زنی فقیر که بهدلیل گرسنگی شدید دختر یکسالونیمهاش، او را به قتل رساند، وقتی پشت تریبون دادگاه قرار گرفت، جزئیاتی از زندگی پر از رنجش را توضیح داد.
به گزارش شرق، پرونده قتل المیرای یکسالونیمه دوم اردیبهشت سال 90 به جریان افتاد. آن زمان جسم نیمهجان زنی جوان به بیمارستان برده شد. همسر این زن که اورژانس را باخبر کرده بود، به پلیس گفت همسرش خودکشی کرده و فرزند یکسالونیمهشان به نام المیرا را به قتل رسانده است.
وی در دادگاه گفت: آنقدر غذا نخورده بودم که شیرم خشک شده بود. مجبور بودم برای بچه شیرخشک بخرم و از داروخانه قسطی شیرخشک میخریدم اما بدهیام را نتوانستم بدهم و دیگر داروخانه هم به من شیرخشک نداد.
پیش تر در خبرها آمده بود که اخیرا دستکم دو کودک در ایران در اثر گرسنگی طولانی، خودکشی کرده اند. این در حالیست که جمهوری اسلامی بر بودجه تبلیغات دینی و سپاه پاسداران و بسیج هزاران میلیارد تومان افزوده است.
مقام حکومتی: مرگ در انتظار مردم گرسنه است
مسئول نظام صنفی کشاورزی شهرستان زابل؛ مردم نان شب برای خوردن ندارند؛ دولت به داد مردم نرسد، مرگ در انتظارشان خواهد بود
خبرگزاری هرانا – مسئول نظام صنفی کشاورزی شهرستان زابل با اشاره به مشکلات کشاورزان در این منطقه میگوید که “مردم نان شب برای خوردن ندارند. آنهایی که اندکی پول و توش و توانی داشتند به شهرها و استانهای دیگری همچون مشهد، تهران و مازندران مهاجرت کردند. آنهایی هم که توان و سرمایه رفتن ندارند، اگر دولت به دادشان نرسد، با ادامه این وضع مرگ در انتظارشان خواهد بود”. آقای برخوردار درخصوص وضعیت صیادان نیز گفته است که در اینجا دیگر کسی کشاورزی و صیادی نمیکند. تعداد اندکی هستند که شاغل ادارات، مغازهها و فعالیتهای اقتصادی دیگری هستند اما همانها نیز، عمدتا قطعه زمینی برای کشاورزی و یا دامداری داشته و دارند. گفتن ندارد که آنها نیز فروپاشیدهاند. وی در ادامه با انتقاد از دولت میگوید “جوری به این منطقه و مردم آن بیاعتنایی میکنند که انگار مردم سیستان و بلوچستان جزو مردم ایران نیستند. کاری میکنند که مردم از اینجا فراری شوند. این تبلغاتهایی که میکنند که فلان کار را کردهایم و فلان طرح را افتتاح و توسعه داده دادهایم، حقیقت ندارد. مردم را سرِ کار گذاشتهاند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایلنا، کشاورزان و نمایندگانشان از مصائب کمآبی در سیستان میگویند. منطقهای که چرخ اقتصاد آن بر محور کشاورزی میگردد و مسیرهای درآمدی دیگری هم ندارد. در چنین جایی، کمبود آب پیامدهای سهمگینی در ابتدا برای ساکنان آن و در ادامه برای کشور، میتواند داشته باشد.
هفتهای نیست که طی آن خبری از درد و رنج مردم استان پهناور سیستان و بلوچستان نشنویم. همین هفته گذشته بود که چند دانشآموز خردسال در آتش بیتوجهی و کمبود وسایل ایمنی مدرسهای در زاهدان سوختند.
نهادینه شدن محرومیتهای بنیادین و درمانده شدن مردم از برآوردن اولیههای زندگی
اما اخبار و مستندات فراوانی وجود دارند که بیانگر روزگار سخت مردمان این خطه است. درد و رنج این مردم البته تا حدودی متفاوت از وضعیت بسیاری از دیگر مردم ایران است. فقر آنها نه همچون بسیاری دیگر جاها از مثلا دستمزد پایین، بلکه مسائل بسیار بنیادیتر است. در سیستان و بلوچستان، مردم درمانده از برآوردن اولیههای زندگیشان هستند. دورافتادگی از مرکز و سایر کلانشهرهای بزرگ، محرومیتهای بنیادینی را در این منطقه نهادینه ساخته است. برنامههایی هم که از سوی نهادهای تصمیمگیر کشور برای بهبود وضعیت این منطقه اتخاذ شده، بهنظر میرسد تاکنون پاسخگوی مشکلات جاری نبوده و بیشتر در راستای پاسخ به وجدان دردآلود مقامات و افکار عمومی بوده است.
