش حمام دارد که معمولاً سه یا چهار تا از آنها معیوب بوده. چیزی حدود یازده دوازده عدد دوش برای ۵۰۰ نفر میماند. یعنی حدود نیم ساعت باید در صف ایستاده تا بتوانی حمام کنی، و مدتزمان استفاده از دوش برای هر نفر ۵ دقیقه میباشد. کف حمام همیشه مملو از آب بوده که نهتنها موجب پاکیزگی نمیشود بلکه کثیفتر هم میشوی. شاید ماهی یک بار اسم یکی از زندانیان هر اتاق را بنویسند و به بهداری اعزام کنند که در خیلی از مواقع هم به دلیل ویزیت نکردن دکتر یا بهانههای دیگر کنسل میشود.”
“بین زندانیان سر جیره کم غذایی دعوا میشود. تجارت هروئین، شیشه، تریاک، حشیش و قرصی حاوی مرفین که در زندان به نام «وی۲» شناخته میشود در دست مافیای زندان است.”
“پول رایج زندان سیگار میباشد و ۵ دقیقه معادل یک پاکت سیگار است”
“اعتصاب، تنها اهرم فشار زندانی است و با به خطر انداختن جان خویش تنها میخواهد خواستهی خود را به گوش مقامات و مسئولین برساند تا نسبت به رفع مشکل اقدامی انجام بدهند. اما در زندان تهران بزرگ هیچ توجهی نسبت به این فرایند صورت نمیگیرد و حتی در خیلی از موارد این موضوع به سازمان کل زندانها و مراجع قضایی هم اطلاع داده نمیشود.”
“بیش از ۶۳ روز از اعتصاب غذای تعدادی از دراویش زندانی میگذرد و هیچ اقدامی صورت نگرفته.”
«من علی محمدشاهی هستم فرزند محمود، که با مجتبی بیرانوند در سالن ۶ هستیم.
در روز هشتم شهریور تعداد ۵۲ نفر از دراویش را به سالنهای مختلف زندان تهران بزرگ به صورت دو نفر دو نفر منتقل کردند که این تصمیم بر خلاف قوانین آییننامه سازمان زندانها میباشد.
تمامی عوامل حکومت برای آزار و اذیت دراویش حاضر به هر نوع قانونشکنی میباشند، چراکه تاکنون بارها شاهد این آزارها و تصمیمها بودهایم.
در این مدت که به دور از برادرانمان و در میان زندانیان دیگر، شب و روز را سپری میکنیم شاهد آنیم که تعدادی انسان ولو صالح و خلافکار و مجرم در سختترین شرایط و بدترین رفتارها دوران محکومیت خود را میگذراند.
در این زندان مشکلاتی اساسی وجود دارد که بیانگر ضعف و ناتوانی حکومت در نگهداری مجرمین و متهمین کشور میباشد.
ما دراویش نعمتاللهی گنابادی نمیتوانیم نسبت به این بیتفاوتیها و رفتارهای غیرانسانی حکومت جمهوری اسلامی چشم خود را بسته و ساکت بنشینیم. علاوه بر این که وظیفهی انسانی و شرعی ما میباشد در مکتب درویشی به ما آموختهاند که در برابر ظلم و بیقانونی نهتنها سر خم نکرده بلکه با آن مقابله کنیم. و این مقابله تاکنون برای دراویش تاوان داشته است. از قبیل دوری از خانواده و اجتماع با تحمل حبس، ماندن در سلول انفرادی، نداشتن پشتوانهی مالی برای همسر و فرزندان، و دیگر موارد. اما تنها مسئلهای که بیش از حد موجب رنج و آزار ما میشود ملاقات نکردن و دوری از مولا و بزرگمان جناب آقای [دکتر نورعلی] تابنده است. و ایشان همیشه به حفظ اتحاد و مقابله با ظلم تأکید نمودهاند.
در زندان تهران بزرگ وضعیت بهداشت بسیار اسفناک بوده، سرویس بهداشتی و روشویی هم علاوه بر ظاهری نامناسب کاملاً آلوده میباشد. حتی گاهی مواقع مایع دستشویی نیز یافت نمیشود.
