تفسیر؛ خامنه ای و مادورو: سر و ته یک کرباس


منشـه امیـر

حکومت اسلامی ایران و رژیم در حال زوال ونزوئلا، سر و ته یک کرباس هستند!

دنیا به ملت ایران در تابستان ۸۸ خیانت کرد. آمریکا این خیزش مردمی را نادیده گرفت و شعار معترضین را که می پرسیدند رای من کو، یک امر داخلی دانست که کسی نباید در آن دخالت کند. اروپا در آن هنگام، همچنان به دنبال تجارت با رژیم ایران بود و نمی خواست به واکنشی دست بزند که خدای ناکرده به این کسب و کار آسیبی برساند. از روسیه و چین هم نمی شود انتظار داشت آن گاو شیردهی را که حکومت اسلامی ایران نامیده می شود بگذارند و از ملت آزادیخواه ایران حمایت کنند.

دنیا، ملت ایران را تنها گذاشت و رژیم بر سرکوبگری افزود و به بازداشت و شکنجه و حتی کشتن تلاشگران پرداخت و به مردان جوان هم در زندان کهریزک تجاوز جنسی کرد تا چنان عرق شرم بر چهره آنان بنشیند که هرگز جرات نکنند دوباره در ملاء عام حضور یابند و مبارزه کنند!

تابستان ۸۸ قربانیان بسیار گرفت، ولی دنیا مردمان ایران را تنها گذاشت. دنیا به ملت ایران خیانت کرد. ولی امروز می بینیم که در مورد ونزوئلا این چنین نیست. البته شاهدیم که چین و روسیه همچنان از نیکلاس مادورو حمایت می کنند و از رژیم سرکوبگر ایران و حکومت دیکتاتوری اردوغان در ترکیه نیز نمی توان انتظار دیگری، جز ابراز حمایت از مادورو داشت. کبوتر با کبوتر، باز با باز…

ولی دنیا به خروش آمده است. دولت ترامپ بلافاصله موضع می گیرد و حتی تهدید به فرستادن نیروی نظامی می کند. کشورهای اروپایی با شتاب و بی آن که تامل کنند، حمایت خویش را از رئیس جمهوری خود خوانده اعلام می دارند. روسیه به دست و پا می افتد که مبادا یک نظام ضدآمریکایی و ظاهرا سوسیالیست در ونزوئلا فرو افتد. روسیه سربازان مزدور به ونزوئلا می فرستد و آنان، بی سروصدا، در کاراکاس مستقر می شوند.

وقتی از نزدیک نگاه می کنید، می بینید که شباهت های زیادی در ساختار سیاسی و اجتماعی، بین ونزوئلا و ایران وجود دارد و از خود می پرسید که چگونه است دنیا این همه به آن چه در کاراکاس می گذرد توجه دارد، ولی به تظاهرات یک میلیونی مردم تهران، در اعتراض به تقلب در انتخابات، بی اعتنایی کرد.

چرا دنیا به تلاشگران ایرانی توجهی نشان نداد و آن ها را تنها گذاشت؟

ایران و ونزوئلا هر دو کشورهای نفت خیز هستند و هر دو روی اوقیانوسی از این طلای سیاه قرار دارند. ولی در هر دو کشور، مردم فقیر مانده اند و حتی فقیرتر شده اند. چرا باید چنین باشد؟

در هر دو کشور، دیکتاتورها و افراد نالایقی حکومت را در دست خود قبضه کرده اند . این نالایقان در ایران و ونزوئلا، ادعایشان حمایت از مستضعفان و پرولتاریا بود. ولی هر دو رژیم، ملت های خود را فقیرتر کردند و رنج و گرسنگی و بیماری و اعتیاد در هر دو کشور افزایش یافت.

در هر دو کشور ایران و ونزوئلا، رهبران نالایق و پرمدعا و بی عرضه و ناتوان، در نتایج انتخابات تقلب کردند. رای مردم را دزدیدند و این در همان حالی که هر دو همیشه ادعا کرده و می کنند که به نام مردم سخن می گویند و ادعا می کنند که بازتاب دهنده اراده مردم هستند.

ادعا کردند که اراده مردم را بازتاب می دهند، ولی هنگامی که مردم علیه آن ها رای دادند، آمدند و در شمارش آراء تقلب کردند، تا همچنان در کرسی قدرت باقی بمانند. برای این تشنگان به قدرت، رای مردم چه اهمیتی دارد؟

ولی امروز جهان آزاد به حمایت از مردم ونزوئلا برخاسته و این در حالی که در تابستان ۸۸ هیچکس برای یاری به مردم ایران پا جلو نگذاشت و خیزش آنان به ثمر نرسید.

حالا هم بیش از ده سال است که دو شخصیت مغبون شده رژیم که حکومت رای آن ها را دزدیده بود همچنان در حبس خانگی به سر می برند و کشوری را ندیدیم که به حمایت از آن دو بپردازد. شاید هم می گویند که سروته یک کرباس هستند و همان آشی که خودشان پخته اند، حالا پاگیرشان شده است.

