برهی منابع خبری به نقل از وکیل سپیده قلیان از بازداشت مجدد او به همراه برادرش خبر دادند. خانم قلیان نیز در آخرین پیام توییتر خود نوشت: بازداشت شدم.
این در حالیست که صداوسیمای جمهوری اسلامی شب گذشته در بخش خبری خود اعترافات اجباری برخی فعالان کارگری و مدنی از جمله سپیده قلیان را پخش کرد.
سپیده قلیان پس از پخش این اعترافات در کانال توییتر خود نوشت: این تصاویری که از من پخش شد گواه دیگری در اثبات حرفهایم مبنی بر شکنجه شدن در طول مدت بازداشتم بود. جدیتر از قبل به پیگیری شکنجه شدنم خواهم پرداخت و حالا که اعترافاتم پخش شد خواهان علنی برگزار شدن دادگاهم هستم.
صادق زیباکلام، در واکنش به پخش اعترافات اسماعیل بخشی و سپیده قلیان از صدا و سیما نوشت: مشکل اساسی صدا وسیما آنست که هنوز متوجه نشده سالهاست مردم میان روایت آن ازیکسو و روایت بانو سپیده قلیان و آقای اسماعیل بخشی از سویی دیگر، دومی را قبول دارند.»
پیش از پخش اعترافات سپیده قلیان و اسماعیل بخشی از بخش خبری ۲۰:۳۰ صداوسیما، خانم قلیان که در تجمعات کارگری معترضان نیشکر هفت تپه بازداشت شده بود در توییتر خود شرحی از شکنجههای صورت گرفته و نحوه تهیه اعترافات تلویزیونی را منتشر کرد.
او در بخشی از این توضیحات مینویسد: روز آخر بازجو میگفت اگر بیرون بروی و دهانت را باز کنی همین ادعاها و اعترافات اجباری تو و اسماعیل بخشی را در اخبار بیست و سی هم پخش خواهیم کرد. و پودرتان خواهیم کرد. بله خداوندگاران قدرت اگر من نمیدانستم که شما میتوانید ما را پودر کنید که روی این صندلی نشسته نبودم.
او همچنین نوشت که تهدیدهای ماموران وزارت اطلاعات شوش در دوران پس از بازداشت همچنان ادامه داشته است.
گزارش تکاندهنده از شکنجه فعال مدنی زن
سپیده قلیان؛ “ده روز نه میتوانستم غذا بخورم، نه میدانستم شب است یا روز؟” / وکیل سپیده قلیان: “انکار راه به جایی نمیبرد”
سپیده قلیان، فعال مدنی اهل اهواز و از بازداشتشدگان اعتراضات کارگران مجتمع نیشکر هفتتپه که در جریان اعتراضات کارگران هفتتپه بازداشت و روز سهشنبه ۲۷ آذرماه، با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد، در یادداشتی گفته که آمادهاست تا از آنچه در طول مدت بازداشت بر او و اسماعیل بخشی، گذشته در “دادگاهی عادلانه” و در خصوص شکنجههایی که شدهاند، شهادت بدهد.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، سپیده قلیان، فعال مدنی و از بازداشتیان اعتراضات کارگری نیشکر هفتتپه در رشته توییتهایی گفته که در زمان بازداشتش شاهد “ضرب و شتم وحشیانه اسماعیل بخشی” بودهاست.
خانم قلیان در بخشی از نامهاش اضافهکرد: «برای چندمین بار به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار شده بودم، دو نفر که خود را مامور “بررسی” معرفی میکردند، ابتدا از من در مورد آنچه در سی روز بازداشت اتفاق افتاد سوال کردند و پس از توضیحاتم با گفتن اینکه بحثهای اسماعیل بخشی و من در مورد شکنجه توهم است، به بررسیشان پایان دادند. پس تصمیم گرفتم توضیحاتم را دیگر نه به ماموران، که رو به مردم شرح دهم».