حداقل نصف سرویسها غیرقابل استفاده میباشند. هر سالن حدود ۶ عدد سینک ظرفشویی دارد که هم برای شستشوی ظرف و هم برای رخت و لباس از آن استفاده میشود. حمام نیز نهتنها از این قاعده مستثنا نبوده بلکه وضعیت بدتر و کثیفتری دارد. اولاً که در حمام آب داغ وجود ندارد که هرساله سرد شدن هوا مشکل را چندینبرابر میکند. هر سالن جمعاً حدود ۱۵ عدد دوش حمام دارد که معمولاً سه یا چهار تا از آنها معیوب بوده. چیزی حدود یازده دوازده عدد دوش برای ۵۰۰ نفر میماند. یعنی حدود نیم ساعت باید در صف ایستاده تا بتوانی حمام کنی، و مدتزمان استفاده از دوش برای هر نفر ۵ دقیقه میباشد. کف حمام همیشه مملو از آب بوده که نهتنها موجب پاکیزگی نمیشود بلکه کثیفتر هم میشوی. شاید ماهی یک بار اسم یکی از زندانیان هر اتاق را بنویسند و به بهداری اعزام کنند که در خیلی از مواقع هم به دلیل ویزیت نکردن دکتر یا بهانههای دیگر کنسل میشود.
داروهای موجود در بهداری محدود بوده و مثلاً برای بیماری سرماخوردگی نصف ورق از قرصهای مورد نیاز را به بیمار میدهند. با یک چنین بهداری و تجویز دارو اگر به بیماری مبتلا شوید هیچ امیدی به بهبودی نیست، در صورتی که فروشگاه سالن قرصهای سرماخوردگی و استامینوفن و برخی ویتامینها را برای فروش دارا میباشد. آیا هیچ نهادی نباید به اوضاع بهداشت و درمان زندان و زندانی نظارت داشته باشد؟! و اگر هم نظارت است آیا ناظران قادر به دیدن این موارد نیستند؟! یا شاید هم میبینند و تظاهر به ندیدن میکنند. قطع به یقین تظاهر کردن بیشتر برای ما معقول است و جای تأسف دارد که این افراد نسبت به هموطنان خود اینگونه رفتار میکنند.
در رابطه با اغذیهی زندان نیز باید بگویم که از لحاظ کیفیت و کمیت به هیچ عنوان مناسب و کافی نیست. همیشه بین زندانیان بر سر جیرهی نهار و شام اختلاف وجود دارد چرا که مقدار جیره بسیار کم است. هر زندانی در هر روز چهار عدد نان لواش سهمیه دریافت میکند که با آرد ذرت طبخ میشود و کیفیت نان نیز بسیار نامطلوب میباشد. سالن، هشت تلفن دارد که سه عدد معیوب بوده و دو عدد در اختیار وکیل بند و انتظامات میباشد. سه تلفن باقیمانده برای حدود ۴۰۰ نفر است که تقریباً هر نفر حدود پنج دقیقه در روز میتواند تماس بگیرد، اما به دلیل خرید و فروش زمانِ تلفن، روزی ۲۰۰ نفر میتوانند ۵ دقیقه تماس بگیرند.
پول رایج زندان سیگار میباشد و ۵ دقیقه معادل یک پاکت سیگار است و زندانیانی که قادر به خرید سیگار نیستند از این فرصت استفاده کرده و سیگار خود را تأمین میکنند. در صورتی که تماس با خانواده و عزیزان کمترین حق زندانی میباشد. مگر تعمیر و یا اضافه کردن چند تعداد تلفن چقدر برای دولت و حکومت هزینه دارد؟!
در برخی مواقع برای برپایی نماز جماعت و یا کلاس احکام، هواخوری اجباری اعلام میکنند که در این مواقع تمامی زندانیان مجبور به ترک سلول و سالن بوده و چند ساعتی را در حیاط به سر میبرند و همین اندکزمان تلفن را نیز از دست میدهند. در صورتی که به هیچ عنوان اجبار در نماز و احکام دین اسلام طبق دستور قرآن و امامان صحیح نمیباشد و بهشدت با آن مخالفت شده است.
مطابق با اساسنامه زندانها هر زندانی میتواند ماهی یک بار با خانوادهی درجه یک خویش ملاقات حضوری داشته باشد اما در این زندان تعداد زیادی از زندانیان مدت پنج شش ماه یا حتی بیشتر است که با درخواست ملاقات حضوری آنان موافقت نمیشود.
