منصور امان
شکست نمایش قُدرت و حمایت با سه پیامد جدی
نمایش رقت بار حُکومت در ۲۲ بهمن، هیچکس جُز خود آن را نمی تواند تحت تاثیر قرار داده باشد. چرا که در اوج نارضایتی، اعتراض و خیزشهای اجتماعی، ریسک برگزاری یک نمایش عُمومی در حمایت از خود را به جان خرید و یکسره باخت. آثار شکست این صحنه سازی در روزهای آینده به تدریج و به طور عُمده در سه پهنه خود را به نمایش خواهد گذاشت.
نه بخشنامه های الزام آور برای کارمندان و مُستخدمین کشوری و لشکری و نه گُسیل اوباش پاسدار و بسیجی و مُزدوران عراقی، لُبنانی و افغانستانی در لباس مُبدل، معرکه رژیم ولایت فقیه را نجات داد. در کنار آنها، همه آنچه که “نظام” به عُنوان سرمایه اجتماعی توانست عرضه کند، دانش آموزانی بودند که با چوب “غیبت” به خیابان آورده شده بودند و نیز کسانی از حاشیه شهرها و روستاها که وعده بسته صلواتی و سیاحت اتوبوسی انگیزه شان را برانگیخته بود.
سهم مُهمی از به نمایش در آمدن رُسوایی کارناوال حمایت و قُدرت را این بار دستگاه های تبلیغاتی حُکومت و در صدر آنها “صداوسیما” به عُهده گرفتند. آنها با انتشار فیلم و تصویرهای آرشیوی و دستکاری شده و پخش گُزارشهای ساختگی، به روال همیشگی وظیفه گُمراه سازی مُخاطبان و پردازش واقعیت دستوری را به انجام رساندند.
گردانندگان ماشین تبلیغاتی حُکومت اما گویا به کُلی از یاد برده بودند که “امروز” “همیشه” نیست؛ خیل شهروندانی که حُکومت را در تیررس نگاه خود دارند و انبوه رسانه های توده ای و شبکه های اجتماعی، صحنه بی رقیب “نظام” را به چالشی غلبه ناپذیر گرفته اند. هم آنها با افشای شگردهای ناشیانه جارچیان “نظام”، صحنه سازی آن را به نمایش پُشتوانه حقیقی اش بدل ساختند.
نخُستین تاثیر شکست نمایش ۲۲ بهمن در پهنه اجتماعی پدیدار خواهد شد؛ جایی که جامعه از این معرکه بی رونق به مثابه محکی برای تخمین میزان انزوای حُکومت سود خواهد جست و آن را به قُدرت خویش بیش از پیش آگاه می سازد. همچنین این تجربه، صف بندی جامعه ی محروم علیه حُکومت را صیقل زده و در دفتر آن ثبت می کند که زیر علم حُکومت جُز آنهایی که به طور مُستقیم از کیسه اش بهره مند می شوند، کس دیگری سینه نمی زند.
تاثیر دیگر خود را در تشدید درگیریها زیر “خیمه نظام” نشان خواهد داد. به محض خاموش شدن عربده های پیروزی و وانهادن ژست رضایت، مسوولیت ناکامی ۲۲ بهمن به چُماقی تبدیل می شود که باندهای حُکومتی علیه یکدیگر از نیام بیرون می کشند. جناح میانه حُکومت و زائده های “اصلاح طلب” آن از این فُرصت برای باجگیری از باند حاکم و تحمیل طرحهای خود در سیاست خارجی سود خواهد جست و در مُقابل، باند ولی فقیه با موج سواری روی بُحران معیشتی، حریفانش را مُتهم اصلی در کناره گیری و نارضایتی جامعه مُعرفی کرده و در پی راندن بیشتر آنها به حاشیه قُدرت و ثروت برمی آید.