این فعال مدنی میگوید: «گفتن از شکنجه، فقط توضیح یک درد شخصی نیست، بلکه بازگو کردن خشونت سیستماتیکی است که نهادهای امنیتی درقبال زندانیان به خرج میدهند و انکار یا تقلیل آن به اشتباه یک بازجو توجیهی خندهآور و البته دردی مضاعف است».
هنوز هم برای خانم قلیان، یادآوری “سی روز رفتار وحشیانه و ضدبشری” که در طول مدت بازداشت و بازجویی بر او گذشته، “چشمهایش را خیس کرده و تنش را میلرزاند.”
سپیده قلیان، زمان بازداشتش را اینطور توصیف کرد: «حین دستگیری، اسماعیل بخشی سعی میکرد، مرا از زیر ضرب و شتم ماموران بیرون بکشد، اما خودش را چنان به باد کتک گرفتند که بیهوش شد».
این فعال مدنی در بخش دیگری از این نوشتار گفت: من در ده روز نخست بازداشتم، تصور میکردم برادرم (اسماعیل بخشی) مرده است و ده روز نه میتوانستم غذا بخورم، نه میدانستم شب است یا روز؟»
وی همچنین راجع به روزهای اول دستگیریاش نوشت: «روزهای اول، چه حین دستگیری و چه در بازداشتگاه با ضرب و شتم همراه بود. سایهی کابل بالای سرم بود تا اعتراف بنویسم. به همین دلیل بود که بیآنکه حرفی از شکنجه با خانوادهام زده باشم متوجه غیرطبیعی بودن وضعیتام شدند و ای کاش و صد ای کاش شکنجه به همان ضرب و شتم خلاصه میشد. وارد کردن اتهامات جنسی، در جایی که قطعاً حتی اگر فریاد میزدم صدایم به جایی نمیرسید، دردناکترین قسمت ماجرا بود».
خانم قلیان در خصوص روز آخرش بازجوییاش اینطور گفت: «روز آخر بازجو میگفت اگر بیرون بروی و دهانت را باز کنی همین ادعاها و اعترافات اجباری تو و اسماعیل بخشی را را در اخبار بیست و سی هم پخش خواهیم کرد و پودرتان خواهیم کرد».
لازم به توضیح است که جمال حیدریمنش، وکیل مدافع سپیده قلیان، نیز در اینستاگرام خود با اشاره به شکنجه موکلش در زمان بازداشت نوشته: “اینبار من از سپیده قلیان میگویم؛ اگر حساب پاک است چرا اجازه معاینه پزشکی قانونی توسط مراجع ذیربط (به سپیده قلیان) داده نشد؟”
در ادامه یادداشت سپیده قلیان و شرح آنچه بر او و اسماعیل بخشی در طول مدت بازداشتشان گذشته را بخوانید:
“من در مرحلهی دستگیری شاهد ضرب و شتم وحشیانهی اسماعیل بخشی بودم و در روزهای بازجویی شاهد تحقیر او. به شکلی که چند بار او را مجبور کردند در مقابل دیگران به خودش هتاکی کند. حاضرم چه در مورد خودم و چه در مورد برادرم اسماعیل بخشی، در دادگاهی عادلانه برای این شکنجهها شهادت بدهم.
دوشنبه که برای چندمین بار به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار شده بودم دو نفر که خود را مامور “بررسی” معرفی میکردند، ابتدا از من در مورد آنچه در سی روز بازداشت اتفاق افتاد سوال کردند و پس از توضیحاتم با گفتن اینکه بحثهای اسماعیل بخشی و من در مورد شکنجه توهم است، به بررسیشان پایان دادند. پس تصمیم گرفتم توضیحاتم را دیگر نه به ماموران، که رو به مردم شرح دهم.
گفتن از شکنجه، فقط توضیح یک درد شخصی نیست، بلکه بازگو کردن خشونت سیستماتیکی است که نهادهای امنیتی درقبال زندانیان به خرج میدهند و انکار یا تقلیل آن به اشتباه یک بازجو توجیهی خندهآور و البته دردی مضاعف است.