یکی از مهمترین مشکلات موجود در زندان که نیاز به اطلاعرسانی دارد بحث مافیای مواد مخدر درون زندان است. همه مردم اطلاع دارند که تجارت مواد مخدر برای حکومتها بسیار سودآور است و این سودآوری در زندان و برای مسئولین و مأمورین زندان حداقل دو سه برابر میباشد. لذا این تجارت که خلاف مقررات است مستلزم یک رابطهی مافیایی قوی و بزرگ میباشد. واردات موادی از قبیل هروئین، شیشه، تریاک، حشیش و قرصی حاوی مرفین که در زندان به نام «وی۲» شناخته میشود آن هم در حجم زیاد، تنها از طریق این مافیا امکانپذیر است. مواد پس از وارد شدن به دست مسئول هر سالن رسیده و او هم از طریق زیرشاخهها به زندانیان میفروشد. اما در این مورد به جای پول، سیگار مبادله نمیشود بلکه وجه آن از طریق عابربانک پرداخت میشود. زندانیانی که از توانایی مالی خوبی برخوردار نیستند که شامل اکثریت میشود قرص «وی۲» مصرف میکنند چرا که هم ارزانتر است و هم همیشه موجود میباشد. این پروسه خرید و فروش بهشدت توسط همین افراد و عوامل تحت کنترل است و اگر کسی قصد آن را داشته باشد تا به صورت شخصی تجارت کند با هزار و یک پاپوش او را به سالنی دیگر منتقل میکنند و یا از طریق درگیری به او آسیب رسانده و تهدیدش میکنند.
زندان تهران بزرگ جمعاً چهار تیپ دارد و هر تیپ دارای ۱۰ سالن کاملاً مجزا از هم میباشد. هر سالن یک حیاط برای هواخوری و ۱۶ اتاق دارد و هر اتاق نیز ۱۵ عدد تخت. قانوناً آمار افراد زندانی در هر سالن باید مطابق با تعداد تختها باشد یعنی هر سالن ۲۴۰ نفر. درصورتی که متأسفانه تعداد نفرات بین ۴۳۰ تا ۴۷۰ نفر متغیر است. هر روزه چیزی بالغ بر ۲۰۰ نفر آمار اضافه. هنگام خاموشی، این افراد اضافه در کف اتاق و راهروی سالن روی زمین میخوابند. به صورت کنار هم و کاملاً فشرده. به این صورت که پای نفر دوم کنار سر نفر اول قرار میگیرد و سر نفر دوم مابین پاهای نفر اول و سوم. تا انتهای سالن به همین ترتیب ادامه دارد. با اطمینان میگویم که حتی اگر از سوی سازمان زندانها در هنگام خاموشی هم بازرس فرستاده شود حتی با مشاهدهی چنین وضعی هیچ اقدامی انجام نمیشود، همانطور که برای تمامی موارد ذکرشده هیچ تصمیمی صورت نگرفته است. لازم به ذکر است ظرفیت کل زندانهای کشور ۱۵۰هزار نفر است اما آمار زندانیان بیش از ۲۵۰هزار نفر میباشد.
موضوع قابل توجه دیگر فرایند اعتصاب زندانیان میباشد. اعتصاب، تنها اهرم فشار زندانی است و با به خطر انداختن جان خویش تنها میخواهد خواستهی خود را به گوش مقامات و مسئولین برساند تا نسبت به رفع مشکل اقدامی انجام بدهند. اما در زندان تهران بزرگ هیچ توجهی نسبت به این فرایند صورت نمیگیرد و حتی در خیلی از موارد این موضوع به سازمان کل زندانها و مراجع قضایی هم اطلاع داده نمیشود. به گفتهی زندانیان، حدود سه ماه پیش شخصی به نام سیدمهدی [سیدصفی] که وکیل بند یکی از سالنها بوده اقدام به اعتصاب تر و خشک کرده و پس از گذشت یک هفته به دلیل وخامت اوضاع جسمانی به بیمارستان منتقل میشود و در مسیر بیمارستان جان خود را از دست میدهد. و اکنون شاهد آنیم که بیش از ۶۳ روز از اعتصاب غذای تعدادی از دراویش زندانی میگذرد و هیچ اقدامی صورت نگرفته.
در پایان از پروردگار خواهانم هرچه زودتر شاهد از بین رفتن ظلم، و آزادی تمام مردم ایران باشیم.»