آنچه که قطعی بهنظر میرسد اینکه خشکسالی و نبود مدیریت کارآمد در حوزه منابع آب و عدم پاسداری از حقآبه دریافتی دریاچه هامون –سومین دریاچه بزرگ ایران- از افغانستان، موجب امحاء ابتدایی و حیاتیترین ابزار تولید این مردم یعنی آب شده؛ آبی که ابزار انباشت ثروت و دست یازیدن به پویایی اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی و نهایتا سیاسی است؛ اما سالهاست که از دسترس ساکنان آن خارج شده است.
حاج ملک برخوردار (مسئول نظام صنفی کشاورزی شهرستان زابل) با اشاره به گذشته مطلوب شمال سیستان، وضعیت مردمی را به تصویر میکشد که نه لزوما برخوردار از ثروت و مکنتی شاهانه، که دارای زندگیای آبرومند بودند که تداوم آن میتوانست به ایجاد رونق و قدم گذاردن بر پلههای نردبان توسعه یاری رساند. بنا بر گفتههای وی؛ تا ۱۵ سال قبل اوضاع خوب بود اما بهتدریج آب کم شد.
میزان بهرهبرداری از ظرفیتهای کشت منطقه به صفر رسیده است
میگوید: تا مدتی قبل، حداقل نیمی از ظرفیتهای کشت منطقه، مورد بهرهبرداری قرار میگرفت اما اکنون شاید بتوان گفت این میزان به صفر رسیده است. اصلا کسی دیگر کشاورزی و صیادی نمیکند. ۴۰۰ هزار صیاد و کشاورز و دامدار در این منطقه هستند. تعداد اندکی هم هستند که شاغل ادارات، مغازهها و فعالیتهای اقتصادی دیگری هستند اما همانها نیز، عمدتا قطعه زمینی برای کشاورزی و یا دامداری داشته و دارند. گفتن ندارد که آنها نیز فروپاشیدهاند. اساسا منطقهای که منبع اصلی تولید ارزش افزودهاش را از دست دهد، حیات انسانیاش دچار زوال میشود.
دولت به داد مردم نرسد، مرگ در انتظارشان خواهد بود
پس مردم چه میکنند؟ مسئول نظام صنفی کشاورزی شهرستان زابل که خود فعال در عرصه کشاورزی است پرسش را با پرسش پاسخ میدهد: چه بکنند؟ اصلا در این منطقه باران نمیبارد. دریاچه هامون چندسالی میشود که ورودی آب ندارد. مردم نان شب برای خوردن ندارند. آنهایی که اندکی پول و توش و توانی داشتند به شهرها و استانهای دیگری همچون مشهد، تهران، مازندران و… مهاجرت کردند. آنهایی هم که توان و سرمایه رفتن ندارند -اگر دولت به دادشان نرسد- با ادامه این وضع مرگ در انتظارشان خواهد بود.
ملک اما از دولت انتقاد میکند و توضیح میدهد: جوری به این منطقه و مردم آن بیاعتنایی میکنند که انگار سیستانیها جزو مردم ایران نیستند. کاری میکنند که مردم از اینجا فراری شوند. این تبلغاتهایی که میکنند که فلان کار را کردهایم و فلان طرح را افتتاح و توسعه داده دادهایم، حقیقت ندارد. مردم را سرِ کار گذاشتهاند.
برخوردار که همچون بسیاری دیگر ساکنان منطقه، کشاورز است، میگوید: فکر میکنم نهادهایی همچون نظام صنفی کشاورزی بهخاطر ارتباطات مستقیمی که هر روز با مردم دارند، این قابلیت را دارند که وظیفه توزیع نهادههای کشاورزی و کالاهای مورد نیاز مردم را برعهده بگیرند.
در خط مقدم بادهای ۱۲۰ روزه، نصیب مردم چیزی جز گرد و خاک نیست
محمد سارانی (رییس شورای اسلامی شهر ادیمی، مرکز شهرستان نیمروز) که خود کشاورز و دامدار است، با بیان اینکه زندگی مردم ادیمی که در شمالیترین نقطه سیستان و بلوچستان هستند کاملا وابسته به جریان رودخانه هیرمند است اما اکنون که آبی از افغانستان به داخل ایران نمیآید و هامون نیز خشکیده، هیچ درآمدی از مشاغل اصلیشان یعنی صیادی و کشاورزی کسب نمیکنند، میگوید: غیر از گرد و خاک، اکنون چیز دیگری نصیب ما نمیشود چراکه اینجا خط مقدم بادهای ۱۲۰ روزه است.