و سرآخر آثار خارجی نمایش بی مشروعیتی نیز زمان زیادی را به انتظار پدیدار شدن خود نخواهد گذاشت. اگرچه سیرکهای خیابانی و نمایشات انتخاباتی حُکومت هیچگاه نتوانسته طرفهای خارجی آن را در مورد میزان واقعی حمایت اجتماعی از رژیم مُلاها و سیاستهایش گُمراه کند، اما همین برآورد در جریان یک کشمکش جدی با آمریکا و آغاز فشارهای اُروپا، پیامدهای لمس پذیر تری می یابد. مُحتمل ترین تاثیر، تشدید تدبیرهای تنبیهی و بازدارنده از سوی آمریکا و شتاب فاصله گیری اُروپا می تواند باشد.
در تحریم مراسم حُکومتی، “نه” رسای اکثریت مردُم ایران به فقر، بی عدالتی اجتماعی، استبداد سیاسی و بُحران سازی خارجی است که به صدا درآمده است. ۴۰ سال بعد رژیم جمهوری اسلامی در برابر همان چالشهای حل ناپذیری قرار گرفته که راه آن را به سوی دستیابی به قُدرت هموار ساخت.
**********************************
دملی آماس کرده به حجم چهل سال پلشتی استبداد دینی
رژیم ولایت فقیه چهل سال فرمانروایی خود بر مردُم ایران را جشن گرفته و نمی تواند شادمانی خود را از بقایش با وجود به جا گذاشتن زمین سوخته در پُشت سر، پنهان کند. جامعه اما به هر گوشه که نظر می کند، دلیلی برای جشن گرفتن نمی یابد؛ روی اُستخوانهای اوست که “نظام” پایکوبی می کند.
کارناوال شادی مُلاها امسال بی ربط تر و نابجاتر از هر هنگام دیگر به راه افتاده است. جامعه صورت حساب زوال چهل ساله ی کرامت و معیشت خود را در شکل سیلی سخت خیزشها و اعتراضها، پیاپی به صورت “نظام” می کوبد و آن را چون هیولایی زخم خورده از این گُریزگاه به آن جان پناه تعقیب می کند. توفان نارضایتی و خواست تغییر، آقای خامنه ای و دوستان را در میانه ضیافت خود به دلقکانی عبوس و بی استعداد شبیه ساخته که در مُحاصره تماشاچیان خشمگین شکلک می سازند.
جمهوری اسلامی چونان غُده ای آماس کرده از چرک و پلشتی چهل سال استبداد دینی، در مسیر راه به بزم خویش، جُز بیزاری و نفرت اکثریت جامعه را برنمی انگیزد. این اما از نگون بختی اوست که ناچار است نمایش خود را در برابر چشم همگان برگزار کند و با تمام حقارتی که بر دوش یک حُکومت طرد شده از جانب مردُمانش سنگینی می کند، در خیابانها دوره بیافتد و هلهله سر دهد.
مُحیط اجتماعی برگُزاری نمایشهای حُکومتی از جنس ۲۲ بهمن هر روز نامُناسب تر از پیش می گردد، نیاز حُکومت بدان اما نیز با هرچه افزایش فشار از “پایین”، بیشتر می شود. پیامی که معرکه پُر خرج “نظام” در روز ۲۲ بهمن خطاب به جامعه مُعترض جار می زند ساده و روشن است: حُکومت بر اوضاع و بر مردُم مُسلط است، جامعه باید از هیبت او بهراسد و هر آنچه که بر سرش آمده و خواهد آمد را قورت بدهد.
اما آنکه آشکارا مُضطرب و پریشان است، رژیمی است که بند ناف حیاتش به نمایشهای خریداری شده و تشریفات توخالی گره خورده و به خود با کاشتن مترسک روحیه می دهد. رژیم ولایت فقیه در برابر مردُمی به قُدرت نمایی مُتوسل شده که در نبردی روزانه گام به گام به قُدرت خویش آگاه شده اند و در برهوت بی نشان و بی اُفق آن، خویشتن و یکدیگر را در شوریدن و برنتابیدن بازیافته اند.
بادکُنک توخالی ای که در ۲۲ بهمن با فوت فریب، اجبار و رشوه به هوا فرستاده می شود، تنها پیامی که می تواند ارسال کند، بی پُشتوانگی حاکمیت و صف بندی اکثریت جامعه علیه آن است.