علی محمدشاهی
مجتبی بیرانوند
********************************
روایتی تکاندهنده و دردناک از زندان فشافویه
نادر فتورهچی پس از روایت دردناک خود از زندان فشافویه نوشت: من آدم رقیقالقلبی نیستم. اما از یادآوری هرلحظه شرایط آن جانهای «نیمه جان» که هم مردهاند و هم هنوز باید تکان بخورند و عرق بکنند و بگندند، بغضم میترکد. قول داده بودم که صدایشان باشم. به قولم وفا کردم، اما هرچه مینویسم، فکر میکنم نابسنده و ناتمام است. امیدوارم مرا ببخشند…
نادر فتورهچی روزنامهنگار و مترجم که به اتهام توهین و افترا با شکایت محمد امامی (سرمایهگذار سریال شهرزاد و متهم اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان) به شعبه سوم دادیاری دادسرای ناحیه ۳۱ تهران احضار شده بود، یکشنبه ۲۸ مردادماه بازداشت و به دلیل عدم توانایی در تودیع وثیقه به زندان فشافویه منتقل شد.
وی که با تشکیل کمپین نه به شهرزاد معترض اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان بود یک روز بعد دوشنبه ۲۹ مرداد ۹۷ با قرار کفالت از زندان آزاد شد و پس از آزادی در پاسخ به توییت محمود صادقی نماینده تهران در مجلس که نوشته بود “دوباره به جای فساد و فاسد افشاگر فساد را زندان کردند! اگر تا ظهر فردا شکایت از او را پس نگیرند جزئیات پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان را منتشر خواهم کرد.” به وضعیت اسف بار زندان فشافویه در توییتر پرداخت و روایت بازداشت دو روزه خود در این زندان را منتشر کرد.
نادر فتورهچی خطاب به محمود صادقی نوشت: «ای کاش آقای صادقی اسناد و مدارکشان را قبل از دادگاه به بنده میدادند که ای بسا با توجه به اینکه ایشان مقام رسمی محسوب میشوند، پرونده در لحظه مختومه میشد و کار به قرار و کافلت و … نمیکشید.»
این روزنامهنگار و مترجم ایرانی در رشته توییتهایی به شرح آنچه در طول مدت یک شب بازداشت خود در زندان فشافویه گذشتهبود، پرداخت و از محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی خواست که هر چه زودتر کاری صورت دهد.
این نویسنده و روزنامهنگار در توییتر نوشت: «از انتقالم به فشافویه به شدت خشنودم. چون این شانس را به بنده داد که وضعیت قرنطینه «زندان موادیها» را از نزدیک مشاهده کنم: «قرنطینه» زندان فشافویه، آنگونه که آنجا مصطلح بود «جهنم» است.»
(رسول بداقی، فعال صنفی معلمان که ۹ مرداد پس از دو ماه حبس از ندامتگاه بزرگ تهران (زندان فشافویه) آزاد شدهبود، این زندان را «جهنمی در کویر» توصیف کردهبود.)
نادر فتورهچی پس از روایت دردناک خود از زندان فشافویه نوشت: «من آدم رقیقالقلبی نیستم. اما از یادآوری هرلحظه شرایط آن جانهای «نیمه جان» که هم مردهاند و هم هنوز باید تکان بخورند و عرق بکنند و بگندند، بغضم میترکد. قول داده بودم که صدایشان باشم. به قولم وفا کردم، اما هرچه مینویسم، فکر میکنم نابسنده و ناتمام است. امیدوارم مرا ببخشند…»
وی در بخشی از توییتهای خود نوشت: «در لحظه خروج، دروایش را دیدم. حجم مرام و مهربانیشان در همان دقایق اندک کل فشار ساعات قبل را از بین برد. منظره لبخند پر محبتشان از برابر دیدگانم محو نخواهد شد. نصف سیگار بهمن یادگاری دراویش عزیز در آخرین لحظه و آن ۲ نخ لطف آقا موسی، از لوتیهای حبسکش بود که گفت”بری که برنگردی بچه”».
نادر فتورهچی خطاب به محمود صادقی گفت «جناب صادقی! از این فرصت استفاده میکنم و شرحی از زندان فشافویه در زیر مینویسم. مسئله من را فراموش کنید. این متن را بخوانید و هرچه زودتر کاری کنید!»