کسی به سیستان بازنمیگردد
سارانی هم غمگین از مهاجرت گسترده مردم ادیمی است و میگوید: در محلهای که خانه من قرار دارد قبلا بالای ۱۰۰ خانوار زندگی میکردند اما طی چندسال اخیر، شاید نیمی از آنها و یا حتی بیشتر رفته باشند. این مهاجرتها بازگشتی هم به دنبال خود ندارند. کسی به سیستان بازنمیگردد؛ روند به این شکل پیش برود روزی سیستانی خواهیم داشت که خالی از سکنه است
رییس شورای اسلامی شهر ادیمی میگوید: شرایط زندگی مردم نیمروز بسیار سخت شده است. کار و کسبشان به شدت مشکل پیدا کرده است. بیآبی هزینهها و خسارات بسیار زیادی را به کشاورزان و دامداران تحمیل کرده است. برای مثال، قبلا علوفه آنقدر در حاشیه دریاچه هامون فراوان بود که لازم نبود کسی پول علوفه بدهد اما اکنون بهخاطر کمآبی و نابودی کشاورزی منطقه، قیمت علوفه بسیار بالا رفته است. دامدار پول علوفه را در این وضعیت از کجا بیاورد که بدهد.
سارانی به برخی مساعدتهای دولت برای حمایت از مردم منطقه اشاره کرده اما بر ناکافی بودن آنها تاکید میکند: فقر آنقدر گسترده و عمیق است که این اقدامات دردی را از دردهای مردم دوا نمیکنند.
آب؛ مهمترین مطالبه سیستانیها
سارانی با اشاره به روحیه صبر، سختکوشی و قناعت سیستانیها، میگوید: سیستانیها اکنون جز آب چیزی نمیخواهند. آنها توانمند هستند و در این خطه با قدمت بالای تاریخی، قرنها از این سفره نعمات الهی که در اینجا به واسطه هیرمند و هامون برایشان وجود داشته، بهره میبردند.
ادامه میدهد: اما اکنون با بدبختی زیستشان را میگذرانند. هرآنچه که پسانداز کردهبودند، از دست دادهاند. در اینجا نه کارخانهای هست و نه اشتغال پررونق دیگری که روزیرسان مردم شود. بدبختی مردم در اینجا ناشی از بیآبی است.
عزیز سارانی (نماینده مردم سیستان و بلوچستان در شورای عالی استانها) هم در توضیح وضعیت ناگوار مردم شمال این استان پهناور میگوید: دو سوم جمعیت زابل، کشاورز هستند. از سال ۹۶ که ورود آب رودخانه هیرمند به دریاچه هامون بهطور کلی قطع شد، کشاورزان برای مرحله دوم کشتشان آبی نداشتند. در نتیجه، کشاورزیشان بهطور کامل نابود شد.
وی ادامه میدهد: در این منطقه کارخانه و تشکیلات اقتصادی عریض و طویلی که بتواند ایجاد اشتغال کند، وجود ندارد. مرزها هم برای بهرهمندی مردم بومی منطقه بسته است. از همین رو، تنها منبع درآمد مردم از طریق کشاورزی و دامپروری بوده است.
کشاورزان و دامداران چوب حراج به محصولات و احشامشان زدهاند
سارانی از درد و رنج جانکاهی میگوید که روح هر تولیدگری را میآزارد. بهموجب نبود آب و شرایط مناسب کشت محصول و پرورش دام و فقدان هرگونه چشمانداز روشن، آنها به هرآنچه که تولید کرده و تاکنون نگاه داشتهاند، چوب حراج زدهاند.
اما قطع شدن آب رودخانه صرفا معیشت مردم را تحت تاثیر قرار نداده، بلکه سارانی از خطری که در کمین حیات در سیستان است میگوید و آن تمام شدن آب شرب در سال آینده است. به اعتقاد وی؛ اگر روند کنونی تا تابستان سال آینده ادامه یابد این خطر وجود دارد که تمام ذخایر آب آشامیدنی موجود در چاه نیمهها به پایان خود برسند. البته همین آب چاه نیمهها از کیفیت مطلوبی برخوردار نیست و صرفا با کلی مواد افزودنی، میتوان بوی تعفن آن را تا حدودی گرفته، مورد استفاده قرار داد.
