“عملیات فریب” محسن رضايی، درسی برای اکنون


منصور امان

“عملیات فریب”، درسی برای اکنون

لاقیدی و خونسردی پاسدار محسن رضایی هنگام سُخن گفتن از یکی از فجایع جنگی رژیم جمهوری اسلامی، فقط شاهد تازه ای از نگاه و منطق غیرانسانی ای که حاکمیت براساس آن یک جنگ خونین هشت ساله را پیش برد، ارایه نکرده است. گفته های او بیش از گذشته، دربرگیرنده درسهایی برای اکنون است.

آقای رضایی، سرکرده سپاه پاسداران در دوران جنگ با عراق، یکی از خونبارترین و پُرتلفات ترین عملیاتهای شکست خورده در این جنگ را ترفند خود حُکومت برای “فریب دُشمن” خوانده است. آنچه که وی با سرخوشی “فریب” بدان فخر فروخته، کُشتار هزاران تن از جوانان کشور و زخمی شدن شُماری بیشتر در یک ماجراجویی نظامی از پیش لو رفته است. “کربلای ۴” آقایان رفسنجانی و رضایی در سواحل اروند رود و بیابانهای ابولخصیب پایان مرگبار خود را نیافت، بلکه در زندگی آکنده از رنج و اشک ده ها هزار مادر و پدر و مرگ روزانه و تدریجی قُربانیان زنده آن که آثارش را بر تن و روان حمل می کنند، همچنان ادامه دارد.

با در نظر گرفتن این زمینه، مُهم نیست که گُفته پاسدار رضایی حقیقت یا ماله کشی حقیقت است؛ هر کدام که باشد، تغییری در واقعی بودن نتیجه و پیامدهای “کربلای۴” نمی دهد. “نظام” برای تصرُف بصره به هر قیمت خیز برداشته بود و بهای آن را از مردُم ایران و فرزندان آنها که با تبلیغات ریاکارانه مذهبی یا اجبار حُکومتی و سربازگیری به کشتارگاه فرستاده شده بودند، تلکه کرد.

عملیات “حق مُسلم هسته ای”، عملیات “مُدافعان حرم” و عملیات تصرُف “عُمق استراتژیک” با همین پیش شرط به جلو رانده شده است. همچون “کربلای۴”، اینجا نیز آنچه که بر سر “زیردستان” می آید و زندگی و سرنوشت آنها در مُحاسبات برنامه ریزان و نقشه کشهای رژیم ولایت فقیه جایی ندارد. اگر در ساحل تحریکات موشکی و بیابان تجاوزگری منطقه ای، تحریمهای سخت و مرگبار به کمین نشسته، برای آقای رضایی و همگنان اهمیتی ندارد؛ برای آنها ادامه یافتن سیاستی مُهم است که هوسها و سوداها شان را برآورده ساخته و آنها بر اریکه قُدرت و ثروت نگه می دارد.

رهبران رژیم ولایت فقیه می توانند با خونسردی تمام هزاران تن را یکشبه به کام مرگ بفرستند یا جامعه ای را با بی پروایی محض به چاه تحریم و تنگدستی، گُرسنگی و سیه روزی بیافکنند. چه، آنها تاکنون نگران پاسُخگویی یا کوچک شدن لُقمه هایی که به دهان سیری ناپذیر خود می گذارند نبوده اند. از همین روست که “نظام” سرخوشانه جنگی دیگر را دامن زده، دربهای قصابخانه “عملیات فریب” را باز نگه داشته و این بار با لگدمال کردن معیشت و کرامت مردُم ایران، هزار هزار از آنها قُربانی می گیرد.

سخنان پاسدار محسن رضایی همزمان می تواند درس عبرتی برای ابواب جمعی حُکومت و مُزدوران و مامورانی باشد که به سفارش و دستور آن به سرکوبی مردُم مُعترض می روند. آنها در چشم سرکردگان شان بازیچه های بی مقداری بیش نیستند که می توان به عُنوان طُعمه استفاده کرد یا در نقش ادوات جنگی روی میدان مین جامعه فرستاد. آنها اولین کسانی هستند که به این یا آن صورت هزینه را خواهند پرداخت.