آنچه در ادامه میخوانید شرح کامل نادر فتورهچی، روزنامهنگار و مترجم از وضعیت اسفبار زندان فشافویه است:
۱- به شکلی باورنکردنی برای انتقال متهم به زندان(در صورت داشتن تمکن مالی)از او«کرایه»میگیرند و طبعا کرایه انتقال به اوین(۱۵ هزار) با کرایه انتقال به فشافویه(۱۰۰ هزار) تفاوت«قابل توجه»ای دارد و همین امر موجب شد تا با وجود تاکید قاضی مبنی بر انتقال بنده به«اوین»،به فشافویه منتقل شوم.
۲- از انتقالم به فشافویه به شدت خشنودم. چون این شانس را به بنده داد که وضعیت قرنطینه «زندان موادیها» را از نزدیک مشاهده کنم: «قرنطینه» زندان فشافویه، آنگونه که آنجا مصطلح بود «جهنم» است.
۳- شرایط رفاهی «تیپ»با«قرنطینه» تقریبا شبیه تفاوت شرایط رفاهیایست که بقول خود مددجویان بین «مستراح»و«اتاق خواب»وجود دارد.
به عنوان کسیکه شرایط قرنطینه را تا کنون سه بار در سه دهه هفتاد،هشتاد و نود تجربه کردهام، به جرات میتوانم به «وخامت» شرایط قرنطینه در زندان فشافویه شهادت دهم.
۴- در ۴ روز قرنطینه، مددجویان، با هر جرمی و با هر قرار بازداشتی از آب آشامیدنی بدون مزه، تهویه، دستشویی، سیگار و غذای قابل هضم(ماکارونی سرد و نیم پز، برنج زرد سرد و نپخته) محروم هستند.
۵- فشافویه،از آنرو که برای زندانیان معتاد که قدرت تحرک کمی دارند طراحی شده، فاقد«توآلت عمومی»ست. توآلت،یک سوراخ در کف یک محوطه ۶۰در۶۰ سانت بدون شلنگ و روشویی و نورست که با یک پرده از تختها و کف سلولهای ۳در۳متر، که ۲۶ تا ۳۲ مددجو درآنها«میلولند»جداشده است.
۶- در سلولهای قرنطینه(فیزیکها)،سه تخت سه طبقه و دو پتو در کف اتاق وجود دارد.دو پنجره فوقانی فاقد شیشه است، کولر و شوفاژ وجود ندارد، آب از ساعت ۴ بعد از ظهر تا ۷ صبح قطع است و نور با یک لامپ مهتابی ۱۰۰ وات تامین میشود که اگر بسوزد، تعویض آن به قول زندانیان«با کرام الکاتبین است».
۷- در سلولهای قرنطینه، به شکلی نانوشته نظامی طبقاتی و سلسله مراتبی حاکم است؛ به طوریکه «تختخوابهای پنجرهای» متعلق به باسابقهترین و یا گردن کلفتترین افراد سلول است(محکومان حبس طویلالمدت موسوم به «حبسکشها»، موادفروشان عمده، اشرار، دعواییها و سرقتیهای سنگین تختخوابهای عادی (طبقاتی که به پنجره دید ندارند) متعلق به «ردهای»ها(خرده فروشان مواد، کیف قاپها، سرقتیهای پرونده سبک و ….) و کف سلول متعلق به «کفخوابها»(معتادان،افغانیها و تازهواردان) است.)
۸- شرایط «کفخوابهای زیرتخت»که معمولا افغانی و تزریقی هستند،چیزی شبیه تجربه«تابوت»ست.آنها به دلیل کمبود جا،زیر تختهای پایین جا داده میشوند و معمولا ۳نفر پس از قرارگرفتن آنها در زیر تخت،به تخت تکیه میدهند و بدین ترتیب آنها از هرگونه قدرت تحرک، منفذ نور و جریان هوا محروم میشوند.
۹-بوی تعفن ناشی از تعرق بدن و زخمهای عفونی در سلولها باورکردنی نیست و چون معتادان تزریقی در قرنطینه خماری پس میدهند، توان انتقال به محفظه موسوم به«دستشویی»برای شستشو ندارند واین امر باعث افزایش بوی تعفن در سلول میشود.بویی که از لحظه آزادی تا اکنون در مشامم میپیچد و «ماندگار»ست.
