با این بیاطلاعی عجیب و سکوت مسئولان قضایی، این پرسش پیش میآمد که پروندههای این نوع قربانیان که پس از ربودهشدن به قتل میرسند و سحرگاه روز بعد اجساد هر یک از قربانیان در حاشیه شهر تهران پیدا میشود چه ارتباطی با یکدیگر دارد؟ جالب اینکه متوجه شدم اجساد قربانیان در کنار یک جاده مثلاً جاده منتهی به شهریار پیدا میشود و به یقین برایم این موضوع پیش آمد که عاملان جنایات مخصوصاً پس از کشتن قربانیان طوری جنازههای آنها را کنار جادهها و پلها قرار میدهند که حتماً هنگام صبح زود، افراد وقتی با اتومبیل یا پیاده به سر کارشان میروند متوجه اجساد قربانیان شوند و به پلیس خبر بدهند و بهطور کلی کشف اجساد این چهرههای شاخص ادبی در جامعه پخش شود. (حتی یکی از عاملان آدمربایی) در دادگاه به این نکته اعتراف کرده و گفته پس از قتل قربانیان اجسادشان را طوری در حاشیه پررفت و آمد شهر قرار میدادیم تا در همان ساعات اولیه صبح، رهگذران مشاهده کنند.خبرنگاران گروه حوادث هرچند موفق به دریافت خبری درباره این آدمرباییهای مرگبار از مقامات نمیشدند اما در جریان پیجوییهایی موفق به درک شباهتهای یکسان در ربودن و کشتن افراد میشدند و اطلاعاتی از خانوادهها بهدست میآوردند؛ مثلاً با مراجعه به خانوادههای قربانیان، آنها به نکات مشابه و مشترکی در تمامی قربانیان ربودهشده اشاره میکردند. در تحقیقات خبرنگاران به چند نکته مشترک پی بردیم:
اولاً، هر قربانی هنگام عصر از خانه بیرون رفته و دیگر به منزل برنگشته. ثانیاً، صبح روز بعد (یعنی در حدود ۱۸ ساعت پس از ربوده یا ناپدید شدن) اجساد خفهشدگان در حاشیه شهر پیدا میشد.و این نکته، عجیب و سؤالبرانگیز بود که در این مدت (از ربودن تا انداختن جسد قربانی در معرض دید رهگذران) چه روی میدهد؟ مسلماً جز کشاندن او به محلی برای بازجویی و تحقیق در یک محل امن، فرصتی نبوده و چنین نتیجه گرفتم که از زمان ربودهشدن (باتوجه به زمان اندک) مسلماً همگی برای کشتهشدن ربوده میشوند.برایمان روشن میشد که قربانیان نه در منزلشان بلکه در نقاط مختلف شهر ربوده و بدون پرسش و پاسخ به مسلخ کشانده میشوند. آنها معمولاً در روشنی روز یعنی بعدازظهر و تقریباً در محلهای شلوغ و پررفت و آمد شهر ربوده میشوند؛ معمولاً قربانیان انتخابشده را از اتومبیلشان پیاده میکنند و سپس آنها را سوار خودروی خودشان میکنند و سپس به مسلخ میکشانند.
در جریان نخستین، مشاهده کردهایم که خودروهای ربودهشده روز بعد در همان محل ربودهشدن پیدا شده که کنار خیابان پارک شده بود. پرسش مهم دیگر اینکه اگر به زور آنها را میربودند حتماً با واکنش تند این قربانیان روبهرو شدهاند یا به زور ربوده شدند اما در جریان درگیری برای مخالفت با سوار شدن به خودروی عاملان قتل، آیا مردم رهگذر شاهد این درگیری بودهاند؟تحقیقات ما در محلهای ربودهشدن قربانیان نشان داده که افراد شاهد هیچگونه درگیری ناشی از مخالفت ربودهشدگان نبودهاند و من در گزارش تحقیقی نیمصفحهایام در صفحه حوادث با اشاره به این نکته نتیجهگیری کردم که اول اعضای باند از قبل محل رفت و آمد قربانیان را مورد شناسایی قرار میدهند. بهعنوان مثال، دوست قدیمیام زالزاده با سابقه خبرنگاری و انتشاراتی هنگام اول شب در برگشت به خانه در مسیرش در پمپ بنزین ربوده شده و صبح آن شب اتومبیلش را در همان پمپ بنزین پیدا کردهاند و سحرگاه آن شب جسد زالزاده در حاشیه جنوبی شهر پیدا شده است. این قرائن نشان میداد که زالزاده را هم که در مسیر خانه و محل کارش شناسایی کرده بودند، سوار خودرویی کردهاند و با خود بردهاند.
از این بردنهای قربانیان و سوارکردنشان به خودروی ربایندگان بدون درگیری و سر و صدا نتیجه جالبی گرفتم که در مقالهای یادآوری کردم و نوشتم ابتدا و از چند روز قبل مسیر رفت و آمد یک قربانی را شناسایی میکنند و در روز معین او را سوار اتومبیل خودشان میکنند که همان شب مرتکب قتل او (با خفگی) میشوند (نشانهاش طناب دور گردن) در این مورد نتیجهگیری کردم که اعضای باند احتمالاً با دو اتومبیل به سراغ قربانی میروند که به روی یکی از آنها آرم و نشان مرکز امنیتی نقش بسته که فرد قربانی با دیدن این آرم و نشان باور میکند که برای انجام تحقیقات او را به یکی از مراکز امنیتی خواهند برد و احتمالاً کارت شناساییشان را هم نشان فرد موردنظر میدهند که به یقین برسد مأموران امنیتی هستند. به همین خاطر قربانیان براحتی سوار خودرو آرمدار میشوند و درگیری و مقاومتی هم پیش نمیآید که باعث جمعشدن مردم و توجه کاسبهای محل شود که پس از افشای جنایات باند امامی روشن شد که همه نشانیهای من در شرح آدمرباییها درست بوده است. ضمناً از همان ابتدای آدمرباییها من واژه قتلهای زنجیرهای را درباره این جنایات سعید امامی بهکار بردم که همچنان از قتلهای او با عنوان قتلهای زنجیرهای یاد میشود.