یادآوری سی روز رفتار وحشیانه و ضدبشری هنوز هم میتواند چشمهایم را خیس کند و تنم را بلرزاند. حین دستگیری، اسماعیل بخشی سعی میکرد مرا از زیر ضرب و شتم ماموران بیرون بکشد اما خودش را چنان به باد کتک گرفتند که بیهوش شد.
شکنجهی اسماعیل بخشی از زمان بازداشت در فرماندهی حفاظت اطلاعات، تا پلیس امنیت (که فریاد میزد من یک کارگرم دندههایم را شکستی) و زمان انتقالمان از شوش به بازداشتگاه اطلاعات اهواز چنان شدید بود، که من ده روز نخست بازداشتم تصور میکردم برادرم مرده است.
ده روز نه میتوانستم غذا بخورم، نه میدانستم شب است یا روز؟ فریاد میکشیدم، تا اینکه از بیقراریها و فریادهایم عاصی شدند و نزدیک اتاق بازجوییاش بردند و صدای زخمیاش را شنیدم. برادرم اسماعیل زنده بود.
روزهای اول، چه حین دستگیری و چه در بازداشتگاه با ضرب و شتم همراه بود. سایهی کابل بالای سرم بود تا اعتراف بنویسم. به همین دلیل بود که بیآنکه حرفی از شکنجه با خانوادهام زده باشم متوجه غیرطبیعی بودن وضعیتام شدند و ای کاش و صد ای کاش شکنجه به همان ضرب و شتم خلاصه میشد. وارد کردن اتهامات جنسی، در جایی که قطعاً حتی اگر فریاد میزدم صدایم به جایی نمیرسید، دردناکترین قسمت ماجرا بود.
روز آخر بازجو میگفت اگر بیرون بروی و دهانت را باز کنی همین ادعاها و اعترافات اجباری تو و اسماعیل بخشی را را در اخبار بیست و سی هم پخش خواهیم کرد. و پودرتان خواهیم کرد. بله خداوندگاران قدرت اگر من نمیدانستم که شما میتوانید ما را پودر کنید که روی این صندلی نشسته نبودم.
من حتی در مورد رنگ مو و مدل لباسهایم بازجویی و تحقیر شدم، بازجویی با شکم گرسنه از صبح تا چند ساعت پس از خاموشی، آیا شکنجه نیست؟
بازداشت پایان یافت اما شکنجهها نه. شخصی که خود را نمایندهی وزارت اطلاعات شوش معرفی کرده، در میان پنج هزار کارگر نسبتهای غیراخلاقی به من داده و این اتهامها به گوش خانوادهام هم رسیده.
تصور کنید در یک شهر کوچک، و در فرهنگی سنتی، صرفاً به میانجی آن ادعاها، در این روزهای به اصطلاح آزادی چه بر من گذشته و میگذرد…”
از سوی دیگر جمال حیدریمنش، وکیل مدافع سپیده قلیان، در اینستاگرام خود با اشاره به شکنجه موکلش در زمان بازداشت نوشته: “اگر حساب پاک است چرا اجازه معاینه پزشکی قانونی توسط مراجع ذیربط (به سپیده قلیان) داده نشد؟”
این وکیل دادگستری نوشته است:
“شکنجه متهمان، این روزها بحث داغ رسانه هاست.
اسماعیل بخشی دردمندانه مطلبی را منتشر کرد و مقامات به انکار آن پرداختند.
کمیته های مختلف و جلسات متعدد تشکیل شد و ماحصل آن انکار بود و در گفته های رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس، موارد بیشتری به اتهامات او افزوده گردید.
اینبار من از سپیده قلیان می گویم؛ اگر حساب پاک است چرا اجازه معاینه پزشکی قانونی توسط مراجع ذیربط داده نشد؟ چرا در هنگام ملاقات ، خانواده اش درد شدیدی در هنگام در آغوش گرفتن او در تمام بدنش مشاهده و حس کردند؟
دختر ۲۳ ساله چه گناهی کرده بود که اینک باید اینگونه روح و روانش بهم ریخته شود؟
اگر اراده ای هست که ظلمی صورت نگیرد و جلو اقدامات غیر قانونی یک بازجو!! گرفته شود راههای بسیاری است و انکار راه به جایی نمی برد.
