قطار جامعه از ریل حکومت خارج شده است


منصور امان

هفت تپه؛ یک اُفق بسته، یک چشم انداز باز

تیغ کشی حُکومت به روی کارگران نیشکر هفت تپه و نمایندگان آنها واقعیتی را که بر صحنه مُبارزه اقشار و طبقات فرودست در جریان است را بازگو می کند و اُفق پیکار صنفی را به تصویر می کشد.

حاکمیت با گُسیل نیروی سرکوب علیه کارگران عزم خود برای نادیده گرفتن خواسته های آنها و آمادگی برای به توپ بستن شان در صورت پافشاری بر مُطالبات را به نمایش گذاشته است. “نظام” به این ترتیب با وارد کردن دستگاه های سیاسی رسمی خود (پُلیس، دستگاه قضایی، دستگاه امنیتی) به چالش اقتصادی که در برابرش قرار گرفته، یک پاسُخ سیاسی داده است. این همان واکُنشی است که در برابر خواسته های مُعلمان، بازاریان، رانندگان و کامیون داران و اعتراض خیابانی مردُم خسته و به تنگ آمده تکرار شده است.

حاکمان کشور به عُریان ترین شکل رابطه جُدایی ناپذیری که بین سیاست در عالی ترین فُرم و اقتصاد حتی در جُزیی ترین زوایا وجود دارد را به رُخ توده مُطالبه گر کشیده اند. به بیان مُشخص، خواست نان و کار هفت تپه ایها، حُفره نفرت انگیزی که ساز و کار حُکومت به جا گذاشته را آشکار ساخته و اراده پُشت سر گذاردن آن را به زبان آورده. بدین سبب “نظام” موقعیت خود را به چالش گرفته می پندارد، در برابر توانایی و صلاحیت اش برای اداره اُمور یک علامت سووال خطرناک می بیند و حمله به شیوه توزیع ثروت اش را بو می کشد.

درب آهنی سلولی که به روی کارگران قُفل شده، دریچه ای است که به روی اُفق برآورده شدن نیازها و خواسته های مُبرم اقتصادی بسته می شود، اما همزمان و در سویی دیگر چشم انداز مبارزه علیه نظم حاکم را می گشاید. لشکرکشی علیه زحمتکشان بی حُقوق مانده و خانواده های نگران، با قاطعیتی دوچندان به فرودستان اثبات می کند که رفع مُشکلات اقتصادی و بهبود شرایط معیشتی آنها به گونه اجتناب ناپذیری در گرو دگرگونی واقعی در ساختاری است که بر اقتصاد فرمان می راند.

تنها یک بُحران با عُمق و گُستره ای مهار ناپذیر می تواند تضادهایی که به طور خُفته در زندگی عُمومی وجود دارد را به بالاترین سطح بکشاند بدانگونه که جامعه خاموش را به صدا درآورد، آن را به تحرُک بیاندازد و حُکومت را آن گونه مُتزلزل سازد که هر مُطالبه ای برای خُروج از بُحران را شلیک مُستقیم تیری بر شقیقه اش به حساب آورد. رژیم جمهوری اسلامی تا چانه در چنین بُحرانی فرو رفته است و از سوی دیگر جامعه نیز در بُحران دیگری دست و پا می زند که مُهر سیاه حُکومت را بر پیشانی حمل می کند.

گریبان “نظام” در چنگ بُحران خارجی از یکطرف و بُحران نارضایتی و شورش جامعه از طرف دیگر است. در سوی دیگر، بُحران بی حُقوقی آستین جامعه را سخت و با سماجت می کشد؛ جامعه ای که فرادستان هر بلایی می توانند بر سرش نازل کنند، ماه ها بی دستمُزد و مُستمری بگذارندش، بدیهی ترین حُقوق اش را پایمال کنند، به او توهین کنند، گُرسنگی بدهند، لگد مالش کنند و در پهنه زیست و کار بی اختیار و رعیت اش سازند.

مُبارزه کارگران هفت تپه بار دیگر تحوُلی که در این شرایط به وجود آمده را به نمایش گذاشت: قطار جامعه از ریل حُکومت خارج شده، نومیدی و انفعال از سر بام مردُم پریده و فضای خیابان را خشم مُتراکم آنها اشباع کرده است. سرکوبی و زندان فقط هدفی که باید نشانه گرفته شود یعنی ساختار حاکم را واضح تر در اُفق دید نشانده است.