۱۰- بیش از ۵۰ درصد زندانیان قرنطینه معتادان تزریقی و کارتنخواب هستند که توان ایستان روی پا ندارند و به جای انتقال به زندان باید به بیمارستان منتقل شوند.
۱۱- در کل قرنطینه فقط یک «افسر نگهبان» که مامور دولت است وجود دارد و مابقی امورات زندان اعم از پذیرش،خدمات، آشپزی، ناظر شب، انتقال مددجو به زندان توسط خود زندانیان اداره میشود.
۱۲- به غیر از یک افسرنگهبان، یک روحانی(مسئول فرهنگی) و یک «مددیار» نیز از «پرسنل» هستند که البته وجودشان هیچ خاصیتی برای زندانیان ندارد.
۱۳- نظام اداری خودگردان زندان واجد سلسله مراتب است. وکیل بند و ناظران معمولا زندانیان مالی و پروندههای کلاهبرداری و اختلاس هستند که شرایط رفاهی مناسبی اعم از تخت اختصاصی، تلفن، آزادی تحرک در داخل بند، سیگار و پوشیدن دمپایی شخصی و یا حتی جوراب دارند. در رده دوم رفاه-اقتدار «ناظران شب» قرار دارند که آنها نیز معمولا متهمان مالی هستند و رده سوم (پذیرش،خدمات، آشپزی) معمولا زندانیان سرقتی هستند که بیش از دو هفته است به «تیپ» منتقل نشدهاند.
۱۴- وفور افراد تحصیلکرده در زندان که معمولا پرونده مالی دارند، با توجه به تجربه شخصی بنده در دهههای قبل، به طرز باورکردنیای افزایش یافته است و این نکته از حیث «جامعه شناختی» میتواند یک «کیس مطالعاتی» بسیار عاجل و ضروری تلقی شود…
۱۵- پرخاش، تندخویی و نگاه از بالا به پایین به زندانیان تازه وارد تقریبا امری بدیهیست، اما از آن حیث که زندان توسط خود زندانیان اداره میشود، زندانیانی که مسئول اداره زندان هستند به مراتب رفتار مناسبتری با «هملباسی»ها دارند. و اگر چه که با تحکم و فریاد و گاهی مشت و لگد از تازه واردان پذیرایی میشود، اما پس از مرحله «نسق گیری»، میتوان رگههایی از شفقت را در رفتار زندانبانانی که خود زندانی هستند(البته به غیر از برخورد با معتادان تزریقی و خمارکشها)، مشاهده کرد.
۱۶- رفتار با شخص من که مورد اتهامیام برای ۹۹ درصد هملباسیها و حتی پرسنل زندان «نامفهوم، ناشناخته و غریب» بود، و اگر چه که با دستبند و پابند به زندان منتقل شدم فاقد هرنوع توهین و تحقیری چه نزد پرسنل و چه نزد زندانیان مسئول بند بود.
۱۷- موردی از بیاحترامی،توهین را در هیچ مرحلهای تجربه نکردم و اگرچه جزو زندانیان«کفخواب»بودم،از بدو ورود تا انتها مورد لطف و احترام هملباسیها،وکیل بند وناظرین و البته پرسنل اداری،مامور کلانتری و افسر نگهبان بودم و نشانه آن هم اینکه موهای سرم را علیرغم پروتکل قرنطینه نتراشیدند.
۱۸- این درحالیست که با معتادان، سرقتیها، «کر و کثیفها» و افغانیها به معنای دقیق کلمه در بدو امر مثل «حیوان» و «احشام» برخورد میشود.
۱۹- فشافویه زندانی برای زندانیان «غیر سیاسی» و «عادی»ست که معمولا فاقد هرنوع توجه رسانهای و اعتراضات حقوق بشری هستند و این بزرگترین نقدیست که به کنشگران مدنی و فعالان حقوق بشری وارد است.
۲۰- توجه به شرایط زیستی «زندانیان عادی»در فشافویه یک ضرورت عاجل، آنی و فوریست. کسی در ایران «بی پناهتر» و «مظلومتر» از آنها وجود ندارد. آنها به معنای دقیق کلمه «تحت شرایط ضد بشری» قرار دارند و طردی مضاعف را تجربه میکنند که تحمل آن، حتی برای یک شبانه روز از توان انسان خارج است.
۲۱- حتی تجربه یک شب قرنطینه زندان فشافویه، بیتردید لطمات جبران ناپذیری بر جسم و روح افراد باقی میگذارد که اثر آن برای ابد باقی خواهد ماند.
