اصلاح طلب: تب عبور از نظام در نسل جوان


بخشی از سخنان علی شکوری راد، فعال سیاسی اصلاح طلب و دبیرکل حزب موسوم به “اتحاد ملت” در جلسه افتتاحیه چهارمین کنگره این حزب در تهران:

با این طوفان پرسشگری چه باید کرد؟.

…. حقیقت آن است که چون نیک می‌نگریم، امروز فرزندان ما از هجوم پرسش‌هایی رنج می‌برند و استیصال رنج‌آور ما در برابر پرسش‌هایی است که ریشه در همان سال‌های خوش دارد. سؤال‌هایی که در آن زمان، باید می‌پرسیدیم و نپرسیدیم و اگر می‌پرسیدیم چه‌بسا پاسخ درخور می‌گرفتیم. ما بسیار چیزها را پذیرفتیم بدون آنکه در مورد آن سؤالی کرده باشیم. انبوه آن سؤالات به‌صورت طوفانی کوبنده ذهن فرزندان ما را فرا‌گرفته است. مسئله امروز ما این طوفان پرتلاطم است. همان‌طور که نمی‌توان طوفان‌های طبیعی را انکار و یا محکوم کرد، این طوفان را نیز نمی‌توان.

ما با این طوفان چه باید بکنیم؟ این پرسش اصلی امروز ما، فارغ از اختلافات سیاسیِ رایج است.

این، مسئله تنها من و شما که از یک جناح در اینجا جمع شده‌ایم نیست. مسئله امروز جامعه و کشور ماست. طوفان طبیعی بر اثر اختلاف تند دما در دو نقطه از جو به وجود می‌آید. طوفان پرسشگری بر اثر اختلاف تند بین ذهن‌های منجمد نسل‌های گذشته و ذهن سیال و گداخته نسل حاضر ایجاد شده است و چنین است که خانمان‌برانداز می‌نماید.

با این طوفان پرسشگری چه باید کرد؟ این پرسش‌ها، پذیرفته‌های پیشین را مرحله به مرحله در برمی‌گیرد و تا آنجا می‌رسد که هیچ پذیرفته‌ای از قبل باقی نماند.
برای پاسخ‌دهی به این پرسش‌ها باید از بن آن و از بنیاد آغاز کرد. اما پاسخ‌دهندگان، اغلب ظرفیت بازگشتن بیش از چند گام به عقب را ندارند. برخی از پذیرفته‌ها بدیهی تلقی می‌شود. درحالی‌که برای ذهن پرسشگر، امر بدیهی وجود ندارد. ازآنجاکه هر پذیرفته‌ و باوری مانند وزنه تعادل برای پذیرنده عمل می‌کند، ما خیرخواهانه می‌خواهیم این وزنه‌های تعادل را به جان جوانانمان بیاویزیم تا آن‌ها به تعادل و آرامش برسند. اما ذهن پرسشگر آن‌ها این اجازه را نمی‌دهد. ما آن‌ها را به آرامش جامدات فرامی‌خوانیم و آن‌ها از سرخوشی سیالیت خبر می‌دهند. ما در دوره جوانی خویش تجربه مانند آن‌ها را از سر نگذرانده‌ایم و از آن مرحله جهش کرده‌ایم. آن‌ها نیز به‌طور طبیعی تجربه امروز ما را ندارند. این عدم مفاهمه از فقدان تجربه مشترک نشئت می‌گیرد و تقصیر کسی نیست. فقط باید آن را به رسمیت بشناسیم و به دنبال راه و چاره آن باشیم.

پرسش‌ها اگر پاسخی درخور نیابند به انکار می‌انجامند. تخطئه پرسشگر و واداشتنِ او به رها کردن پرسش‌هایش، چاره کار نیست. باید پاسخ درخور داد. باید باب گفتگوی بدون انکار و تخطئه با این نسل را باز کرد. آن‌ها درباره همه‌چیز سؤال می‌پرسند. پرداختن به این سؤال‌ها، نه‌تنها ممکن است مشکل آن‌ها را حل کند، بلکه مشکل ما را نیز حل می‌کند، مشکل مواجهه با آینده.

فارغ از این بحث کلان که جای پرداختن بیش از این را دارد، اگر وارد چالش‌های سیاسی امروز کشور شویم، همین نسل جوان که تجربه سیاسی خود را با انتخابات سال ۹۲ و چه‌بسا ۹۶ آغاز کرده است، بسیار سرخورده و ناامید است. آن‌ها با مشارکت و رأی خود در انتخابات، دولتی را بر سرکار آورده‌اند که امید داشتند بتواند کشور را از سراشیبی سقوط نجات دهد و شرایط زندگی و امید به آینده را برای آن‌ها بهبود بخشد. اگرچه نجات کشور در دور اول تا حدی انجام شد و با برجام، ایران از زیر فصل هفت منشور سازمان ملل خارج شد اما تلاش‌ها و جهت‌گیری‌های دولت در دوره دوم در این زمینه کافی نبوده است و همین امر موجب رویگردانی این نسل از امر مشارکت، که سرمایه بزرگ اصلاح‌طلبی است، شده است. با این نسل سرخورده و ناامید نمی‌توان کاری از پیش برد.