مردم ایران رویدادهای ونزوئلا را از نزدیک دنبال می کنند. کاملا حق دارند. زیرا از آن سرزمین، برای این سرزمین، می توان مطالبی آموخت و آن را به کار برد.

شباهت حکومت اسلامی ایران و رژیم چپ گرای ونزوئلا (که ادعای حمایت ار مردم محروم را داشته، ولی آن ها را فقیرتر ساخته) در حدی است که در دوران احمدی نژاد، دو دولت پیمان برادری بستند و رئیس جمهوری ایران با سخاوتمندی بسیار حاضر شد یک میلیارد دلار کمک مالی به ونزوئلا اعطاء کند.

هدف رژیم ایران آن بود که شاید بتواند ونزوئلا را به پایگاه مقدم خود برای رویارویی نظامی با ایالات متحده مبدل سازد و حتی شاید در آن جا قرارگاه موشکی برپا کند.

تنها، افراد نادان و بی تجریه و ماجراجو هستند که ممکن است به چنین فکرهایی بیافتند و بخواهد از طریق ونزوئلا با آمریکا سروشاخ شوند. ولی از حکومت اسلامی در ایران، هر کاری بر می آید.

در دنیای سیاست، از روز ازل این بحث و پرسش وجود داشته که چگونه مردمان یک سرزمین، رهبران خوبی برگزینند که، تنها در راستای منافع ملی کشورشان فعالیت کنند و فریفته قدرت نشوند و به دیکتاتوری روی نیاوزند.

مردم ایران، پس از برافتادن حکومت فریبکار و قدرت طلب اسلامی در کشورشان، چگونه می توانند به این اطمنیان دست یابند که رهبر یا رهبران آینده، انسان های پاکی باشند که اراده ملت را بر هر گرایش ایدئولوژیک برتر دانند و به دنبال جهانگشایی نباشند و به برنامه های خیالپردازانه و پرهزینه موشکی و اتمی روی نیاورند و در اندیشه استعمارگری و تسلط بر ملت های دور و نزدیک نباشند و ثروت ایران را در راه ایرانیان هزینه کنند؟

دموکراسی و مردمسالاری نواقصی دارد. حتی می توان گفت که نواقص بسیار دارد. ولی هیچ شیوه حکومتی دیگری نمی تواند جایگزین مزایای آن باشد.

تا اواسط قرن هیجدهم، به هر گوشه دنیا که می نگریستید، شیوه های حکومتی همگی دیکتاتوری بود و یک حاکم، همه قدرت را به دست داشت و مردم را رعیت خود می پنداشت که وظیفه آن ها تامین رفاه حاکم ان و اطرافیان آنها بود، و نه بالعکس!

جنبش مردمسالاری از اواسط قرن نوزدهم در اروپا جوانه زد و نسیم دلاویز آن در اواخر قرن نوزدهم به سوی ایران وزیدن گرفت و انقلاب مشروطیت را به وجود آورد.

ایرانیان، نخستین مردم خاورمیانه و شاید سراسر آسیا بودند که در اوائل قرن بیستم بپا خاستند و سلطنت مطلقه را برانداختند و رژیم مشروطه را پایه گذاری کردند.

و امروز در میان ایرانیان این بحث، به درستی، جریان دارد که رژیم آینده ایران چگونه باید باشد که حکومت در راه ملت گام بردارد و نه آن که رژیم همه توان ملی و مردمی را در راه رسیدن به اهداف خیالپردازانه خود قربانی کند.

از دیگر سوی، نظام مردمسالاری باید بر پایه های مستحکم نهاده شده باشد و همگان قواعد بازی را بپذیرند و از آن منحرف نشوند و اصول آن را زیرپا نگذارند.

از یک سو، مردمان یک سرزمین باید به آن درجه از بلوغ سیاسی رسیده باشند که قواعد بازی را بدانند و به آن پایبند باشند و از دیگر سوی، به رهبرانی نیاز است که با ملت خود صادق باشند و از دیکتاتوری دوری جویند و حکومت را یک عطیه الهی تلقی نکنند و خود را مالک و حاکم جان و مال مردم و ثروت مملکت ندانند.

راه رستگاری ملت ها برقراری دموکراسی و مردمسالاری است. ولی مردمسالاری نیز شکل های گوناگون دارد و این، ملت ایران است که پس از رهایی از حکومتی که به نام دین سرکوبش می کند، باید نوع حکومت مورد علاقه و اطمینان خود را مشخص سازد.

امروز، باید امیدوار باشیم که وقتی ملت ایران دوباره در ابعاد گسترده به خیابان ها آمد و برای برانداختن رژیم کمر همت بست، این بار از حمایت گسترده جهانی برخوردار گردد.

ولی این، ملت ایران است که فردا باید تصمیم بگیرد و امید داشته باشیم که بهترین تصمیم را اتخاذ کند.