افشاگری یک کارگر شکنجه شده دیگر
افشای شکنجه محمود صالحی در اداره اطلاعات
پس از نامه اسماعیل بخشی مبنی بر اعمال شکنجه نسبت به وی و خانم قلیان در دوره بازداشت، خبرها حاکی از شکنجه محمود صالحی ، یک فعال کارگری، در دوران بازداشت اوست. این خبر در نامهای که از او به تارخ ۱۷ دیماه ۱۳۹۷ منتشر شده، آمده است. از مواردی که نتیجه شکنجه محمود صالحی در زندان مخوف اطلاعات سنندج است، میتوان به از دست دادن کلیههای وی اشاره کرد.
به گزارش سایت ایران کارگر، در ارتباط با شکنجه محمود صالحی او در نامهای خطاب به تعداری از نمایندگان مجلس مینویسد: «آقایان محترم به نظر شما مراجع صالحه در کشور ما کدامها هستند؟… شخصا در سال ۱۳۹۴ در بازداشتگاه مخوف اداره اطلاعات سنندج به دلیل اینکه مسئول بازداشتگاه داروهای مورد نیاز من را به مدت ۳۲ ساعت قطع کرد، هر دو کلیه خود را از دست دادم.»
او ادامه میدهد: « وقتی در بیمارستان توحید سنندج جهت دیالیز بستری شدم، یکی از مسئولان وزارت اطلاعات به نام آقای دادگر، نزد من آمد و ضمن معذرتخواهی از من، اظهار نمود که از افسر نگهبان وقت که داروهای شما را قطع کرده و شما به این شکل کلیههای خود را از دست دادید؛ شکایت کردیم و پرونده قضایی برای او تشکیل دادیم، مطمئن باش که ایشان را به مراجع قضایی معرفی خواهیم کرد.»
او خطاب به این نمایندگان میافزاید: «از آن روز تا این لحظه ۴۰ ماه گذشته ولی هنوز مراجع صالحهای در کشور ما تاسیس نشده که به پرونده من رسیدگی کند. به نظر شما این تعجبآور نیست که تا این لحظه هنوز به پرونده من که هر دو کلیه خود را در بازداشتگاه اداره اطلاعات از دست دادم و حتی خود مسئولان وزارت اطلاعات علیه افسر نگهبان وقت طرح دعوی کردهاند، رسیدگی نشده؟»
در این نامه که به شکنجه محمود صالحی اشاره دارد، همچنین آمده است:
«هر چند من شکایت نکردم؛ چون وقتی [شاکی]در مقابل قاضی قرار میگیرد، قاضی محترم از فرد شاکی شاهد میخواهد و یا مدارک پزشک قانونی .طبیعتا” هیچ کدام از زندانیانی که مورد شکنجه قرار گرفته باشند، مدارکی دال بر شکنجه ندارند و یا شاهدی ندارند؛ بنابراین پرونده بعد از سالها سرگردانی، مختومه [اعلام] خواهد شد.»
محمود صالحی در ادامه نامه خود مینویسد: «ما کسانی که مکررا” زندان و بازداشت را لمس کردهایم، این موضوع را به خوبی میدانیم. شما نیز با این اظهارات احساسی نمیتوانید ما را از راهی که همان علنی کردن برخوردهای غیر انسانی مسئولان امنیتی در زمان بازداشت علیه زندانیان [است] بازدارید. شما فکر می کنید شکنجه تنها شکنجه فیزیکی است؟ آقایان محترم دهها نوع شکنجه سفید در بازداشتگاههای مخوف اداره اطلاعات وجود دارد که شما حتی نمیتوانید یک مورد آن را تحمل کنید.»
برای تاکید بر افشای موارد متعدد شکنجه محمود صالحی نامه خود را چنین پایان میدهد: «از همه افراد زندانی، بخصوص کارگران تقاضامندم، خاطرات بازداشت و برخوردهای مسئولان امنیتی را مکتوب و در اختیار جامعه قرار دهند.»