۲۲- بر سردر زندان فشافویه عبارت «ندامتگاه تهران بزرگ» نوشته شده است. این درحالیست که فشار وارد بر زندانی از حیث روحی و جسمی به حدی شدید است که قدرت تفکر را از فرد سلب میکند و اساسا امکانی برای «تامل و ندامت» به او نمیدهد.
۲۳- بخش دیگری از «مصائب فشافویه» مربوط به «بیرون» است. خانوادههای زندانیان در محوطهای بیابانی روی خاک و نخاله مینشینند و هیچکس، که این «هیچکس» شامل چند سرباز وظیفه میشود، کوچکترین اطلاعی از بودن یا نبودن زندانی به خانواده نمیدهند یا ندارند.
۲۴- مسئله عدم اطلاع به خانواده زندانی، بیش از هر چیز از آن حیث اهمیت دارد که اکثر زندانیان فشافویه از اقشار تهیدست هستند و باید با تاکسی به آنجا رفت و آمد کنند و کرایه تاکسی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان است و اگر زندانی آنجا نباشد، هزینه بزرگی برای آنهاست.
۲۵-در زندان افرادی را دیدم که ۴ روز از بازداشتشان گذشته بود و هنوز نتوانسته بودند به دلیل «تراکم جمعیت» از «حق تماس تلفنی دو دقیقه رایگان» استفاده کنند.این مسئله برای زندانیانی که از خانودههای فقیر هستند یعنی چندصدهزار تومان هزینه.
۲۶- از اینکه آزاد شدم،عمیقا دچار عذاب وجدانم و تا ابد نمیتوانم شرایط دهشتناک«هم لباسی»هایم را فراموش کنم.با دیدن شرایط فشافویه و آن چشمهایی که در ناامیدی و بوی تعفن و بیپناهی دودو میزدند،زخمی عمیق و کاری بر روحم وارد شد به نحوی که با نوشیدن هر لیوان آب،بیاختیار اشکم جاری میشود.
۲۷- مسئله بازداشت من، فاقد هر نوع اهمیتیست. آنرا مطلقا فراموش کنید. در برابر شرایط زندانیان قرنطینه فشافویه که بمعنای دقیق «حیات برهنه» مورد اشاره فوکو را تجربه میکنند،«جوک» است.
۲۸- از دیدن حجم توجه رسانهای و لطف و محبت بزرگان و عزیزان به بازداشتم خجالت زده و تا حدی عصبانی هستم. من و پروندهام اولویت ۵۰ هزارم این کشور و شقوق متکثر رنج بشری جاری در آن نیستیم. وضع در زندانها و علی الخصوص برای زندانیان عادی از حیث رفاهی وخیمتر از چیزیست که بتوان روایت کرد.
در لحظه خروج،دروایش را دیدم.حجم مرام و مهربانیشان در همان دقایق اندک کل فشارساعات قبل را از بین برد. منظره لبخند پر محبتشان از برابر دیدگانم محو نخواهد شد.نصف سیگار بهمن یادگاری دراویش عزیز در آخرین لحظه و آن ۲نخ لطف آقا موسی،از لوتیهای حبسکش بود که گفت«بری که برنگردی بچه».
من آدم رقیقالقلبی نیستم. اما از یادآوری هرلحظه شرایط آن جانهای «نیمه جان» که هم مردهاند و هم هنوز باید تکان بخورند و عرق بکنند و بگندند، بغضم میترکد. قول داده بودم که صدایشان باشم. به قولم وفا کردم، اما هرچه مینویسم، فکر میکنم نابسنده و ناتمام است. امیدوارم مرا ببخشند…
گفتنی است نادر فتورهچی روزنامهنگار و مترجم به اتهام توهین و افترا با شکایت محمد امامی (سرمایهگذار سریال شهرزاد و متهم اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان) به شعبه سوم دادیاری دادسرای ناحیه ۳۱ تهران احضار و یکشنبه ۲۸ مردادماه به دلیل عدم توانایی در تودیع وثیقه به زندان فشافویه منتقل شد.
وی که با تشکیل کمپین نه به شهرزاد معترض اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان بود یکروز بعد دوشنبه ۲۹ مرداد ۹۷ با قرار کفالت از زندان آزاد شد.