در مواجهه با چنین چشماندازی، سارانی میگوید: چشم امید مردم به کمکهای دولت و پرداخت خسارات از سوی آنها برای نابودی کشت و احشامشان است که متاسفانه تا الان محقق نشده است. همچنین، به یارانه بسیار وابسته و امیدوارند. با این وجود، بهنظر میرسد برای مردم این منطقه جز خدایشان، چیز دیگری باقی نمانده است. اگر کاری صورت نگیرد، شرایط فاجعهبار کنونی بدتر خواهد شد و کل منطقه از جمعیت خالی خواهد شد.
دولت کاری بکند و حقآبه هامون را از افغانستان بگیرد
حاج شریف سارانی (نماینده کشاورزان شهرستان هیرمند) که خود کشاورز است، میگوید: دولت کاری برای ما نکرده و مطالبات ما را در حوزه حقآبه دریاچه هامون برآورده نکرده است. ما انتظار داریم دولت؛ تدبیری پیشه کرده و حق ما را از افغانستان بگیرد. در شرایطی که کشاورزی در این منطقه بهطور کامل نابود شده، اگر کاری برای تامین آب انجام نشود، آب شرب هم تا مدتی دیگر قطع خواهد شد.
چرا مردم از مبادلات تجاری در مرزها، هیچ نصیبی نباید ببرند
میافزاید: در اینجا کارخانهای نیست. اما بالغ بر چندصد دستگاه تریلی و تانکر و… از اینجا رد شده، عامل مراودات تجاری بین ایران و افغانستان هستند. چرا نباید مردمی که کشاورزی، دامپروری و صیادیشان از بین رفته، سهمی از این مراودات تجاری که در مرزها انجام میشوند، داشته باشند؟
کشاورزی که یارانهبگیر شده؛ تنها ضامن وامش، خدا است
نماینده کشاورزان شهرستان هیرمند از عریضهها و نامههای بیپاسخی که به مسئولان نوشته، با حسرت یاد میکند و میگوید: دولت هیچ کاری برای ما نمیکند. میگویند اگر آب برای کارتان میخواهید باید پیشپرداختی برای بهرهمندی از آن بدهید. یا اینکه برای دریافت وام خوداشتغالی، ۲۰ درصد پیشپرداخت آن را در اختیار داشته باشم. من نوعی که بیشتر هزینههای زندگیام از طریق یارانه فراهم میشود از کجا چنین پول و ضمانتی را بیاورم؟ کشاورزی که زندگیاش از بین رفته، تنها ضامن زندگیاش فقط خدا است.
حاج شریف دیگر کشاورز سیستانی است که از امیدش به خداوند میگوید: به نظر میرسد تهمانده انگیزهای که موجب بقای ساکنان سیستان شده، همین توکلت علی الله است.
۵۰ درصد سیستانیها اینجا را ترک کردهاند
حاج شریف در پایان از هجرت یاران میگوید: سیستان ۳۰۰ هزار کشاورز دارد. طی همین چندساله که خشکسالی و کمآبی بیداد کرده، ۵۰ درصد سیستانیها از اینجا مهاجرت کردهاند. بسیاری روستاها متروک شده، و مرزها در حال خالی شدن از سکنه هستند. در گذشته، آنها به مناطق شمالی ایران مثل گرگان و مازندران میرفتند اما در سالیان اخیر که حجم مهاجران بیشتر شده، آنها به مناطق مرکزی کشور مثل یزد، اصفهان، تهران و نطنز که در آنجا درآمد و اشتغال بیشتر است، رفتهاند.
روایتهای بسیاری را میتوان از درد و رنج مردم سیستان در اینجا ردیف کرد. اما تا زمانی که همان هزاران راه پیشتر رفته، چراغ راه برنامهریزی برای مناطق فقرزده، کمآب و شکنندهای همچون سیستان باشد، مشکلات صرفا عمیقتر و گستردهتر خواهند شد.
آنچه که میتواند در این زمینه راهگشا باشد، بهرهگیری از ادراک نشات گرفته از مطالبات بومیان منطقه است. برای مثال، گرچه بستههای حمایتی میتوانند چارهای بر برخی از دغدغههای مردم باشند اما مهمتر از آن فراهم آوردن زیرساختهای لازم برای حفظ و حراست از اشتغال موجود در راستای اهداف توسعه پایدار است. در واقع، توسعه پایدار منطبق با شرایط منطقه سیستان چراغ راهنمای متصدیان امور و ساکنان باید باشد