او درباره علت اینکه اروپا و آمریکا به این وضعیت دچار شدند و مردم در آنجا گرسنه هستند معتقد است: «اخبار تبدیل شدن کلیسا به مشروبفروشی و سالن رقص و آواز و رستوران در غرب به ویژه آمریکا کم نیست. این رویکرد یعنی نبرد بییحاصل با خدا و معنویت و غرق شدن در مادیت محض که جز سقوط اخلاقی و متلاشی شدن خانواده و گسترش فسق و فجور ندارد.» او با بیان اینکه ترامپ یک «جرثومه فساد اخلاقی، تبهکاری و فساد مالی» است، مردم آمریکا را «لایق» این نوع حاکمان میداند که در آن «اراذل و اوباش بر افاضل و نخبگان و صاحبان اندیشه ترجیح داده میشوند.»
اما نکته اساسی جایی است که او بدیل تمدن غرب را ایران معرفی کرده و معتقد است که باید «بیداری در جهان را مدیریت کنیم»: «بدون شک بدیل تمدن رو به زوال غرب، تمدن اسلامی است. تمام نگاه خوبان جهان به ایران و انقلاب اسلامی است. باید جنبش بیداری در جهان را مدیریت کنیم تا به “خوب راه” تمدن اسلامی هدایت شود. باید نگاه را به دوردستها انداخت و تمدن نوین اسلامی را با نگاه فراملی رو به جلو هدایت کرد. بدون شک نخبگان جهان، امام (ره) و رهبری هوشمند انقلاب اسلامی را جزء معماران اصلی ظهور تمدن جدید و بدیلی بر تمدن رو به زوال غرب می دانند. هیچ قدرتی نمیتواند نگاه بشر را از این ضرورت حتمی و حرکت اجتناب ناپذیر منحرف و خللی به آن وارد کند. عقب نشینی گام به گام آمریکا و غرب در برابر ایران و مقاومت اسلامی، طلیعه ظهور چنین راه روشنی در تاریخ معاصر و قرن ماست.»
حالا باید پرسید: ما قرار است چگونه باید «جنبش بیداری» در جهان را مدیریت کنیم؟ آیا این مدیریت کردن به مانند تغییر در شکل محتوای صدور انقلاب باید صورت بگیرد که از صدور پیام انقلاب و مدل ایستادگی در برابر ظلم و جور حاکمان تبدیل به تشکیل گروههای اسلامی شد؟ ما قرار بود انقلابمان را صادر کنیم. انقلابی که در آن «گل» در برابر «گلوله» بود و سیل خروشان مردم به ستوه آمده از ظلم و جور شاهان و حاکمان فریاد «آزادی خواهی» و «استقلال» سر دادند. اما به جای آن شکل صدور انقلابمان به کمک به نیروهای نظامی تغییر یافت.
به تعبیر سعید حجاریان ما «حاکمیت دوگانه» را صادر کردیم. به این معنا اقلیتهای شیعه در کشورهای مختلف را از طریق نظامی تقویت کردیم. در لبنان حزبالله. در یمن انصارالله. در عراق حشدالشعبی و در شمال آفریقا گروههای شیعه را در مقابل حکومتها تقویت کردیم. طبیعتا مردم فرانسه از ظلم و فشاری که سیستم به آنها وارد میکند به تنگ میآیند و هر از گاهی فریاد بر میدارند. نکته اینجاست که اصولگرایان وقتی ادعای مدیریت این جنبش بیداری را دارند، با کدام روش و با کدام چشمانداز قصد دارند خودشان را به مردم فرانسه معرفی کنند؟
آیا قرار است نوید تشکیل گروههایی مانند حزبالله در فرانسه و آلمان را به آنها بدهیم و به آنها بگوییم: با تشکیل هستههای مقاومت نظامی میتوانید در مقابل سیستم حاکم به پیروزی برسید؟ یا آنکه قرار است به آنها بگوییم: تمدن اسلامی وقتی به سرزمین شما برسد، زنها از حضور در ورزشگاهها منع خواهند شد و تمدن اسلامی برای شما شورای نگهبانی قرار میدهد تا منتخبان شما از فیلتر آنها رد شوند؟ آنچه قرار است به عنوان چشمانداز به مردم غرب وعده داده شود چیست؟ ایجاد حاکمیت دوگانه در این کشورها؟ رشد و شکوفایی اقتصادی مدیریت اسلامی یا ایجاد محدودیت های بیشتر؟ جامعه غرب نظام لیبرالی (با همه معایبی که گفته میشود) را باید رها کنند، و آن را با چه چیزی عوض کنند؟ به نظر میرسد سندروم توهم مدیریت جهانی قرار نیست دست از سر اصولگرایان بردارد.